مائده هژبری ترند اول توئیتر به لطف رسانه ملی
او دختری است 17 – 18 ساله که تصاویر رقص خود را در اینستاگرام به اشتراک میگذاشت و در فیلم پخش شده به گریه افتاده و پخش گریه او در فیلم اعترافات، باعث واکنشهای بسیاری شده است.
او دختری است 17 – 18 ساله که تصاویر رقص خود را در اینستاگرام به اشتراک میگذاشت و در فیلم پخش شده به گریه افتاده و پخش گریه او در فیلم اعترافات، باعث واکنشهای بسیاری شده است؛ تا حدی که تبدیل به ترند اول توئیتر شده است.
ماجرا از مستندی شروع شده است که شبکه اول سیما با قصد آسیبشناسی پخش کرده است. در این مستند به مسئله شاخهای اینستاگرام، سبک زندگی و روابط آنها میپردازد. سازنده این فیلم سعی میکند با استفاده از مصاحبههای کوتاهی با این افراد و همچنین مصاحبه با کارشناسان، اطلاعاتی پیرامون این موضوع بدهد و تلاشی برای آسیبشناسی رفتارهای کابران فضای مجازی میکند.
سازنده این مستند سعی کرده با سوالاتی در مورد نحوه کسب درآمد از فعالیت در فضای مجازی و تعداد فالورهای آنها، اطلاعاتی پیرامون نوع فعالیت ارائه کند. نکته جالب توجه در بین این سوالها، سوالی در مورد امنیت فعالیت در فضای مجازی بود. به نظر میرسید سازنده این مستند به دنبال کشف مواردی از قبیل آزارهای جنسی به واسطه فعالیت در اینستاگرام است.
** رفتارهای شخصی
در پی پخش این مستند در سیما و نحوه ورود آن به این موضوع، مسئله با واکنشهای متعددی از سوی کاربران فضای مجازی مواجه شد. انتقادهای کاربران توئیتر فارسی از پخش این مستند به قدری جدی میشود که نام «مائده هژبری» یکی از افرادی که در این مستند به سراغ او رفتند، به ترند اول توئیتر تبدیل شده است. سوژه اصلی مورد نقد کاربران توئیتر فارسی، ورود به حیطه مسائل شخصی افراد ازنگاه آنهاست. استدلال اصلی این منتقدان این است که فعالیت در فضای مجازی جنبه شخصی دارد و برای جامعه آسیبی ندارد.
**قهرمان سازی یا محکوم سازی
در حالی که جامعه ایرانی مبتلا به آسیبهای اجتماعی فراوانی است که هر کدام مسئلهای اساسی و قابل تامل است، پرداختن غیرحرفه ای به برخی مسائل، بیش از آن که موجب آگاهیبخشی باشد، از یک سو موجب ایجاد نارضایتی در بین افکار عمومی و از سوی دیگر باعث نقض غرض است. اگر سازندگان این مستند به دنبال تخطئه اقدام افرادی مثل این دختر نوجوان بودند، حالا نتیجه این شده که ده ها و شاید صدها هزار نفر از کسانی که اسم او را نشنیده بودند، امروز به جستجو و تماشای ویدئوهای رقص او پرداخته اند و از سوی دیگر رویکرد اشتباه مدیران سازمان این دختر رقصنده را نزد بسیاری به یک چهره قهرمان و مظلوم بدل کرده است.
** زائری، لرزش کمر و لغزش قلم
حجتالاسلام محمدرضا زائری روحانی و کارشناس فرهنگی اجتماعی نیز نقد خود را به این مستند در صفحه اینستاگرام خود این گونه نوشته است: قرنها ادبیات اباحی و جنسی آیا چیزی از اقتدار و صلابت فکر دینی کاست؟ غالب شعرا هزلیات دارند و غالب تصویرگران نقشهایی که قابل نشر نیست! قرنها مردم رقصیدند و برهنه شدند و رفتند و آمدند، اما دین آسیبی ندید! چرا بزرگان مدعی این نکته ساده و کوچک را نمیفهمند؟ آنچه دین و ایمان را متلاشی و نظام را نابود میکند لرزش کمر دختری نوجوان نیست، لغزش قلم قاضی کهنسال است!
**نمیشود هر کاری را به نام مبارزه با آسیبها توجیه کنیم
عباس عبدی، تحلیلگر مسائل اجتماعی در گفت و گو با ایرناپلاس در رابطه با مستند پخش شده از صداوسیما و پرداختن به آسیبهای شبکههای اجتماعی گفت: شبکههای اجتماعی مثل هر پدیده دیگر آثار مثبت و منفی، آموزنده و آسیبزننده دارند. نه تنها شبکههای اجتماعی بلکه رسانههای دیگر مثل تلویزیون هم همینطورند، برای نمونه از واکنشهای مردم میفهمیم همین برنامهای که تلویزیون تولید و پخش کرده چه آسیبهایی زیانباری که پدید نیاورده است.
وی با بیان این که وجود آسیب مختص شبکههای اجتماعی نیست و هر پدیده دیگری هم منافع و هم آسیب دارد، اضافه کرد: مسئله اصلی این است که چگونه ما میتوانیم این آسیبها را کم کنیم؟ انگیزه ما برای کم کردن این آسیب ها به خودی خود دلیل نمیشود که ما هر کاری را به نام مبارزه با آسیبهای اجتماعی انجام دهیم و توجیه کنیم.
**این رفتارها مسئله را حل نمیکند، تشدید می کند
این روزنامهنگار و فعال رسانهای در پاسخ به سوالی در مورد اثرات پخش این مستند در فضای اجتماعی توضیح داد: هر عملی در چارچوب خودش مورد ارزیابی قرار میگیرد. نیت صداوسیما یا هر کس دیگری توجیهکننده اعمالشان نیست. کسی که چنین مستندی را پخش کرده باید مسئولیت اثرات سوء عملش را بپذیرد. این برخوردها و دستگیریها و تواب سازی ها فایدهای ندارد. این رفتارها نه تنها مسئله را حل نمیکند، بلکه تشدید می کند. این که یک نفر را در تلویزیون بیاوریم و گریه کند، آثار مخرب روانی دارد و همه خواهند گفت چرا دزدها و اختلاسگرها را نمیآورید؟ این عمل وقتی نتوانسته هیچ احساس همدلیای در مخاطب ایجاد کند و بر عکس در اکثر مخاطبان احساس شدید منفی بوجود آورده، نشان میدهد که تهیهکنندگان این برنامهها چقدر از واقعیت اجتماعی و نیز کارکرد فضای مجازی پرت هستند و ارتباط سالم و موثری با جامعه ندارند.
عبدی در مورد رابطه صداوسیما و مخاطبان نیز چنین اضافه کرد: صداوسیما سالهای بسیار زیادی انحصاری عمل کرده و ظهور شبکههای اجتماعی این ویژگی انحصار را از آن سلب کرده است. ولی صداوسیما نمیخواهد این واقعیت را بپذیرد، در نتیحه برای تخریب آنها گام برمیدارد و به دلیل آشنا نبودن با جایگاه این شبکه ها متوجه نیست که رفتارش منجر به تقویت آنها و تضعیف خودش میشود. بهترین کار برای صداوسیما این است که دست از دشمنی با رسانههایی که رقیبش شدهاند، بردارد و با پذیرش این واقعیت وارد رقابت منصفانه و سازنده شود تا بتواند رفتار و برنامههای خود و آنها را اصلاح کند. این رسانه تا وقتی رسانههای دیگر را به رسمیت نشناسد و تلاش برای حذف آنها می کند، جز شکست و ناامیدی نصیبش نخواهد شد.
**شکستن شاخها یا ایجاد کمپین رقص؟
اگر قرار بوده با این مستند شاخ های اینستاگرام را بشکنند، اما نتیجه کمپین سازی رقص بوده و بسیاری به اشتراک گذاری تصویر رقص خود با هشتگ های مرتبط پرداخته اند. ظاهرا برخی متولیان متوجه نیستند که جامعه تغییر کرده و اگر اندکی غلط عمل کنند، نتایج معکوس می گیرند. کار به جایی رسیده که شهاب اسفندیاری، رئیس دانشکده صداوسیما نیز به غیراخلاقی و غیرحرفه ای بودن و هزینه سنگین این فیلم اذعان کرده است.
اکنون پرسش اینجاست که آیا مسوولان صداوسیما که خود را مسئول ترویج اخلاق و سالم سازی فضای جامعه می دانند، چه توضیحی درباره آثار و نتایج این اقدام دارند و آیا کسی در این زمینه پاسخگو خواهد بود؟ و نکته دیگر آن که آیا این آخرین ناشیگری در این سطح در صداوسیما خواهد بود؟
گزارش از مهدی نجفیخواه
انتهای پیام /
ارسال نظر