روشی برای کتاب نخواندن!
ماجرا سادهست و در یک جمله این است که چطور کتاب نخوانیم؟ دن ویلبر میگوید کاری مضحک و بیخود است.
اصلاً در بهترین حالت شبیه معشوقی است که در میعادگاه حاضر میشود اما به جای هر مکالمهای، هشت ساعت یک بند فقط قرار است حرف بزند، تو گوش کنی! در واقع کتاب، یک نوع وراجی یک طرفه از سوی آدمی است که دستت به دهانش نمیرسد آن را ببندی. خلاصه که دن ویلبر در کتاب «چگونه کتاب نخوانیم»، تمام فواید کتاب خواندن را یک به یک جلو چشممان میآورد؛ فوایدی که به خصوص در ایران مشابه آن را زیاد دیدهایم: کتاب خواندن به شما میآموزد چطور جملات متفکران را در صورت دیگران پخش و پلا کنید، چطور احساس از دماغ فیل افتادن را تجربه کنید، چطور به دیگران بگویید نمیفهمند و شما میفهمید و انواع و اقسام قر و اطوارهای فرهیختگی. اما تمام ماجرا این نیست. ویلبر بولدوزر را روشن کرده برای اینکه از روی جماعتی رد شود اما به تدریج در خلال مباحث طنزگونه و مختلف، آموزههایی هم برای خوانندهاش در نظر دارد: «شروع داستان از وسط اتفاقها. بهترین کتابها اینجوری نوشته شدهاند و خواننده قبل از اینکه اتفاقی در داستان رخ بدهد، درگیر این نمیشود که کی به کی است و چی کجاست. یک نویسنده آمریکایی گفته است: تا جایی که ممکن است از نقطه نزدیک به پایان شروع کنید.» چنین جملاتی جا به جای تکه پراندنهای ویلبر موجود است که کامنتهایی کاملاً حرفهای و تخصصی هستند. هرچند همچنان تا پایان کتاب به مزه اندازیهایش ادامه میدهد: «تقریبا هیچ کس از سر بیکاری کتاب نمیخواند اما آدمهای قدرتمند همیشه تظاهر میکنند کارشان کتاب خواندن است. دوره فشردهای که برایتان نوشتهام به شما کمک میکند در جمعهای ادبی خوش بدرخشید». دورههایی برای کتاب نخواندن اما تظاهر به کتاب خواندن، دورههایی برای صحبت کردن راجع به کتابی که نخواندهایم و در نهایت دورههایی که منجر میشود به کتاب نخواندن! کتاب «چگونه کتاب نخوانیم» نوشته دن ویلبر ترجمه حمیده پشتوان از سوی نشر «هنوز» منتشر شده است.
انتهای پیام/
ارسال نظر