به گزارش پارس نیوز، 

خانه‌ای آجری و ساده با یک معماری معمول همان روزها که هویتش را از ساکنانش می‌گیرد نه از مصالح و معماری‌اش؛ از «سیمین دانشور» و «جلال آل احمد» که هر دو اهل قلم بودند و سال‌ها با هم در این خانه زندگی کردند و میزبان اهالی ادب و هنر و سیاست شدند.

میراث فرهنگی سال1383 و در زمان حیات دانشور، این خانه را ثبت ملی کرد. خانه موزه سیمین و جلال بعد از تملک از سوی شهرداری و مرمت و بازسازی، توسط شرکت توسعه فضاهای فرهنگی در سالروز تولد دانشور بازگشایی شد. بعد از حضور در این خانه موزه حس می‌کنیم اینجا مفهوم خانه را دارد؛ گرم و صمیمی و دوستداشتنی است و موزه‌ای خشک و بی‌روح نیست.

برای رسیدن به خانه موزه سیمین و جلال از روبه‌روی خانه نیما یوشیج که متروک رها شده است رد می‌شویم. اصلاً جلال به خاطر همسایگی با نیما اینجا را ساخت. پا داخل حیاط که می‌گذاریم مجسمه بانو سیمین دانشور روی ایوان میخکوبمان می‌کند. انگار خانم نویسنده با نگاه مهربانش از ما دعوت می‌کند به خانه‌اش برویم. 4 پله را بالا می‌رویم و به داخل خانه سرک می‌کشیم.

آشپزخانه، اتاق نشیمن، ناهارخوری، اتاق کار جلال و اتاق خواب در یک طبقه‌اند و تنها یک اتاق به‌عنوان اتاق کار سیمین در طبقه بالا. نوع مرمت و بازسازی خانه به‌صورت سبکی یا مو به مو انجام شده است. یعنی هم بازسازی خانه و هم چیدمان وسایل از روی عکس‌ها و از خاطرات افرادی که به این خانه رفت‌وآمد داشتند صورت گرفته.

حتی رنگ و بافت رومبلی و پرده‌ها، مبلمان و صندلی و ظرف و ظروف و... دقیقاً بازسازی شده است. به همین دلیل در خانه روح زندگی جریان دارد. در این خانه موزه حلقه‌های ازدواج سیمین و جلال، کارت ویزیت‌شان، پلان خانه با دستخط جلال، نخستین کتاب‌هایی که قبل از ازدواج به هم هدیه دادند، تابلوهای نقاشی و کتابخانه‌های شخصی سیمین و جلال بسیار دیدنی است.

برخی از تابلوهای نقاشی اثر «قمرالسلطنه حکمت» مادر سیمین است که قدمت صدساله دارد. 2تابلو نقاشی دیگر آثار «ویکتوریا» و «خسرو» خواهر و برادر سیمین است. اثر دیگر در اتاق نشمین مربوط به «مرتضی ممیز» و «آیدین آغداشلو» است. یک صندلی هم کار هنرمندانه «بهمن محصص» در گوشه اتاق نشیمن به یادگار مانده است.

در انتهای اتاق کار جلال، پنجره بلندی هست که رو به حیاط و درخت اقاقیا باز می‌شود. در نامه‌هایش آورده که محل دیدار او با آیت‌الله «سید محمود طالقانی» پای همین پنجره و درخت اقاقیا بود.

  • خانه‌ای که تو بسازی

جلال و سیمین سال 1329 ازدواج کردند. خانه‌شان در فاصله سال‌های 1330 تا 1332 از سوی جلال و با کمک دوستش «فرهنگ معینی» ساخته شد. سیمین بعد از اتمام دوره دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در این فاصله زمانی برای تحصیل در رشته زیبایی‌شناسی با بورسیه تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفته بود.

بعد از بازگشت سیمین، آنها تا سال 1348 که جلال از دنیا رفت در این خانه زندگی کردند و سیمین هم تا پایان عمرش در سال 1390 در این خانه بود. حال و هوای آن روزها در نامه‌نگاری‌های سیمین و جلال خواندنی است. جلال می‌نویسد: «امروز صبح صاف اول وقت رفتم سر زمین که کم‌کم بدل خواهد شد به سر ساختمان.» او برای سیمین می‌نویسد که نیما چقدر در ساخت خانه به آنها کمک کرده است.

در نامه‌ای دیگر به سیمین این‌طور می‌نویسد: «عزیز دلم سیمین! الان از سر ساختمان برگشته‌‌ام. مبارکت باشد. درها را بردم بالا و تا من آنجا بودم 3 تایش را کار گذاشتند. جمعاً 15 تا چارچوب در و پنجره بردم بالا.» جلال کپی تمام نقشه‌ها، پلان خانه و عکس از مراحل مختلف کار ساختمان را برای سیمین می‌فرستد که بخشی از عکس‌ها امروز در آب‌انبار خانه به نمایش درآمده است.

سیمین در نامه‌ای می‌نویسد: «وقتی فکر می‌‌کنم که تو ‌داری برای استقرار خودمان خانه می‌‌سازی، هم دلم می‌گیرد و هم دلم از لذت آب می‌شود. خانه‌ای که تو می‌سازی هر خشتش با عشق روی خشت دیگر گذاشته می‌شود و برای من از هر قصری مجلل‌تر است و می‌دانم که این عشق روح خانه خواهد بود و در خانه پراکنده خواهد شد.» به این‌ترتیب خشت و آجرهای این خانه بالا می‌رود.

  • بن بست ارض، آخر دنیای سیمین و جلال

«علی دهباشی» نویسنده و سردبیر مجله بخارا از نوجوانی به واسطه آشنایی با «شمس» برادر جلال با سیمین هم آشنا می‌شود. می‌گوید: «خانه‌شان مرکز ثقل بسیاری از جریانات فرهنگی بود. کانون نویسندگان ایران در این خانه شکل گرفت.» دهباشی، سیمین دانشور را بانویی بردبار توصیف می‌کند و ادامه می‌دهد: «به همه عقاید و سلیقه‌ها احترام می‌گذاشت.

همه آنجا را پناهگاه فکری خود می‌دانستند. روزها تقسیم می‌شد به دیدارهای خانوادگی، دوستان حلقه‌های نزدیک و دوستان حلقه‌های دور که با توجه به مناسبت‌ها دور هم جمع می‌شدند.» دهباشی توضیح می‌دهد که طراحی خانه از سوی جلال صورت گرفت و نام کوچه را هم ارض گذاشت. «سیدمهدی اعرابی» دبیر دبیران شورایاری‌های منطقه یک می‌گوید: «از ابتدا نام این بن‌بست ارض(زمین) و سما(آسمان) بود که بعدها سما از روی تابلو نام کوچه حذف شد.»

  • خانه‌ای با 5 هزار تومان

«سیدعبدالله انوار» مترجم و نسخه‌شناس 94 ساله و از دوستان جلال آل احمد است. انوار در محله دارآباد شمیران زندگی می‌کند. او می‌گوید: «در انجمن ادبی با جلال آشنا شدم. می‌خواست در زمینی که در شمیران داشت خانه بسازد. من 3 هزار تومان به او قرض دادم. خودش هم هزار تومان داشت. کل بنای این خانه با 5هزار تومان ساخته شد.

اول این خانه 3 اتاق و یک آشپزخانه داشت. چند سال بعد جلال یک حمام هم ساخت.» بازدید از خانه موزه سیمین و جلال فقط دیدن موزه‌ای با عرصه 420مترمربع و اعیان 160‌مترمربعی و ویترین‌هایی از لباس و عینک و لوازم شخصی و کتاب نیست؛ حضور در جایی است که هویت دارد و هویتش را نه از آجر و نوع معماری بلکه از ساکنانش کسب کرده است.

  • سیمین، بانوی بی‌ریا

در روز افتتاحیه خانه سیمین و جلال، همسایه‌های قدیمی به کوچه آمده‌اند. «پوران فرزانه» و «طاهره نظری» بیش از 4دهه همسایه این خانه هستند. فرزانه می‌گوید: «سیمین خانم برای روضه به خانه ما می‌آمد. خیلی خانم خوب و محترمی بود. تمام وقت مشغول نوشتن بود. اما اگر دعوتش می‌کردیم به خانه ما می‌آمد. اگر جوان‌ترها از او می‌خواستند برایشان یادگاری بنویسد یا کتاب امضا کند قبول می‌کرد.

خوش‌اخلاق و خوش‌صحبت بود.» نظری هم می‌گوید: «یک بار هم برای روضه به خانه ما آمد. بی‌ریا بود. با اینکه خیلی باسواد بود اما تجملاتی نبود. اواخر عمرش که مریض بود من می‌رفتم احوالپرسی می‌کردم و به او سر می‌زدم.

همسایه خوبی بود. بیشتر، سرش به کتاب گرم بود.» «محمدعلی وارسته‌پور» از قدیمی‌های محله می‌گوید: «من در مدرسه شاهپور تجریش که بعدها شد مدرسه جلال آل احمد درس خواندم و شاگرد آل احمد بودم. او ادبیات درس می‌داد. درویش مسلک و با همه دوست بود و ادعا نداشت.»


انتهای پیام/