تکلیف «شادی» را مشخص کنید
نمیشود هم با مشکلات اقتصادی جنگید و هم به مردم گفت نروید و نیایید. یک بار برای همیشه لطفا تکلیف «شادی» را در این سرزمین مشخص کنید.
مصطفی داننده- بارها با خود فکر کردم برخی از مسئولان کشور به ما چگونه نگاه میکنند؟ نمیدانم از نظر آنها ما چگونه موجوداتی هستیم؟ آدم آهنی هستیم؟ قلب نداریم؟ یا اینکه اصلا احساس در ما آفریده نشده است؟
آنها از ما انتظار دارند در برابر تحریمها مقاومت کنیم، همراه با خانواده به ورزشگاه نرویم، بعد از برد تیم ملی شادی نکنیم، کارلوس پویول را در تلویزیون نبینیم، روبکیا نصب کنیم و هزار انتظار دیگر.
آنها اما فراموش کردهاند ما انسان هستیم مانند میلیاردها انسان دیگر که بر روی کره زمین زندگی میکنند. ما احساس داریم و قلب، این دو احتیاج به شادی دارند. احتیاج به زندگی.
بله، تحریمها و فشارهای اقتصادی برای همه ما قابل پذیرش است. فردی در ینگه دنیا با گردن کلفتی تصمیم گرفته است ایران را تحریم کند. اقتصاد ما هم اوضاع خوبی ندارد و یا یک تشر قیمتها سر به فلک میگذارند و پول ملی همچون یخی در دل کویر، آب میشود.
انتظار مردم زیاد نیست. آنها نمیخواهند در داستان هزار و یک شب تحریم، شادی هم تحریم شود. مردم احتیاج به دلخوشی دارند.
مردم ایران با یک اتفاق کوچک هم خوشحال میشوند و کیف دنیا را میبرند. شاید باورش برای بسیاری از مردم جهان سخت باشد اما ما از زدن لایی به پیکه سرمست شدیم. به خیابان آمدیم و شادی کردیم.
یک اتفاق کوچک میتواند برای ما شادی بزرگ به ارمغان بیاورد. در سیل مشکلات به دنبال روزنهای هستیم تا به بهانه آن خوشحالی کنیم.
کجای دنیا سراغ دارید تیم ببازد و مردمش به خیایان بیایند و خوشحالی کنند. مردم ایران اما بعد از دیدن بازی درخشان تیم ملی فوتبال برای بازیکنان این تیم ذوق کردند و به خیابان آمدند تا انرژی مانده از بازی را خالی کنند.
اینکه درست چند ساعت مانده به شروع بازی درهای ورزشگاه آزادی بر روی کسانی که بلیت خریدهاند بسته شده، مردم را اذیت میکند. بسیاری از خود میپرسند مگر قرار بود ما آنجا چه کنیم که این همه سخت میگیرند. شاید اگر نبود دستور رییس جمهور، خانوادهها نمیتوانستند فوتبال را در ورزشگاه آزادی ببیند.
هنوز هم برای بسیاری سوال است که چرا کارلوس پویول، ستاره سابق تیم ملی اسپانیا دیشب به تلویزیون نیامد تا عادل فردوسیپور قهر کند و بعد با آن قیافه عبوس برنامه را اجرا کند. از معدود دفعاتی بود که نمیشد عادل را با هزار من عسل خورد.
ما آدم آهنی نیستیم. ما دل خوش به اتفاقات کوچک هستیم. کودکی که ماههاست پدرش حقوق نگرفته یک دیشب را شاد بوده، به خیابان آمده و خندیده.
نمیشود هم با مشکلات اقتصادی جنگید و هم به مردم گفت نروید و نیایید. یک بار برای همیشه لطفا تکلیف «شادی» را در این سرزمین مشخص کنید.
این قلب کوچک ما گاهی دلش برای یک لبخند تنگ میشود.
انتهای پیام/
ارسال نظر