بررسی شگفتیهای کلام درنهجالبلاغه
در این کتاب میتوان مطالب جالبی درباره خداشناسی و ذات خدا، توصیف فرشتگان، خلقت انسان، آسمان و زمین، اتفاقات مربوط به رخ دادن مرگ و خروج جان از بدن، آموزش نظامی، چگونه روبروشدن با دشمن، چگونگی حکومت کردن بر مدار انصاف و عدل، مردمشناسی و... را در قالب کلمات و عباراتی مطالعه کرد که با توصیف، استعاره و آرایههای ادبی مختلفی همراه شدهاند که این مطالعه را از یک خوانش صرفا علمی و بیانعطاف خارج کرده و به آن حالتی تازه و بدیع میدهد.
کتاب نهجالبلاغه با گردآوری سید رضی از علمای شیعه، گلچینی از سخنان و جملات امام علی(ع) را در بر میگیرد که متاسفانه مانند «قرآن» شاید این روزها در طاقچه یا کتابخانه بسیاری از خانهها قرار داشته باشد، اما به شدت مورد غفلت قرار گرفته و توجه چندانی نه از طرف قشر مذهبی و نه حتی غیرمذهبی به آن نمیشود. نهجالبلاغه جدای از دینی و معنوی بودنش، یک کتاب ادبی و اثری جامع و حیرتانگیز در حوزه علوم انسانی است.
در این کتاب میتوان مطالب جالبی درباره خداشناسی و ذات خدا، توصیف فرشتگان، خلقت انسان، آسمان و زمین، اتفاقات مربوط به رخ دادن مرگ و خروج جان از بدن، آموزش نظامی، چگونه روبروشدن با دشمن، چگونگی حکومت کردن بر مدار انصاف و عدل، مردمشناسی و... را در قالب کلمات و عباراتی مطالعه کرد که با توصیف، استعاره و آرایههای ادبی مختلفی همراه شدهاند که این مطالعه را از یک خوانش صرفا علمی و بیانعطاف خارج کرده و به آن حالتی تازه و بدیع میدهد.
درباره نهجالبلاغه شارحان مختلفی مطلب نوشتهاند که نمونههای بارزشان محققان مسیحی لبنانی چون جرجی زیدان یا جرجی جرداقاند و بارها اسمشان را در این باره شنیدهایم اما شاید خودمان دست به کار نشده و قدمی در راه مطالعه این شگفتی بشری برنداشته باشیم. به هر حال ما شنیدهایم که دانشمندان غیرمسلمان و غیرشیعه از عظمت کلام امام علی(ع) و شگفتزده شدنشان در مواجهه با نهجالبلاغه گفته باشند اما در حالی که این شگفتی را در خانه یا کتابخانههایمان داریم، سعی نکردهایم به طور مستقیم با آن روبرو شویم. در مطلبی که در قالب توصیفی و تحلیلی نوشته شده و در ادامه میآید، سعی شده برخی از نمونههای جالب توجه و قابل تامل نهجالبلاغه، به عنوان یک اثر فصیح و بلیغ در ساختار کلام و همچنین کتابی دقیق و علمی ذکر شود تا علاقهمندان به مطالعه، بیشتر با آن آشنا شوند و مفهوم این عبارت را بهتر درک کنند که «کلام علی (ع) پایینتر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق قرار دارد.»
جملات عجیبی که حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه درباره خلقت و زندگی فرشتگان دارد، همچنین موضوعاتی که درباره آفرینش زمین و آسمان و همینطور انسان مطرح میکند، از یک جهت باعث شگفتی مخاطب حتی مخاطب امروزی و از طرفی باعث اندوه و افسوس است که چنین جملات و کلماتی در دوره و زمانهای مطرح شدند که تعداد افرادی که متوجه معانی آنها میشدند، از شمار انگشتان دست تجاوز نمیکردند و در همان زمانه، دشمنی چون معاویه، به بیان چه سخنان باطل و بیهودهای مشغول بوده و امام علی(ع) با سخنگفتن درباره عالم فرشتگان، و با وجود چنین عباراتی که خود برهان قاطعی بر حقانیتش بوده، ناچار به اثبات برحق بودنش به مردمی نادان یا گروههایی بوده که خود را به طلاهای معاویه فروخته بودهاند.
سخنان امام علی(ع) در خطبهها، نامهها و کلمات قصار، به دلیل الهیبودن و اتصال گوینده به ذات خدا، در قید و بند زمان نمیگنجد و مانند آیات قرآن (البته یک پله پایینتر) در حکم نسخههایی عمل میکنند که در همه ادوار تاریخی قابل استفاده هستند. به عنوان مثال یکی از جملات امام علی(ع) در خطبههایش، توصیفی از زمان معاصر اوست که با توجه به شواهد و قرائن موجود، در عصری که ما در آن زندگی میکنیم هم کاربرد دارد: «در روزگاری به سر میبریم که بیشتر مردم نیرنگ را زیرکی میشمارند و ناآگاهان نیرنگبازی را چارهجویی نیک میپندارند.»
نداشتن حسد، نگفتن دروغ، جمع شدن گرد پیامبر و عترتش و هدایت، و نگفتن آنچه که نمیدانیم از جمله نصیحتهایی است که در قالب جملات کوتاه در خطبههای امام علی(ع) قرار گرفته و نگارنده این مطلب را دریغ آمد که ضمن بررسی موضوعی که صحبتش را کردیم، اشارهای به این جملات نداشته باشد: «بر یکدیگر حسد نبرید، زیرا حسد ایمان را میخورد بدانسان که آتش، هیزم خشک را میخورد. با یکدیگر دشمنی نکنید، زیر دشمنی با هم خیروبرکت را میبرد.»، «چونان شتران تشنه که به سوی آب هجوم میآورند، به آنان [اهل بیت پیامبر] روی آورید.» و «آنچه را نمیدانید بر زبان نیاورید که بیشترِ حق، در چیزهایی است که انکار میکنید.»
یادکردن مرگ در طول زندگی در دنیا، نزد حضرت علی(ع) یکی از رفتارهای مثبت و مورد تاکید است که چندین مرتبه بر آن تاکید کرده است. او این مولفه را نابودکننده لذات و شهوات دانسته و میگوید: «هوشیار باشید و یاد کنید مرگ را که لذتها را نابود میکند و عیش را بر هم میزند و آرزوها را قطع مینماید. [مرگ را یاد کنید] هنگامی که به سوی کارهای زشت میشتابید!»
مقدمه
یکی از جملات مشهوری که از امام علی(ع) شنیدهایم این است که «من خدای نادیده را نمیپرستم». همانطور که مشخص است، مقصود گوینده از این کلام آن است که خدا را به چشم دل و ضمیر پاک درون دیده است و میدانیم که چنین چیزی با پاک و شفاف کردن روح امکانپذیر است. اما در خطبه چهارم نهجالبلاغه که پس از پایان جنگ جمل در بصره ایراد شده، کلام مشابهی با این جمله مهم، آمده که در آن امام (ع) تلاش و مجاهدتهای خود را توضیح داده و نترسیدنش در راه حق را، به نترسیدن حضرت موسی (ع) مقابل ساحران فرعون تشبیه کرده است: «از زمانی که حق را به من نشان دادهاند در آن شک نکردم. [من برای خودم ترسی در دل ندارم.] چنانکه موسی(ع) در میدان نمایش سحر جادوگران بر خودش نترسید. بلکه بیم آن داشت که جاهلان و حکومتهای گمراه پیروز شوند. امروز ما به دو راهی حق و باطل رسیدهایم. آن که به وجود آب ایمان دارد تشنه نمیشود.»
یکی از پدیدههای قابل توجه در نهجالبلاغه، استفاده امام علی(ع) از رفتار حیوانات و تشبیه عملکرد انسانها به این رفتارهاست. نمونهاش را هم میتوان در جملاتی که مربوط به ازدحام مردم و یا فرار کردن و پراکنده شدنشان میشود در تشبیه به گلههای گوسفند یا گله شتر دید و یا رفتار حیواناتی چون گرگ، کفتار و سوسمار. اما امام(ع) در یکی از خطبههایش که مربوط به زمانی است که از وی خواستند به جنگ شورشیان جنگ جمل نرود، درباره خود از تعبیری استفاده میکند که جای تامل و تفسیر دارد. این استفاده هم جنبه سلبی دارد و به رفتار کفتار ارتباط دارد. چون معروف است که شکارچیان برای شکار این حیوان، سر در لانهاش دف و چنگ میزنند تا به خواب رود، و سپس دست و پایش را بسته و شکارش میکنند. امام علی(ع) در پاسخ به افرادی که مساله مذکور را درباره طلحه و زبیر مطرح کردهاند، میگوید: «به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با آهنگ ملایم میخوابد تا شکارچی سر رسد و غافلگیرش کرده و طعمه خودش سازد. بلکه همواره با کمک کسی که به حق روی میآورد، به کسی که از حق روی گردان است، ضربه وارد میسازم.»
کلمات، شخصیت و فضاسازیهای امام علی(ع) در خطبههای نهجالبلاغه کاملا گیرا و تاثیرگذار است و جز با آوردن مثال و نمونه نمیشود، درباره آنها صحبت کرد. امام(ع) در یکی از خطبههای کوتاه که درباره شناخت پیروان شیطان است، میگوید: «[شیطان] با چشم آنان مینگرد و با زبانشان سخن میگوید، پس آنان را بر مرکب لغزشها نشاند، و خطا و انحراف را در چشمشان آراست.» نمونه دیگر، مولفههای آموزش نظامی و چگونگی روبرو شدن با دشمن در میدان نبرد است که مربوط به سخنان امام(ع) خطاب به پسرش محمد حنفیه است: « اگر کوهها از جای کنده شود تو بر جای خویش ثابت بمان. دندانهایت را بر هم بفشار. سرت را به خداوند بسپار. قدمهایت را بر زمین چون میخ بکوب. به آخر سپاه دشمن بنگر و دیده [از فراوانی آنان و برق شمشیرهایشان] فرو پوش. و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است.»
رویکرد دیگر امام علی(ع) در نهجالبلاغه شکافتن کلمات و واژهها برای بیان مفهوم و در واقع به نوعی تشریح صرف و نحو آنهاست. به عنوان مثال «شبهه را از این رو شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. اما اولیای خدا چراغشان در فضای شبههناک یقین است و راهنمایشان خود راه هدایت است.»
از جمله شگفتیهای کلام امام علی(ع) خبرهایی است که از آینده داده و یکی از آنها درباره شهر بصره است که میتوانیم آن را در بخش مربوط به توصیفها بیاوریم اما در بخش مقدمه این مطلب، آن را مرور میکنیم. شهر بصره ۲ بار در آب غرق شد که یک مرتبهاش مربوط به زمان خلافت القادربالله و دیگری القائم بامرالله از خلفای عباسی بود. امام علی(ع) در یکی از خطبههای نهجالبلاغه از آینده بصره خبر داده و خطاب به مردم این شهر میگوید: «گویا شهرتان را مینگرم که همهجای آن را آب فرا گرفته، تا آنجا که تنها کنگرههای مسجد آن دیده میشود و گویا سینه مرغی است که در آب دریا فرو رفته.» دیگر خبری که حضرت علی(ع) از آینده امت اسلامی داده، درباره وارونه کردن احکام اسلامی است که مربوط به خطبه صدوسوم است و در آن میگوید: «ای مردم! به زودی زمانی بر شما خواهد آمد که اسلام را در آن همچون ظرفی واژگون کنند [که هرچه هست در آن بریزد]. ای مردم! خداوند شما را پناه داده از اینکه بر شما ستم کند ولی پناه نداده که شما را نیازماید.»
یکی از سرمشقهای امیرالمومنین(ع) برای مسئولان و اهالی حکومت، جملهای است که پس از بیعت مردم با وی، در مدینه گفته است: «آنچه را میگویم بر عهده میگیرم و نسبت به آن پایبندم.» همچنین در جمله دیگری (که مربوط به سخناش درباره برگرداندن زمینهایی که خلیفه سوم از بیتالمال به دیگران بخشیده بود، است.) میگوید: «با عدالت گشایش حاصل میشود و کسی که عدالت بر او دشوار آید، ستم برایش دشوارتر خواهد بود.» در یکی دیگر از خطبهها که امام (ع) ویژگیهای قاضی نااهل را برمیشمارد، در پایان از این گروه به خداوند شکوِه میکند و میگوید: «در چشم آنان کالایی کم بهاتر از کتاب خدا نیست وقتی به حق خوانده [و تفسیر] میشود و کالایی پرسودتر و گرانبهاتر از کتاب خدا نیست هنگامی که معنای آن تحریف میشود.» قاضی نااهل از دیدگاه امام علی(ع) چند رفتار دارد؛ کتاب خدا را به رای خود تفسیر میکند، درگیر شبهات است و نمیداند حکم صحیح چیست.
در زمینه مساله حکومت، همچنین میتوان به سخنی آموزنده از امیرالمومنین(ع) اشاره کرد که مربوط به زمان شعار «لا حکم الا الله» خوارج نهروان است: «حکومت جز برای خدا نیست. در حالی که مردم ناچارند حاکمی داشته باشند، خواه نیکوکار و خواه بدکردار که مومن در سایه حکومت او به کار خود پردازد و کافر از متاع دنیا برخوردار گردد و خداوند زمان هر یک را سر آورد...» بنابراین از این سخن امام(ع) به این نتیجه میرسیم که جامعه نیازمند حکومت است و نبود چنین عنصری در اجتماع، خسارت بزرگی به جا خواهد گذاشت. به عبارتی بودن حکومت بد، از نبودنش بهتر است. چون انسان چارهای جز این ندارد که در اجتماعی زندگی کند که حکومت دارد.
در پیش داشتن سفر آخرت و لزوم برگرفتن توشه خیر و تقوا هم از جمله موضوعات مورد تاکید امام علی(ع) در بسیاری از خطبههای نهجالبلاغه است که یکی از نمونههای بارزش این جملات است: «کسی که بهشت و دوزخ را در پیش دارد، آسوده نباشد. [مردم سه دستهاند] کسی که با شتاب در تلاش است رهایی یابد، و کسی که جوینده هست اما به کندی حرکت میکند امید به نجاتش هست، و کسی که کوتاهی کرده و مقصر است در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهی است، و راه وسط صراط حق است.» همچنین «کار همگان به این جایگاه باز میگردد.» سید رضی درباره عبارات و کلمات عربی انتخابشده در بیان این خطبه یعنی خطبه شانزدهم، توضیحات و شگفتی زیادی ابراز داشته و میگوید تنها کسی این سخن من را درک میکند که عمری به فن فصاحت پرداخته و ریشههای آن را یافته باشد.
از دیگر نمونههای بارزِ «خیر الکلام قلّ و دلّ» (که از سخنان امام است و موید این معنی که بهترین کلام، گونه مختصرومفید آن است) در نهجالبلاغه که میتوان تفسیر و تشریحش کرد، این جمله در خطبه بیست و یکم با محوریت موضوع یاد مرگ است که «سبکبار شوید تا برسید!» است که سید رضی آن را به غیر از کلام پیامبر(ص) بالاتر از کلام هر انسان دیگری دانسته است. دیگر جمله پرمغز و محتوای امام علی(ع) در این باره، به این ترتیب است: «دنیا در دیده خردمندان مانند سایه زوال ظهر است، که هنوز گسترده نشده، جمع میشود و هنوز بلندنشده، کوتاه میگردد.» از دیگر جملاتی که مانند گنج حکمت بین جملات خطبههای نهجالبلاغه قرار گرفته، این جمله است: «نام نیکی که خداوند از آدمی میان مردم باقی گذارد، بهتر از مالی است که دیگران از او به ارث برند.»
جملات پایانی یکی از خطبههای کتاب مورد نظر هم میتواند امروزه بهطور مستقیم به کار جامعه ما و البته دیگر جوامع انسانی بیاید اما در جامعهای که مردم مسلمان دارد و مفهوم «نهی از منکر» مطرح است، آموزههایی که حضرت امیر(ع) بیان کرده و شرطی که برای این کار قائل شده، قابل تامل و تفکر است که میگوید: «دیگران را از منکر نهی کنید، وخود نیز آن را مرتکب نشوید، زیرا شما امر شدهاید که ابتدا خود مرتکب گناه نشوید و سپس دیگران را از ارتکاب آن نهی کنید.»
با این مقدمه، و ذکر این که نکته که نمونههای مورد بحث بسیار بیشتر از آنچه هستند که در مطلب پیشِ رو میخوانید، بحث خداشناسی و اصرار امام علی(ع) بر شهادت بر یگانگی خداوند، توصیفات و تشبیهاتی که امام(ع) در کلام داشته و بهرهبرداریاش از آرایه و صنعت تضاد ادبی را در ۱۱۰ خطبه ابتدایی کتاب نهجالبلاغه مرور کرده و مورد بررسی قرار میدهیم.
خداشناسی و اصرار امام بر شهادت بر یگانگی خدا
از جمله موضوعات مهم خطبههای حضرت امیر(ع)، موضوع خداشناسی است که هم به صورت عمیق و تخصصی و هم بهصورت ساده و قابل فهم مطرح شده است. به اینترتیب که مطالب غامض و پیچیده خداشناسی در مطالب ساده و قابل فهم این موضوع، در همتنیده و ممزوج شدهاند و هم مخاطب خاص و هم خواننده عام میتواند بهرهای از خداشناسیهای نهجالبلاغه داشته باشد. امام علی(ع) با جملات کوتاه و مختصرومفید و گاهی بلندوطولانی، وجود خداوند را به خوبی توصیف میکند. نمونهاش این جمله در خطبه اول است: «موجود است اما از نیستی پدید نیامده.» اولین خطبه نهجالبلاغه با مساله آفرینش شروع شده و به نشر دین اسلام میرسد و سپس به مسائل خلقت انسان، شریعت، واجب، حلال و حرام و دستورات میپردازد. این خطبه با موضوع حج به پایان میرسد.
یکی از جملاتی که امیرالمومنین (ع) در خطبه اول در بحث خداشناسی آورده و البته ذیل بحث شناخت و معرفی فرشتگان هم میشود، درباره رویکرد فرشتگان در قبال پروردگارشان است: «پروردگار خویش را در وهم به تصویر نکشند و اوصاف آفریدگان را بر او جاری نکنند، و به مکانها محدودش نسازند و با نظایر [و امثال] به سویش اشاره نکنند.» چگونگی آفرینش انسان هم یکی دیگر از فرازهای مهم خطبه اول نهجالبلاغه است که حضور خداوند در آن با این جمله، نمود بسیار صریح و مشخصی دارد: «آنگاه از روح خود در آن [گل خشک] دمید، پس به صورت انسانی درآمد با قوای ادراکی که آن را به کار اندازد.» و همچنین «او را آمیختهای ساخت از رنگهای گوناگون، و مواد موافق، و نیروهای متضاد، و اخلاط متفاوت: گرمی، سردی، تری و خشکی.»
فراز پایانی این خطبه همانطور که اشاره شد، درباره حج است. حضرت علی(ع) در این خطبه میگوید: «خداوند حج را نشانه فروتنی مردم در برابر بزرگی او، و اعتراف به عزت وی قرار داد.» استعارهای هم که در این خطبه از حج میشود، «این تجارتخانه عبادت» است.
تعدادی از جملات مربوط به خداشناسی امیرالمومنین (ع) در نهجالبلاغه به یکدیگر شبیه و تعدادی دیگر بسیار متمایزند. یکی از جملاتی که کمتر درباره خدا در نهجالبلاغه تکرار شده این است که «هر بخشندهای جز او داراییش کاهش مییابد» و یا «زمان بر او نمیگذرد تا با گذشت زمان احوالش دگرگون شود و در مکانی جای نگرفته تا از جایی به جایی رفتن، در حقش ممکن باشد.» ساده و مختصر این عبارت به این معنی است که خداوند را نمیتوان با عقل معاش و عقل بشری توصیف و تخیل کرد چراکه عقل انسانی محدود در مکان و زمان است. در حالی که طبق سخن امام علی(ع) ذات خداوند در چنین چارچوبی جا نمیگیرد. همچنین در همین خطبه که خطبه نود و یکم باشد، میخوانیم: «او بخشندهای است که تقاضای درخواستکنندگان از او نمیکاهد و پافشاری اصرارکنندگان او را به امساک نمیکشاند.» در همین زمینه، سفارشی که امام علی(ع) به مردم دارد این است که «عظمت خداوند سبحان را با پیمانه عقل خود نسنج که از هلاکشدگان خواهی بود.» امام علی در خطبهای که معروف به «خطبهالزهرا» است، در وصف قدرت خدا و همچنین فرشتگان جملاتی دارد که در قسمت مربوط به خدا، سخنانی خطاب به ذات خداوند دارد و یکی از آنها این است: «تو ابدی هستی پس زمانی برایت نباشد.»
دومین خطبه کتاب نهجالبلاغه که هنگام بازگشت از جنگ صفین ارائه شده، با ستایش خدا، شروع میشود و سپس در ادامهاش، ویژگیهای پیامبر اسلام(ص)، توصیف عصر جاهلیت، توصیف خاندان و اهل بیت پیامبر و در نهایت توصیفی از فاسدان میآید. یکی از مسائل مهم که باید در نهجالبلاغه مورد توجه قرار بگیرد، شهادتهای چندباره امام علی(ع) بر توحید و یگانگی خداست که در این خطبه هم نمود دارد. این شهادت بر یگانی خدا همیشه و در فرازهای مختلف این کتاب با حکمت و کلامی اندیشهورز همراه شده است: «هرکس خدا امورش را به عهده گیرد نیازمند نشود، چراکه او از هرچه به سنجش درآید، بیشتر و از هرچه اندوخته گردد، برتر است. گواهی میدهم که جز خدای یکتا معبودی نیست و هیچ شریکی ندارد.» شاید بتوان به یکی از فرازهای همین خطبه و در کلام امام علت این اصرار بر شهادت مذکور را جستجو کرد: «تا زمانی که خدا ما را زنده میدارد همواره به این شهادت تمسک میجوییم، و آن را برای روزهای هولناکی که در پیش داریم ذخیره میسازیم، زیرا این شهادت نشانه پایداری ما در ایمان، سرلوحه نیکوکاری، در پیآورنده خشنودی خداوند و سبب دور ساختن شیطان است.» در این زمینه میتوان چارچوبهای توحیدی و اخلاقی بحث را باز کرده و ساعتها سخن گفت. اما به طور مختصر، اصرار بر توحید و یگانگی خدا، باعث دوری از شرک و خدا قرار دادن امور دنیایی و نفسانی برای انسان میشود.
آرایه تضاد و طباق
در ادبیات فارسی و عربی، آرایه یا صنعت تضاد، هم در شعر و هم نثر به کار رفته و میرود. امام علی(ع) نیز بارها در خطبهها و عبارات خود از این آرایه استفاده کرده است. در چندین خطبه از خطبههای نهجالبلاغه، امام علی(ع) مردم کوفه را خطاب قرار داده و درباره علتهای شکستشان مقابل شامیان و لشگر معاویه، سخنانی دارد. یکی از این سخنان، حاوی آرایه تضاد (هم در فرم هم در محتوا) است که در آن گفته میشود: «آنان بر باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود دچار تفرقهاید. شما امام خود را در حق نافرمانی میکنید و آنان از پیشوایشان در باطل اطاعت میکنند.» همانطور که اشاره شد، این مفهوم در چند خطبه تکرار شده و نمونه دیگرش این جمله است: «به خدا قسم وحدت آنان بر باطلشان و پراکندگی شما از حقتان دل را میمیراند و غصه را موجب میشود.»
در خطبه اول هم زمانی که امیرالمومنین(ع)، مشغول روایت داستان وسوسه انسان توسط شیطان در بهشت است، اینگونه سخن میگوید: «آدم یقین خود را به شک شیطان و عزم خود را به گفته سست او فروخت. شادی را به ترس و فریب را به پشیمانی بدل ساخت. سپس خدای پاک راه بازگشت را برای او گسترد و کلمه رحمت خویش را به او آموخت.» در خطبه دوم کتاب پیش رو، حضرت علی (ع) در توصیف زمان جاهلیت و مردمی که در آن عصر زندگی میکردند، میگوید: «در سرزمینی که دانایشان دهان دوخته و نادانشان گرامی و ارجمند بود.» همچنین، یکی از ویژگیهای پیامبر (ص) که امام علی(ع) در برخی خطبههایش به آن اشاره کرده و حاوی آرایه تضاد است، این عبارات است: «به وسیله او خوار را گرامی، و گرامی را خوار ساخت. سخن او روشنگر و سکوتش، زبان گویاست.»
نابودشدنی بودن دنیا و ماندگار بودن آخرت هم از دیگر موضوعاتی است که امام علی(ع) بارها با بیان شیوا و فصیح به آن اشاره کرده و در نهجالبلاغه گردآوری شده است. این مفهوم را هم میتوان بین نمونههای صنعت تضاد و طباق بررسی کرد چون امام (ع) در عین نابودشدنی بودن دنیا، زیباییها و فریبندگیهایش را نیز شمارش کرده و توجه مخاطب را به این سو جلب میکند که همین زیباییها و جذابیتها مانع از توجه مردم به این امر مهم (یعنی نابودی دنیا) میشود: «دنیا سرایی است که نابودی برایش مقدّر گشته و کوچ کردن مردمش از آن حتمی است، در عین حال شیرین است و سرسبز.» این مفهوم چندین بار با استفاده از توصیف دنیا به سایهای زودگذر مطرح شده است که البته مربوط به آرایه توصیف است.
از جمله نفرینهای امام علی(ع) در حق مردم کوفه، این عبارت است که مربوط به سالهای پایانی عمر اوست: «خداوند بهتر از ایشان را به من دهد، و بدتر از من را بر آنان بگمارد.» دیگر عبارت متضاد امام (ع) باز هم درباره مردم کوفه است که «من هرگز با فاسد کردن خود شما را اصلاح نخواهم کرد./ آن اندازه که باطل را میشناسید حق را نمیشناسید و آن مقدار که حق را پایمال میکنید، گامی در راه نابودی باطل برنمیدارید.» امام (ع) در گلایههایش از روحیه سست مردم کوفه و عدم مقاومتشان مقابل لشگر معاویه، باز هم جملاتی دارد که دربرگیرنده آرایه تضاد هستند: «امتها همواره از ستمکاری حاکمان خود میترسند و من از ستم مردمم بیمناکم./آیا حاضران همچون غایبان هستید؟ و بردگانی در شکل اربابان؟/فرمانده شما خدا را اطاعت میکند و شما او را نافرمانی میکنید و فرمانده شامیان خدا را معصیت میکند و مردمش فرمانش را اطاعت میکنند./ کرید با گوش شنوا، لالید با زبان گویا، و کورید با چشم بینا.»
امیرالمومنین(ع) خطبهای دارد که پیش از کشتهشدن خلیفه سومین به دست معترضین در شهر مدینه ایراد شده است. او در این خطبه جملاتی دارد که در واقع تفسیر آیاتی از قرآن کریم درباره مهلت دادن خداوند به گناهکاران و امتحان الهی از پرهیزکاران است: «خداوند سرکشان هیچ زمانهای را سرکوب نکرد مگرآنکه نخست مدتی به آنان مهلت داد و باب آسایش را به رویشان گشود. و شکست هیچ امتی را جبران نکرد مگر آنکه نخست مدتی آنان را در تنگنا و سختی قرار داد.» در ادامه همین خطبه و چندسطر بعدتر، امام میگوید: «نه هر که دلی دارد خردمند باشد، و نه هرکه گوشی دارد شنوا باشد و نه هرکه چشمی دارد بینا باشد.»
در زمینه آخرین نمونه این بخش هم، امام علی(ع) خطبهای دارد که در آن درباره رزق و روزی اهالی خلقت صحبت کرده که در آن معنای متقابل و مخالف را همراه هم و رو در روی یکدیگر قرار داده است. او در جملهای از این خطبه میگوید: «روزی فراوان را با دشواری و پریشانی درآمیخت و تندرستی را با آفتهای دردناک همراه ساخت.»
توصیف و تشبیهها
نهجالبلاغه سرشار از توصیف و تشبیه، و همچنین استعار هسات. در یکی از خطبههای این کتاب، امام علی(ع) پس از ستایش خدا، تقدیرهای الهی را مانند قطرههای باران توصیف میکند که از آسمان به زمین میآیند و «بهره هرکس کم یا زیاد به او میرسد.» امام(ع) همچنین در این خطبه، فرد مسلمان را تا زمانی که مرتکب گناهی نشده که از فاش شدنش شرمنده میشود، به قماربازی برنده، تشبیه میکند که در انتظار نخستین برد از قمار خود نشسته است.
«قطعا پرده باطل را میشکافم تا حق از پهلوی آن خارج شود.» این جملهای است که امام علی(ع) در یکی از خطبههایش، هنگام رفتن به سمت بصره برای نبرد جمل بیان کرده است. همین جمله حاوی تصویرسازی صریح و شفافی برای انتقال مفهوم مورد نظر گوینده است. امام(ع) باطل را به پردهای تشبیه (در واقع استعاره) کرده که جلوی حق را گرفته و قرار است مولودِ حق، با عملی که ظاهرا به سختی زایمان است، از پسِ پرده باطل استخراج شود. در همین فراز از مطلب، بد نیست به این نمونه هم اشاره کنیم که درباره علت پیدایش فتنهها و درآمیختن حق و باطل میگوید: «اگر باطل با حق درآمیخته نمیشد، حقجویان آن را میشناختند. و اگر حق از پوشش باطل خالص میگشت، زبان دشمنان از آن کوتاه میشد.»
«ای کوفه، گویی تو را میبینم که مانند چرم عُکاظی زیر پای حوادث گسترده میشوی، پایمال رویدادهای سخت میگردی و وقایع مضطربکننده بر تو سوار میشود.» در توضیح و تشریح این جمله هم میتوان، سطرها نوشت اما به این بسنده میکنیم که عکاظ نام یکی از بازارهای عرب عصر جاهلیت بوده که چرمهایش به مرغوبیت مشهور بودهاند.
در خطبه دوم این کتاب، در توصیف عصر جاهلیت، امام(ع) مردم را در شرایطی توصیف میکند که فتنهها همچون حیوانی چموش آنها را زیر پا له و لگدمال میکرد. ادامه این توصیف هم جالب است: «و همچنان [در انتظار فتنه ای دیگر] روی گوشه سمهایش ایستاده بود.» امام در این فراز، امتحانات و کوران حوادث در شبه جزیره عربستان را چون حیوان ناآرامی توصیف کرده که یا مشغول لگدکوبکردن انسانها بوده یا برای لگدکوبکردن در آینده طرح و نقشه میکشیده است.
در خطبه دوم همچنین در فرازی که مربوط به بیان ویژگیهای اهل بیت است، امام علی (ع) از عباراتی استفاده میکند که هم حاوی توصیفو استعارهاند هم آرایه تضاد: «خداوند توسط آنان [اهل بیت] خمیدگی پشت دین را راست نمود و لرزش اندامهایش را از میان برد.» به این ترتیب که دین در این جملات به انسانی تشبیه شده که در عصر جاهلیت پشتش از فتنهها و قدرت بیدینان خمیده و بدنش ضعیف شده بود است. یکی از توصیفهای تصویری دیگر این خطبه نیز مربوط به بیان سیمای فاسدان است: «آنان بذر گناه کاشتند و آن را با فریب آبیاری نمودند و هلاکت بدبختی درو کردند.»
امام علی(ع) در یکی از خطبهها که حاوی شکوه و گلایههایش درباره رویکرد مردم کوفه در قبال حملههای لشگر معاویه به شهرهای عراق است، از بیخاصیتی و بیتفاوتی این مردم انتقاد کرده و در مقام نفرین میگوید: «خدایا دلهایشان را آب کن و بگذار، چنانکه نمک در آب حل میشود.»
یکی از توصیفهای تکاندهنده و تاثیرگذار نهجالبلاغه مربوط به خطبه شقشقیه است که به اصطلاح ناگفتههایی از امام(ع) را درباره مساله غصب خلافتش در بر میگیرد: «در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، صبر کردم! و نظارهگر غارت میراث خود شدم.» اهالی ادبیات و افرادی که با کلمه سر و کار دارند، میدانند که شاید در طول تاریخ نتوان گزینهای بهتر از این عبارات را برای توصیف شرایط صبر تلخ و ناگوار به کار برد. فردی که مبتلا به چنین شرایطی باشد نه میتواند به خوبی ببیند و نه به راحتی نفس بکشد و امام علی (ع) دوران ۲۵ ساله غصب خلافت را به واسطه اینکه برای نشر آموزههای الهی و دینی در محدودیت به سر برده، چنین توصیف میکند.
خطبه شقشقیه، به تعبیر خود امام علی(ع)، زبانه کشیدن آتش درون دل اوست. در فرازی از خطبه، مردی از اهالی عراق، نامهای به دست امام (ع) میرساند و خطبه ناتمام میماند. ابنعباس ضمن افسوس خوردن به امام علی(ع) میگوید ای کاش سخن خود را ادامه میداد و امام علی(ع) در پاسخ میگوید: «ای پسر عباس! این آتش درونی بود که زبانه کشید و سپس فروکش کرد.» اما چند سطر پیشتر زمانی که امیرالمومنین (ع) مشغول توصیف دشمنان خود یعنی همان سه گروه ناکثین، مارقین و قاسطین است (که البته از این عبارات در خطبه استفاده نشده)، از واژهای تخصصی زبان و ادبیات عرب استفاده کرده که موجب شده سید رضی، پاورقی نسبتا مشروحی برای آن نوشته و رفتار شتر و شترسوار را در این واژهها تشریح کند. این واژهها به تعبیر نگارنده مطلب، کدهایی هستند که امام علی(ع) برای کنجکاو کردن مخاطب و تحقیق بیشترش در خطبه از آنها استفاده کرده است. «ولی وقتی زمام حکومت را به دست گرفتم، عدهای بیعت خود را شکستند و گروهی از دین خارج شدند و دستهای دیگر راه طغیان در پیش گرفتند.»
به طور خلاصه، میتوانیم به چند توصیف دیگر در این فراز از خطبه شقشقیه اشاره کنیم. امام (ع) مردمی را که برای بیعت به سویش حملهور شدند، با این تعبیر توصیف میکند: «ناگهان دیدم که مردم مانند یال کفتار بر سرم ریختند.» یا درباره شدت ازدحام جمعیت و کوبیده شدن امام حسن و حسین(ع) بین مردم حملهور شده میگوید: «و ردای من از دو طرف پاره شد و مردم همانند گله گوسفند، گِردم را گرفتند.» همچنین در خطبه پنجم که مربوط به زمان درگذشت پیامبر(ص) و پیشنهاد ابوسفیان و ابن عباس برای بیعت با امام(ع) است، میگوید: «خاموشی من به جهت حقایق پنهانی است که میدانم که اگر آنها را باز گویم، شما همانند ریسمان بسته در دلو در اعماق چاه میلرزید. و به اضطراب میافتید.»
یکی از جملات و عباراتی که عموما هنگام جدل و بحث به طرف مقابل میگوییم این است که «درسی به تو بدهم که فراموش نکنی!» امام علی(ع) همین مفهوم و عتاب را خطبهای که ضمن آماده شدن برای جنگ با اصحاب جمل ایراد کرده، بیان میکند: «به خدا سوگند، حوضی [از جنگ و پیکار] برایشان پر سازم که آبکش آن خودم باشم، چنان که اگر در آن افتند نتوانند بیرون آیند، و اگر از آن بیرون آیند دیگر خیال بازگشت به آن در سر نپرورند.» حوض عبارتی است که در واقع نسبت به میدان جنگ اطلاق شده و میتوان در تفسیر و تشریح کلام امام (ع)، به همان گود زورخانه یا میدان کشتی بین پهلوانها تعبیر کرد که اگر کسی واردش شود، موفق به شکست دادن امام(ع) نشود.
در یکی از خطبهها هنگامی که صحبت گناه و تقوا مطرح میشود، امام علی(ع) اشتباهات را چون اسبان چموش توصیف میکند که افسار گسیختهاند و سوار خود را هرجا که بخواهند، میبرند. از طرفی تقوا را چنین توصیف میکند: «تقوا، مرکبی راهوار است.» در خطبهای دیگر هم که در شماتت کوفیان به دلیل سستی در جنگ ایراد شده، درباره مساله اطمینان و تکیه کردن به انسانها، از چنین عبارتی استفاده میکند: «من هرگز اطمینانی به شما ندارم و شما ستونی نیستید که بتوان به آن تکیه زد./ به شتران بیساربانی میمانید که وقتی از یک طرف آنان را جمع میکنند از طرف دیگر پراکنده میشوند.»
یکی از توصیفاتی که امیرالمومنین(ع) درباره حاکمان پس از خود یعنی بنیامیه برای مردم کوفه و عراق دارد این است: «آنان چون شتر چموشی هستند که با دندان گاز میگیرد، و با دست بر زمین میکوبد، و با پای لگد میزند و نمیگذارد شیرش را بدوشند. همواره با شما اینگونه رفتار میکنند تا کسی را از شما باقی نگذارند مگر کسی را که سودی به آنان برساند و زیانی بر آنان وارد نسازد.»
علاوه بر توصیف بیامیه و جریان حکومتکردنشان بین مردم، میزان خسران و زیانکاری مردم کوفه و عراق هم در کلام امام علی(ع) بسیار زیاد است. اما شاید بتوان بارزترین نمونه آن را که در قالب کلام توصیفی تحلیلی مطرح شده، این عبارت دانست که امام(ع) آن را پس از فریب خوردن عراقیها از عمروعاص ایراد کرد: «ای مردم عراق! شما به زن حاملهای میمانید که باردار شود، و پس از به پایان رساندن زمان بارداری بچه مرده بزاید، و شوهرش نیز بمیرد و مدت بیوه ماندنش به درازا کشد و دورترین کسانش از او ارث برند.»
از دیگر بیانات تکاندهنده امام علی(ع) در کتاب مورد نظر، فرازهایی است که درباره سکرات موت و طریقه جاندادن انسان صحبت میشود. پس از توصیف سفری که انسان از ابتدای آفرینش در پیش دارد و رسیدن به زمان مرگ، امام(ع) میگوید: «سپس با ناامیدی کفنها بر او میپیچند، رام و تسلیم به سوی گور میبرندش، آنگاه او را روی چوبهای تابوت میاندازند، و او مانند شتری که تازه از سفر بازگشته، وامانده و بیرمق و رنجور و نزار گشته. فرزندان یاری میدهند و برادران به کمک میشتابند و او را برمیدارند و تا سرای غربت و محلی که دیگر دیده نخواهد شد، میبرند.» برخی از مردم، خطبهای را که امام(ع) چنین بیاناتی در آن دارد، «خطبه غرّا» نامیدهاند که وقتی امام علی(ع) آن را ایراد کرد مردم به لرزه و گریه افتادند. امام(ع) در بخش دیگری از این خطبه میگوید: «به کدام سو کشیده میشوید؟ یا فریفته چه هستید؟ در حالی که نصیب هریک از شما از زمین با همه طول و عرضش به همان اندازه قد و قامت اوست [قبر] که چهره بر خاکش مینهد.»
بخش مربوط به توصیفها را با چند جمله تکاندهنده از توصیفات امام علی(ع) از سکرات موت و دقایقی که طول میکشد انسان جان بدهد، به پایان میبریم. در این جملات، مرگ حضوری فعال دارد و مانند یک شخصیت فاعل، مشغول پیشروی در کالبد انسان است: «مرگ همچنان در بدن او پیش میرود و به جایی میرسد که گوشش نیز مانند زبانش از کار میایستد. او در میان خانوادهاش است در حالی که نمیتواند سخن بگوید و سخنی بشنود، چشم خود را میچرخاند و چهره اطرافیان را مینگرد. حرکات زبانشان را میبیند ولی صدای آنها را نمیشنود. آنگاه مرگ بیشتر به او درمیآویزد و بینایی او نیز مانند شنواییاش گرفته میشود و روح از پیکرش بیرون میرود. اکنون او لاشهای است که در میان خانوادهاش افتاده.»
نیایشی از امام علی(ع)
بیشتر دعاهایی که از امام علی(ع) تا اینجای مطلب مرور کردیم، مربوط به شکوه و شکایت او از کوفیان بود که به دلیل ساختار و محتوای ادبی و معنوی، آنها را ذکر و مرور کردیم. اما از امیرالمومنین(ع) نیایشهایی هم در نهجالبلاغه ثبتشده که در حکم راز و نیاز هستند و میتوان آنها را هم، از نظر ادبی و لطافت کلام، مورد بررسی قرار داد. به این ترتیب، این مطلب را با یکی از نیایشهای امام(ع) در نهجالبلاغه به پایان میرسانیم که یک الگوی مناسب اخلاقی در عرفان اسلامی است:
«خدایا بر من ببخش آنچه را تو به آن آگاهتر از من هستی، و اگر دوباره به گناه بازگشتم، تو نیز به آمرزشت بازگرد. بر من ببخش آنچه را با خود وعده کردم و تو مرا وفاکننده به آن نیافتی. خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو تقرّب جستم و دلم با آن مخالفت نمود. خدایا بر من ببخش اشارت چشم، و سخنان بیفایده، و هواهای دل و لغزشهای زبانم را.»
ارسال نظر