DSC052058(1)

 

 مسعود امیری کلیائی/ منتقد سینما

 


 سهیلا شماره 17 به کارگردانی محمود غفاری روایتگر معضل پنهان جامعه ایرانی است که روزبه‌روز به ابعاد آن افزوده‌شده و برای مردم نمایان‌تر می‌شود.

معضلی که کارگردان روایت می‌کند مشکل ازدواج جوانان و گذشت از سن مناسب آن است، معضلی ملموس و برگرفته از واقعیت امروز ایران و به‌خصوص کلان‌شهرها.

 معضلی که از فضای مدرن امروزی و سبک زندگی شهرنشینی منشأ گرفته است.

فیلم داستان سهیلا دختری است که از سن ازدواجش گذشته و نزدیک به 40 سالگی شده و به گفته پزشک فرصت چندانی برای مادر شدن ندارد او که زیر فشارهای عاطفی و بحران 40 سالگی است و از تنهایی نیز رنج می‌برد تصمیم گرفته تا قبل از آنکه فرصت مادر شدن را از دست بدهد ازدواج کند.

فیلم روایتگر تلاش‌های او برای تحقق این امر است، از مراجعه به سالن‌های زیبایی و جوان‌سازی پوست برای کم‌تر نشان دادن سنش، کمک دوستان و آشنایان در معرفی مردانی که قصد ازدواج دارند تا شرکت در جلسات همسریابی.

راه‌هایی که هرکدام به‌نوعی با شکست مواجه می‌شود، مخاطب در طول فیلم باشخصیتی از سهیلا آشنا می‌شود که برای رفع این مشکل و رسیدن به خواسته‌اش حتی سراغ مردانی مطلقه‌ای می‌رود که در جوانی با آن‌ها رابطه دوستی داشته و به دلایلی که برای مخاطب بیان نمی‌شود آن‌ها را درگذشته از خود رانده اما اکنون‌که فرصت چندانی ندارد باز به آن‌ها رجوع می‌کند که البته این حربه هم نتیجه‌بخش نیست.

 کارگردان با داستانک‌های جانبی از مردانی که در جوانی و نوجوانی سهیلا در زندگی‌اش بوده‌اند اشاره‌ای به موضوع ارتباط خارج از عرف جوانان می‌کند که نه‌تنها به ثمری نرسیده بلکه بر زندگی آینده آن‌ها نیز تأثیر گذاشته است و مردانی که اکنون سهیلا با آنان روبه‌رو می‌شود افرادی شکست‌خورده در زندگی زناشویی هستند که حتی دیگر میلی به ازدواج مجدد ندارند و باشخصیت دوران جوانی خود تفاوت بسیاری دارند.

او که در تلاش‌هایش شکست‌خورده و دچار بحران عاطفی و جنسی شده به جلسات مشاوره و روان‌شناسی پناه می‌برد تا بتواند بر امیال خود کنترل و غلبه داشته باشد، جلساتی که برای او نتیجه‌بخش هم نیست.

سهیلا در نیمه‌ی پایانی فیلم وارد جلسه همسریابی می‌شود و کارگردان در این قسمت افرادی را به مخاطب معرفی می کنند که دچار همین معضل هستند، روایت این جلسه حالتی مستند وار پیدا می‌کند و گویی شخصیت‌های حقیقی که دچار این مشکل‌اند در برابر دوربین کارگردان قرارگرفته‌اند.

روایتی رئالیستی و به‌شدت باور‌پذیر که بیننده را با عمق معضل این روز جوانان آشنا می‌کند، یکی از سکانس‌های قابل‌توجه جلسه همسریابی صحبت‌های یکی از زنان حاضر در جلسه است که نشانه‌های فمینیستی دارد اما این موضوع را انکار کرده و می‌گوید اعتقادی به موضوعات فمینیستی ندارد اما مردی برای ازدواج می‌خواهد که در کار او دخالت نکند و استقلالش را به رسمیت بشناسد!

شخصیت سهیلا در انتهای فیلم با پسری آشنا می‌شود که 10 سالی از او کوچک‌تر است اما این پسر نیز دغدغه ازدواج ندارد و مایل نیست تا به‌سرعت ازدواج کند، این شخصیت با روایت سرگذشت زندگی خود و رابطه‌های گذشته‌اش می‌گوید با توجه به سبک زندگی‌اش و وضعیت زندگی در جامعه امروزی نمی‌تواند تعهد یک زندگی مشترک را بپذیرد.

کارگردان با معرفی شخصیت پسر جوان و روایت نوع نگاه او به زندگی این هشدار را به بیننده می‌دهد که این معضل در نسل جوان گسترده‌تر شده و حال با نسلی روبه‌رو هستیم که نه‌تنها شرمی از روابط متعدد خارج از عرف ندارد، بلکه آن را نوعی سبک زندگی قلمداد می‌کند و دغدغه‌ای به نام ازدواج برایش مطرح نیست.

روایت داستان با ضرب‌آهنگ مناسب، تدوین نوآورانه و سبک فیلم‌برداری بر روی دست فیلم سهیلا شماره 17 را تبدیل به اثری کرده که مخاطب را با خود همراه کرده و خسته نمی‌کند و فضایی رئال را در برابر چشمان بیننده از این معضل ترسیم می‌کند، فضایی که ناشی از مدرنسیم افسارگسیخته‌ای است که بدون فرهنگ به جامعه ایرانی وارده شده است.

اما این فیلم به این هم قناعت نمیکند و با انتهای تلخ و باز خود کام مخاطب را تلخ‌تر می‌کند، سهیلا که در تمام راه‌ها به بن‌بست خورده و در انتها با جوانی آشنا شده که او هم میلی به ازدواج ندارد از او هم جداشده و خداحافظی‌ می‌کند اما در نیمه‌راه و بااینکه می‌داند او میلی به ازدواج نداشته و دنباله یک رابطه کوتاه‌مدت زودگذر است، در جستجوی او دوان‌دوان باز‌می‌گردد تا او را بیابد، فیلم در اینجا به پایان می‌رسد با سهیلایی شکست‌خورده و ناامید که حال راضی به تن دادن به یک رابطه کوتاه‌مدت است.

کارگردان بدون آن‌که در برابر این معضل و سؤالات پیش‌آمده و آینده پیش رو پاسخی به مخاطب خود عرضه کند، او را در تلخی این مشکل و بی امید رها می‌کند.