دستگیری امام هشتم علیهم السلام از زائران در راه مانده
در ادامه ماجرای دستگیری امام هشتم علیهم السلام از زائران در راه مانده را میخوانید.
در آستانه ولادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع)، آنچیزی که همیشه در بین مردم خاص و عام پیچیده است، معجزات الهی و عنایت ائمه اطهار (ع) به ویژه امام رضا (ع) است. حضرت بارها دستگیر بسیاری از درماندگان، بی پناهان، گناهکاران و مریضان شده است.
محدث نوری رضوان الله علیه نقل میکند:
یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا (ع) گفت: در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است، خوابیده بودم.
ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا (ع) از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند: «برخیز و بگو مشعلی فروزان بالای گلدسته ببرند، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من میآیند و اکنون در اطراف «طرق» (هشت کیلومتری مشهد) بر اثر بارش برف راه را گم کردهاند برو به میرزا شاه نقی متولی بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند.»
آن خادم میگوید: از خواب پریدم و فوری از جا برخاستم و مسئول خدام را از خواب بیدار کرده و ماجرا را برایش گفتم او نیز با شگفتی برخاست و با یکدیگر بیرون آمدیم در حالی که برف به شدت میبارید مشعلدار را خبر کردیم و او به سرعت مشعلی روی گلدسته روشن کرد آنگاه با عدهای از خدام حرم به خانهی متولی رفتیم و ماجرا را برایش شرح دادیم سپس با گروهی مشعلدار به طرف طرق حرکت کردیم نزدیک طرق به زوار رسیدیم. آنان در هوای سرد و برفی میان بیابان گویی منتظر ما بودند. از چگونگی حالشان جویا شدیم گفتند: ما به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از بحرین بیرون آمدیم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتیم و دیگر نمیتوانستیم مسیر حرکت را تشخیص دهیم تا اینکه از شدت سرما دست و پای ما از کار افتاد و خود را آمادهی مرگ نمودیم. از مرکبها فرود آمدیم و همه یک جا جمع شدیم. فرشهایمان را روی خود انداختم و شروع به گریستن کردیم و به حضرت رضا علیه السلام متوسل شدیم. در میان مسافران مردی صالح و اهل علم بود. همین که چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت نمود، که به او فرمود:: «برخیز! که دستور دادهام چراغها را بالای منارهها روشن کنند. شما به طرف چراغها حرکت کنید.» همه برخاستیم و به طرف چراغها حرکت کردیم که ناگاه شما را دیدیم.»ای نفست چارهی درماندگان جزتوکسی نیست کس بیکسان
چارهی ما ساز که بیچارهایم گر توبرانی، به که روی آوریم
یار شوای مونس غمخوارگان چاره کنای چارهی بیچارگان
قافله شد، بی کسی ما ببین ای کس ما بیکسی ما ببین
پیش تو با ناله وآه آمدهایم معتغذر از جرم و گناه آمدهایم
انتهای پیام/
ارسال نظر