روایتی متفاوت از دیدار رهبر انقلاب و شاعران؛ به صرف چای و غزل
ساعت هنوز 5 نشده بود که کارت ورودم را گرفتم. هنوز باورم نمیشد امسال بعد از چند سال کارت جایگاه ویژه آن هم در ردیف اول برایم صادر شده است! نمیدانم چه بود! شوق بود یا ترس، دلهره بود یا انگیزه! هرچه بود، حالم خوش بود و نبود. با هر سختی بود زمان را به شش و نیم کشیدیم!.
پشت گیتهای حفاظتی ایستادیم و یکییکی عبور کردیم. طبق معمول بودند کسانی که مدارکشان ناقص بود، یکی از شاعران که کارت شناسایی نداشت، سعید بیابانکی را شفیع و گواه قرار داد که محافظین باور کنند کسی که کارت ملاقات دارد خود اوست.
رفتیم در حیاط و در انتظار میزبان نشستیم.
همهمه توام با آرامش در جمعیت حاکم بود. بالاخره حدود ساعت 8 و 10 دقیقه بود که آقا تشریف آوردند. صدای صلوات بلندی حیاط بیت را پر کرد! شاعران هم طبق معمول از شوق هجوم میبردند به سمت آقا تا در این فاصله پیش اذان ثانیهای با آقا خصوصی همکلام شوند.
یکی کتابش را به آقا هدیه میداد، یکی انگشترش را به آقا میداد تا متبرک کند،یکی نامه میداد و دیگری چفیه ایشان را هدیه میگرفت.
از لابهلای جمعیت پیرمردی با کلاه نمدی سمت آقا رفت و آقا خیلی ایشان را تحویل گرفتند. تعجب کردم، او کیست که من نمیشناسمش اما آقا آنقدر با او گرم برخورد کردند.
زمان به همین منوال گذشت. جمعیت بود که رهبر را احاطه کرده بود. تا اینکه صدایی آمد:
ا... اکبر ا...اکبر، اشهد ان لا اله الا ا. . . محافظان بسختی دور آقا را خلوت کردند و نماز به امامت ایشان اقامه شد. چه نماز دلچسبی، دوستم بعد از نماز با طنزی آمیخته به اعتقاد به ما گفت: انگار بالاخره یک نماز مقبول امشب خواندیم! بعد از نماز باید میرفتیم برای صرف افطار! خیر. انگار جمعیت اینجا هم دست از تلاطم بر نمیدارد.
همه میخواهند نزدیک رهبری بنشینند و با ایشان افطار کنند. انگار همه چیز این انقلاب با این بیت گره خورده است: ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست. فرقی هم ندارد نماز باشد یا افطاری بیت رهبری؛ عشق است دیگر. این کمترین معجزه اوست.
اینجا بیت رهبر است، قلب تپنده امالقرای جهان اسلام. شخص اول جهان اسلام با شاعران ـ که همانا مردم عادی اند ـ همسفره میشود. غذا هم که مثل سالهای قبل. سفره رنگینی از یکرنگی، عظمت سادگی اینجاست . پلو مرغی و نان و پنیر و سبزی و حلوا و البته قوریهای چای!
افشین علا و فاضل نظری سر سفره به جمع میپیوندند، اول خدمت آقا میرسند و ایشان هم مثل همیشه با آنها در اوج صمیمیت برخورد میکنند.
من غذا را کم خوردم که به محل برگزاری جلسه برسم.
کم کم بقیه آمدند. و در جای خودشان مستقر شدند.
ساعت از ۹ گذشته بود که آقا هم آمدند. اما نرفتند بر صندلیشان بنشینند. اول به رسم مهماننوازی با حاضران در ردیفهای جلو سلام و علیک و خوش و بش کردند.
بعد از تلاوت قرآن مراسم شروع شد.
دکتر قزوه و استاد امیری اسفندقه مجری برنامه بودند. علیرضا قزوه اول یادی از گذشتگان شعر انقلاب کرد و گفت اینها در سالهای قبل در این جلسه شرکت میکردند تا اینکه رسید به نام استاد کمال و قهرمان که رهبری گفت البته اینها که در این جلسه نبودهاند، و این جمله شد اولین مزاح رهبری در این شب باشکوه.
شعرخوانیها شروع شد. اما حقیقتا خودم کمی دلگیر شدم که چرا آقای قزوه نام استاد شکوهی و حبیبا... چایچیان را از قلم انداخت.
آقا سری تکان میدهند و قزوه بلافاصله برای معرفی موسویگرمارودی از وی بهعنوان چهره برجسته شعر معاصر یاد میکند. گرمارودی آماده شعرخوانی میشود.
سیدعلی موسویگرمارودی از شاعران پیشکسوت در این دیدار مثنوی کوتاهی را تقدیم به جانبازان و آزادگان کشورمان میکند.
شهید زندهای جانباز نستوه
صلابت در تنت پیچیده چون کوه
سپس قزوه ادامه میدهد: از خطه آذربایجان امشب آقای کریمی مراغهای در جمع ما
حضور دارند.
قدر این استاد را در جمهوری آذربایجان بسیار میدانند؛ آن هم بهعنوان یک استاد بزرگ، خوب شعر میخواند و شعر خوب میداند. پرتیراژترین کتابها را در خطه آذربایجان دارد.
این سخنان برای دعوت از استاد کریمی کافی بود. او اینطور آغاز میکند:
شب قدر برکات است امشب
نوبهار صلوات است امشب
شب میلاد امام حسن(ع) است
شیعه غرق حسنات است امشب
استاد کریمی مراغهای همان پیرمرد کلاه نمدی به سر بود که پیشتر ذکرش رفت و من اورا نمیشناختم.
افشین علا از شاعرانی بود که در محضر رهبر انقلاب شعری در حوزه کودک و نوجوان خواند و رهبر انقلاب با تحسین به وی فرمودند: خیلی خوب و روان و پرمغز و مفید بود. زنده باشید.
علا در این مراسم شعر خواند، اما پیش از آن در سخنانی کوتاه گفت: «برای انتخاب شعر که در محضر شما خوانده شود، کمی کارم سخت بود؛ اما بنده به جهت لطف مسئولان فرهنگی در این سالها خانه نشین هستم و بیشتر فرصت برای شعر سرودن دارم.»
رهبر انقلاب در این مقطع در مقابل سخنان علا فرمودند: «دکتر، بگویید خانه نشینی را به دیگران هم بدهند». این سخن رهبر انقلاب خنده حاضران را در پی داشت.
علا در ادامه گفت:« در این مراسم شعری در حوزه کودک و نوجوان تقدیمتان میکنم. جنابعالی در این حوزه صاحب نظر هستید و از خلأها مطلعید و آن را بخوبی میشناسید، البته ممکن است در برخی محافل خواندن شعر کودک و نوجوان بیربط به نظر برسد، ولی در محضر شما اینگونه نیست. »
یک روز پدر بهخاطر قرض
با غصه و آه و اخم بسیار
صبحانه نخورده رفت کنجی
تا صبح نشسته بود بیدار
به امیدی که شاید بگذری از کوچهام یک شب
میلاد حبیبی شاعر حاضر در مراسم و نویسنده گزارش، این غزل را در آیین افطاری رهبر انقلاب و شعرا خواند و مورد توجه قرار گرفت.
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را / مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را
اگر تقدیر تن دادن به فرمان زلیخا بود / همان بهتر که دست گرگ میدیدم تن خود را
تو را ای عشق، از بین هوسها یافتم آخر / شبیه آن که در انبار کاهی سوزن خود را
اگر این بار رودررو شدم با خود در آئینه / به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را
بگو با آسمانِ بغض دارِ پیرهن از ابر / برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را
به امیدی که شاید بگذری از کوچهام یک شب / به در آویختم فانوس هرشب روشن خود را
سپس قادر طهماسبی(فرید) برای شعرخوانی دعوت شد:
پیمان شکست دشمن شیطان پرست ما
نابود باد خصم سیه روی پست شان
از مسند غرور هیاهوی غرب را
پایین کشید همت یزدان پرست ما
هرکس که گشت حاکم کاخ سپید مرد
در آرزوی دیدن روز شکست ما
آقا در پایان شعرخوانی فرید، فرمودند: خیلی خوب بود آقای طهماسبی. الحمدلله شما از حد بسیار خوب شعر برخوردارید. هم مضمونها و هم لفظ مناسب و خوب است. این بار اول هم نیست.
در ادامه اسفندقه از استاد میرشکاک دعوت به شعر خواندن میکند او هم میگوید: با سلام به حضرت آقا از ژرفای وجودش در این مجال شعری را به حضرت زهرا(س) تقدیم میکند.
جهانیان همه نقشند و نقش جان زهراست
جهان سراب فنا جان جاودان زهراست
حضرت آقا پس از این بیت فرمودند: طیبا... انفاسکم. ماشاءا... به این قصیده سرایی بلند و زیبا و پرمغز و خوش لفظ؛ خیلی خوب بود.
صفرعلی احمدی از افغانستان دعوت به شعرخوانی شد. علیرضا قزوه ابتدا توضیح داد که احمدی شاعری از سرزمین افغانستان است. او یک کابلی دوست داشتنی است و شعری برای حضرت فاطمه معصومه(س) دارد، اما پیش از آغاز شعرخوانیاش بگویم که خبر ناگواری از کابل به او رسیده است، در واقع برادرزاده او در کابل در یک عملیات انتحاری و تروریستی مجروح شده است.
آقا بلافاصله پس از این خبر فرمودند: خدا عافیتشان دهد.
پس از این اعلام صفرعلی احمدی شروع به شعرخوانی کرد.
دوای درد بیدرمان اگر خواهی بیا اینجا
که یابی درد بیدرمان عالم را دوا اینجا
گرت دردی بود در دل وگر باشد تو را مشکل
بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا
در این درگه که لطف حق بود بر جمله ارزانی
چرا بیرون نگردد ز آستین دعا اینجا؟
رهبر انقلاب میان این بیت فرمودند: بارکا... . آفرین.
شاعر بعدی «علی اکبر شاه» از استادان دانشگاه دهلی بود.
قزوه در معرفی او اینطور گفت: او شاعر و استادی است که شعر فارسی را دگر بار در کشمیر و دهلی شکوفا کرد. در سفر نخستوزیر هند به ایران او یک مترجم تمام عیار بود که در تالار وحدت هنگام ترجمه از واژه «مقام معظم رهبری» استفاده کرد.
این شاعر کشمیری در ادامه ابراز کرد: سلام گرم ملت هند بخصوص مردم کشمیر را خدمت حضرت آقا ابلاغ میکنم.
آقا فرمودند: «بیدل» و «غنیکشمیری» همشهری شما اینجا طالب دارند.
دکترقزوه نام جواد اسلامی را میگوید؛ شاعری از خراسان شمالی. او شعری را درباره گستاخی عربستان خواند:
بگذار بگویم که نگیرند به بازی
تا میرسد به این بیت:
حاشا که نشینیم و تو در خطه رستم
برگرده یاران علی اسب بتازی!
اینجاست که رهبری با غیظ خاصی میگویند: غلط میکنه. این جمله ایشان خیلی به دل جمع میچسبد.
سپس نوبت به خودم میرسد. علیرضا قزوه میگوید میلاد حبیبی از خمینیشهر برای ما
شعر میخواند. با دلهرهای که دیگر نداشتم شروع کردم:
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را
تا رسیدم به این بیت:
اگر این بار رو در رو شدم با خود در آیینه
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را
وقتی رهبری با تحسین از من خواستند این بیت را تکرار کنم، ذوق وجودم را فرا گرفت و مجددا برای این بیت تحسینم میگویند.
پس از شعرخوانیام مجددا میپرسند اهل کجایی؟ و من میگویم خمینی شهر.
سپس حبیبی کسبی با سلامی آغاز کلام کرده و میگوید: با اجازه قصیدهای در مدح امام رضا(ع) تقدیم میکنم.
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
همینطور ادامه میدهد تا به بیتی که اشاره به
نقارهخانه دارد میرسد. آقا میفرمایند: فلسفه نقارهخانه هم معلوم شد. نباشد آفتاب نمیزند!
جواد جعفری نسب از سبزوار هم در این محفل صمیمانه شعر خواند اما پیش از آن گفت: قصیدهای برای پرچم پرافتخار کشورم و در واکنش به هتک حرمت صورت گرفته به آن سرودهام که میخوانم.
این پرچمی که در همه دوران سر آمد است
از انقلاب کاوه آهنگر آمده است
از گرگ و میش مبهم اسطورههای دور
از روشنِ حماسه این کشور آمده است
رهبری در پایان فرمودند: الحمدلله، خیلی خوب؛ موضوع جدیدی هم بود. موضوع پرچم جدید بود و خیلی خوب.
فاطمه معصومه شریف، دیگر شاعر اهل قم شعری را خواند که رهبر انقلاب بارها فرمودند: آفرین. خوب بود، خیلی خوب بود.
توبه ما را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم میدهد
میگذارد بر سر هر راه، چاه دیگری
رهبری به شعرش آفرین میگوید اما از میان جمعیت پیرمردی روحانی میگوید آقا این دختر من است اهل کاشان است و نه قم: که رهبری این سخن ایشان را تعصب کاشانی میخوانند و حضار
لبخند میزنند.
کمکم به اواخر شعرخوانیها میرسیم، نوبت به محمدحسین ملکیان میرسد، علیرضا قزوه میگوید او بار اولش نیست که شعر میخواند اما شعر درخشانی سروده است و ملکیان
شروع میکند:
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
تا میرسد به این بیت
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
و اینجاست که اشک رهبری سرازیر میشود و ملکیان را تحسین میکند.
رهبر انقلاب هم پس از تحسینهای مکرر در میانه ابیات در پایان شعرخوانی این شاعر فرمودند: خیلی خوب بود، نکته مهمی است مساله گوهرشاد، چرا که پس از سالهای متمادی یعنی از سال 1314 تا امروز که 1397 است پس از هشتاد و اندی سال مساله گوهرشاد مساله مظلوم است.
ساعت از 12 گذشته است، و دست آخر فاضل نظری و دکتر حداد عادل و مرتضی امیری اسفندقه و عرفانپور به دعوت رهبری شعر میخوانند و نوبت میرسد به سخنرانی خود رهبری که میگوید حاضرم جوانها شعر بخوانند و من حرف نزنم، اما حیف است تا اینجا بیاییم و ایشان صحبت نکنند. و اینجاست که ما میفهمیم ایشان از شعرای جوان راضیاند و تقاضایشان این است که نگذاریم شعر فارسی عفیف بودنش را از دست بدهد.
مراسم تمام میشود و ما میمانیم و خاطرات این شب تکرار نشدنی.
علاقه و تخصص آقا در سبک هندی
یکی از بخشهای قابل توجه دیدار شاعران با رهبر انقلاب که حالا دیگر به سنتی رمضانی تبدیل شده، اشاره ایشان به شعری بود که در یک آگهی ترحیم در روزنامهای خوانده بودند: «در یکی از این اعلانهای فواتحی که در بعضی از روزنامهها هست، یک شعری من دیدم؛ بعضیها شعر مینویسند، نظر آدم به طور طبیعی کشانده میشود طرف آن شعر؛ دیدم واقعاً طبیعت مردم ما اصلاً طبیعت شاعرانه است. لحن هم در این بیت شبیه لحن بیدل است، [منتها] نمیدانم این شعر مال چه کسی است: به صد دام آرمیدم، دامن از چندین قفس چیدم/ ندیدم جز به بالِ نیستی پرواز آزادی. چقدر قشنگ است! ندیدم جز به بالِ نیستی پرواز آزادی. خب این روحیه مردم ما است؛ در اعلان فاتحهشان هم شما میبینید یک شعر به این قشنگی را پیدا میکند [و میآورد]. البتّه حالا شماها که با رایانه و مانند آن سروکار دارید، میتوانید شاعرش را هم پیدا کنید؛ بنده نفهمیدم شاعرش چه کسی است امّا زبان، شبیه زبان بیدل است».
جالب اینکه پس از این جلسه، محمدکاظم کاظمی شاعر، نسخه کامل این شعر را از دیوان بیدل پیدا کرده و در کانال شخصیاش منتشر کرد تا نکتهسنجی حضرت آقا را گوشزد کند. بیدل یکی از مطرحترین شاعران سبک هندی است و البته علاقه و گرایش رهبر انقلاب نیز به این سبک بر کسی پوشیده نیست.
نظارت بر حکمت در شعر فارسی
نکته دیگری از سخنان آیتا... خامنهای در دیدار با شاعران که میتوان از آن به علم تاریخ ادبیاتی و شناخت مناسبات موقعیتشناسانه از شعر موجود امروز پی برد آن فراز است که ایشان درباره لزوم توجه به حکمت در شعر گفتند: «شعر فارسی در طول زمان نقشآفرینی کرده است در تولید اندیشه و تعمیق اندیشه. شما اگر نگاه کنید، در شعر فارسی حکمت زیاد است؛ ما فردوسی را میگوییم «حکیم فردوسی»، نظامی را میگوییم «حکیم نظامی»، سنایی را میگوییم «حکیم سنایی»، و از این قبیل؛ سعدی یک حکیم واقعی است، حافظ یک حکیم و عارف واقعی است؛ یعنی اینها شعر خودشان را ظرفی قرار دادند برای حکمت، آنهم حکمت اسلامی، حکمت قرآنی، حکمت معنوی و پیامبرانه. شعر فارسی مملو از حکمت است؛ بایستی این روحیه و این حالت حکمت و اخلاق، در شعر امروز ما برجسته بشود. [...] نقطه مقابل این حکمت و اخلاق و تعمیق اندیشه و ایجاد اندیشه و ایجاد امید در شعر، این است که ما در شعر، مخاطب خودمان را به لاابالیگری در عمل، سطحینگری در اندیشه و فکر، وادادگی در سیاست، و بیتفاوتی در مواجهه با دشمن سوق بدهیم؛ یعنی اگر شعرِ ما اینجور باشد که این خصوصیات را ایجاد بکند، این قطعاً برخلاف حکمت شعری است که در طول زمان در شعر فارسی وجود داشته. بایستی به این توجّه کرد؛ این یک مساله مهمّی است.»
میلاد حبیبی/ شاعر
انتهای پیام/
ارسال نظر