امیرعلی نبویان و همسرش + عکس
نبویان اولین تجربه بازیگری خود را در سریال نوشدارو بدست آورد. وی در برنامه رادیو هفت نیز حضور داشته است.
بیوگرافی امیرعلی نبویان و همسرش را بهتر بشناسید
- نام: امیرعلی
- نام خانوادگی: نبویان
- تاریخ تولد: 2 فروردین 1359
- محل تولد: آمل
- تحصیلات: لیسانس مهندسی برق
- حرفه: مجری تلویزیون، نویسنده ،بازیگر
- سال های فعالیت: 1389 تا اکنون
- همسر: بهار نوروز پور
زندگینامه امیرعلی نبویان
امیرعلی نبویان فروردینی است و متولد سال 1359 در آمل میباشد، او فارغ التحصیل رشته ی مهندسی برق از دانشگاه مازندراناست. او یک برادر به نام البرز نبویان دارد و همچنین وی خواهر زاده مسعود فروتن از کارگردانان سینما است .
البرز نبویان برادر امیرعلی نبویان
ازدواج امیرعلی نبویان و همسرش
بهار نوروزپور همسر امیرعلی نبویان
پی نوشت:جای خانواده هامون در این عکس خالی
عکسهای امیرعلی نبویان و همسرش
بهار نوروز پور همسر امیرعلی نبویان
قصه ازدواج امیرعلی نبویان با رییسش
بوسه امیرعلی نبویان بر دستان همسرش
بیماری سرطان همسر امیرعلی نبویان
وی ادامه داد:شرایط بیماری بهار طوری بود که خیلی امیدی وجود نداشت. بهار دارو مصرف می کرد و من هم فقط دعا می کردم و خانواده ها در جریان نبودند و تنها امیدمان عشق بود و ایمان و بالاخره موفق شدیم.
بهار نوروزپور و همسرش امیرعلی نبویان
در شرکت اتاقی مخصوص برای رفع دلتنگی داریم!!!
این مجری طناز درباره شرایط کار با همسرش بعد از ازدواج اظهار داشت:در شرکت بهار اتاقی داریم که اوقاتی که دلمان برای هم تنگ میشود به آن اتاق می رویم و برای رفع دلتنگی به هم نگاه می کنیم!!! در محیط کار جدیت خودمان را داریم اما لحظه های خصوصی خود را هم دارین.
فعالیت ها و کارنامه
آثار
- مجموعه قصه های امیرعلی (4 جلد)
- نمایشنامه ناگهان پیت حلبی
- نویسنده مجموعهٔ ماماهوت
- نمایشنامهریش فیدل ، غبغب مرک
جایزه ها
- کاندیدای بهترین کتاب سال
رامبد جوان ، احسان کرمی و امیرعلی نبویان در خندوانه
با امیرعلی نبویان بیشتر آشنا شوید
امیرعلی از بچگی خیلی شیطون و شر بوده.
تو جوونی کلاس بازیگری می رفته ولی در کودکی شغل مورد علاقش گزارشگری فوتبال بوده و الان هم میگه که یه روزی بالاخره گزارشگر فوتبال میشه.
امیر علی نبویان در برخورد با طرفدارانش مهربون و صمیمی اما جدیه و در برخورد با طرفدارایی که عاشقشن اصلا ذوق نمی کنه و کاملا جدیه…
میشه گفت بدترین اخلاقش شلخته بودنشه و همین شلخته بودنش باعث میشه حال اتو زدن لباساشو نداشته باشه. ..به همین دلیل رادیو 7 روز اخر اسفند 91بهش یه اتو کادو داد.
خیلی ها فکر میکنن امیر علی تو قصه های امیرعلی شخصیتی مثل امیرعلی نبویان داره ، اما اینطور نیست و تنها وجه شباهت این دو طرز حرف زدنشونه…
یکی از ویژگی های امیرعلی اینه که خیلی نسبت به سنش جوون می زنه.این شاید به خاطر جراحی بینیش یا تیپش باشه….
امیر علی تووقت آزادش ترجیح می ده بخوابه.حال و حوصله ی دیدن فیلم سینمایی تو تلویزیون رو نداره و وسطاش خوابش می بره.
اولاش که در رادیو 7 کارش رو شروع کرده پدرش مخالف بوده اما الان پدرش طرفدار داستاناشه و اونا رو ضبط می کنه و با ذوق و شوق به فامیل ها نشون می ده.
همسر امیرعلی نبویان
خیلی ها میگن خوب بودن داستاناش به خاطر نحوه ی اجرای عالیشه.
امیرعلی استقلالیه و عاشق ناصر حجازیه.
انشاش از بچگی عالی بوده.
عادت داره لباس آستین بلند که بپوشه آستیناشو تا آرنج تا میکنه..
فرزند اول خانوادست.
تو مدرسه ی ابوریحان درس میخونده بین فوتبالیست ها از رونالدوی برزیلی خوشش میاد.
بین شخصیت های برانامه ی کلاه قرمزی از پسر خاله خوشش میاد به خاطر معرفتی که داره.
راهنماییش رو تو مدرسه ی تیزهوشان درس می خونده.
اولش هدفش بازیگری بوده اما داییش اون رو به رادیو 7 آورده
خواننده ی محبوبش استاد شجریانه
پیانو می نوازه
مسعود فروتن دایی امیرعلی نبویان
مصاحبه با امیرعلی نبویان
امیرعلی نبویان، نویسنده محبوب مجموعه داستان های قصه های امیرعلی در گفت و گویی با ما از دوران کودکی، آرزوها و زندگی امروزش گفته که شما را دعوت میکنیم این گفتگو را بخوانید و لذت ببرید.
زمینه فعالیت هایی که در حال حاضر مشغول آن هستید چقدر در کودکی تان فراهم بوده؟ چقدر در کودکی به نویسنده شدن و قصه گویی فکر می کردید؟
آرزوهای بچگی من خیلی متفاوت و متنوع بوده اند. یکی از آنها این بود مثلا مجری یا گوینده برنامه صبح جمعه با شما بشوم. یا مثلا آرزوی دیگرم این بود که گزارشگر مسابقات فوتبال شوم. یادم می آید تمام فوتبال ها را گزارش می کردم، صدای تلویزیون را می بستم و خودم شروع می کردم به گزارش کردن. در زمان نونهالی من فضا این طور نبود که با یک کلیک در فضای اینترنت بتوانید اسم تمام فوتبالیست های دنیا را با شماره شناسنامه و تاریخ تولد و نام پدر و محل سکونتشان در بیاورید.
خانواده تان چقدر در تشویق و ترغیب شما به دنیای نویسندگی نقش داشتند؟
پدر من از ابتدا موافق نبود که من در کلاس های بازیگری ثبت نام کنم و دوست داشت مهندس شوم اما من دوست داشتم علاقه خودم را پیگیری کنم. پدرم هم با وجود اینکه نظرها و دلایل مخالفتش را به من گفت سد راهم نشد اما مادرم از بچگی همیشه به من می گفت برو دنبال آن کاری که دوست داری و هنوز هم این را می گوید. از روز اول هم با مادرم درباره انتخاب این مسیر کوچک ترین مشکلی نداشتم اما بعد از اینکه اولین اتفاق خوب برای من افتاد و پدرم با بازخورد عجیب مردم- که کارهایم را دوست داشتند- روبرو شد خودش یکی از پر و پا قرص ترین طرفدارانم شد.
امیرعلی نبویان و نیلوفر لاری
فکر می کنید مخاطب قصه هایی که می نویسید، چه طیف افرادی هستند؟
وقتی به عنوان نویسنده داستانی را می نویسید حدس می زنید که یک جامعه هدف داشته باشید. جامعه هدفی که من با نوشتن قصه هایم داشتم افراد 18-17 ساله تا حدود 35 سال بود اما واقعیت این است که بازخوردهایی که گرفتم خیلی فراتر از آن چیزی بود که فکر می کردم و آدم هایی را در سن وسال خیلی بالاتر یا حتی کمتر دیدم که علاقه مند بودند داستان های من را بخوانند و طرفدار آنها شوند.
این قضیه واقعا برای من مایه مباهات است. البته این موضوع تنها چیزی نیست که من به آن افتخار می کنم. من به لطف خدا، تاکید می کنم به لطف خدا توانستم خیلی ها را برای اولین بار با کتاب خودم به مطالعه علاقه مند کنم. درواقع می خواهم بگویم فضای آنها فضایی برای مطالعه و کتاب خواندن و کتاب خریدن نبوده اما برای اولین بار قصه های امیرعلی را خریدند و این موضوع برایم خیلی افتخار است.
کودکی امیرعلی نبویان
چقدر به شانس معتقدید و فکر می کنید در مسیری که قدم برداشته اید خوش شانس بوده اید؟
زندگی من مثل زندگی بقیه آدم های معمولی است. خیلی از اتفاق هایی که من از سر گذرانده ام همه آدم های دیگر هم گذرانده اند. فرصتی که در اختیار من قرار گرفت می تواند در اختیار خیلی های دیگر هم قرار بگیرد، اما اینکه بتوانم با منصور ضابطیان و محمد صوفی کار کنم فرصتی طلایی بود که مسعود فروتن آن را به وجود آورد.
اما یک موضوع وجود دارد که برایم خیلی اهمیت دارد و از همه کسانی که مصاحبه ام را می خوانند خواهش می کنم آن را به حساب غرور نگذارند؛ شما اگر بخواهید برنامه ای بسازید که کسی آن را نگاه نکند باید آن را در شبکه آموزش بسازید و ساعت 11 شب هم پخش شود، که حالا ساعت 10 تا 11 پخش می شود، من در یک آیتم مهجور از چنین برنامه ای فرصت پیدا کردم هفته ای 10 دقیقه قصه تعریف کنم. خدا خیلی خواست که اتفاق خیلی خوبی برایم بیفتد واز او ممنونم. امیدوارم لایقش باشم.
اما این را هم نباید فراموش کنیم؛ خیلی از ما در خانه می نشینیم و غر می زنیم و مدام شکایت می کنیم بدون اینکه کوچک ترین تلاشی کنیم. چون معتقدیم همه، جای ما را در دنیا تنگ کرده اند، اما من فکر نمی کنم هیچ احدی جای هیچ کس را در دنیا تنگ کرده باشد. این خود ما هستیم که باید دست به کار شویم و اگر حرفی داریم باید بگوییم و اگر به درد کاری می خوریم باید آن را صاحب شویم. متاسفانه خیلی از ما عادت کرده ایم کمی ها و کساتی های خودمان را گردن اتفاق ها و تقدیر و این و آن بیندازیم. به نظرم باید الان که جوان هستیم کار کنیم و از زمین خوردن و شکست خوردن نترسیم.
ارسال نظر