یکی از مسالمت‌آمیزترین راه‌های بیان اعتراضات و نقدهای اجتماعی استفاده از هنر است نباید با ایجاد فضای سلبی و توقیف مانع از نقد شد. آیا با جلوگیری از ساخت آثار هنری که به انتقاد از یک معضل اجتماعی می‌پردازند اصل آن معضل از بین می‌رود یا این فقط پاک کردن صورت مسئاله است؟

نباید آنقدر نگران این بود که اگر فیلمی اکران شود چه خواهد شد و بر این اساس تلاش کرد که از اکران فیلمی جلوگیری شود. واقعا اکنون که فیلم عصبانی نیستم اکران شد چه اتقاق بدی در کشور شکل گرفته است؟! این همه نگرانی و جنجال بابت اکران یک اثر هنری در شان نظام جمهوری اسلامی نیست.

سوالی که وجود دارد این است که واقعا این فیلم سیاه‌تر و ناامیدکننده‌تر است که در چند سالن سینمای محدود اکران می‌شود یا مستندهای انتخاباتی برخی کاندیداهای ریاست جمهوری که از سیمای جمهوری اسلامی برای مخاطب گسترده پخش شد؟ در بعضی از این فیلم‌های به ظاهر تبلیغاتی جوری عنوان شده بود که گویی کلا در جمهوری اسلامی هیچ کاری صورت نگرفته است.

آیا ساختن چنین فیلم‌هایی از سوی کسانی که سال‌ها از مسئولین این کشور بوده‌اند ایجاد فضای ناامیدی در جامعه می‌کند یا فیلم یک هنرمند منتقد؟

بعد از تماشای فیلم سینمایی عصبانی نیستم گفتگوی نسبتا مفصلی با جناب درمیشیان داشتم و به ایشان گفتم بنده معتقدم نقش هنرمند برجسته‌سازی معضلات اجتماعی است چه بسا به مراتب بزرگتر از آنچه هست، معضلاتی که شاید دیده نمی‌شوند یا جدی تلقی نمی‌شوند، هنرمند با طراحی یک کاریکاتور، یا عکاسی یک عکس و ساختن یک فیلم یا نمایش تئاتر زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد، عصبانی نیستم از این قبیل است اما نقص مدیریت هنر به ویژه سینما در کشور در عدم هماهنگی بین هنرمندان با سیاست مداران و حاکمان است نمونه یک سینمای هماهنگ با سیاسیون را هالیوود می‌دانم که تاثیرش از پنتاگون و سیا به مراتب بیشتر است.

هالیوود بخشی از نظام ایالات متحده است که برای آمریکایی کردن دنیا پیش قراول سایر بخش‌ها و توجیه‌گر سبک زندگی آمریکایی است به نظر من هالیوود سفارشی‌ترین آثار سینمایی دنیا را تولید می‌کند اما در فرایند سفارش سوژه و هدف را می‌پذیرد نه دخالت‌های کارمندان حقوق بگیر را!

در نتیجه هالیوود بخشی از پازل آمریکایی کردن است که بخش‌های دیگر آن پنتاگون، وزارت خزانه‌داری، سیا و در راس هرم آن صهیونیسم جهانی است.

اما ما در ایران قوی‌ترین هنرمندانمان را به کار سفارشی دعوت می‌کنیم و از آنها می‌خواهیم برای ما استخاره‌ای بکنند که حتما خوب بیاید و بعد نه تنها در سوژه و هدف که در متن، لوکیشن، دیالوگ و کاراکترها چنان دخالت می‌کنیم که شوری آش صدای آشپز را هم درمی‌آورد!

در ایران کار سفارشی کاری است که هنرمند را به دریوزگی می‌کشاند تا آنجا که برای لقمه نانی وارد بازی‌های سیاسی مبتذل می‌شود و از نام خویش می‌گذرد! و بالاخره به درمیشیان جوان گفتم کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من، ایران به امید نیاز دارد نتیجه پمپاژ یاس فروپاشی اجتماعی است دشمنان ایران و اسلام به هیچکس رحم نمی‌کنند آنها به هیچ میثاقی پایبند نیستند از شما انتظار می‌رود روی آثاری فکر کنید که امید را در جامعه تقویت کند، از طرح گفتگوی ملی برای ایشان گفتم و از اینکه سینما می‌تواند بخشی از پروسه گفتگو باشد.