علم و عمل در کلام حضرت علی(ع)
شرح و تفسیر حکمت 366 نهج البلاغه با موضوع همراهی علم با عمل را می خوانیم.
نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
وقال علیه السلام:الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ: فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ; وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ: فَإِنْ أَجَابَهُ وَإِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ.
امام(علیه السلام) فرمود: علم با عمل همراه است و هرکس (به راستى) عالم باشد عمل مى کند. علم، عمل را فرامى خواند اگر اجابت کرد و آمد، علم مى ماند و الاّ کوچ مى کند.
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى درباره رابطه تنگاتنگ علم و عمل اشاره کرده، مى فرماید: «علم با عمل همراه است و هرکس (به راستى) عالم باشد عمل مى کند. علم، عمل را فرامى خواند اگر اجابت کرد و آمد، علم مى ماند و الاّ کوچ مى کند»; (الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ: فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ; وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ: فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ). در توضیح این گفتار حکیمانه سه تفسیر وجود دارد: نخست این که این کلام جنبه انشائى دارد و مفهومش این است که علم باید با عمل مقرون باشد و هرکس هرچیزى که مى داند باید به آن عمل کند. این تفسیر براى دو جمله اول امکان پذیر است ولى جمله سوم خبر از یک واقعیت مى دهد که نمى تواند جنبه انشائى داشته باشد. تفسیر دیگر این که این گفتار حکیمانه اشاره به علم صحیح مورد قبول پروردگار دارد یعنى علمى مقبول خداوند و داراى پاداش است که توأم با عمل باشد. بنابراین عالمان باید در عمل بکوشند تا مشمول عنایات حق شوند. این تفسیر نیز همان ایراد تفسیر سابق را دارد که هماهنگ با سومین جمله نیست. تفسیر سوم که مناسب ترین تفسیر براى این گفتار حکیمانه مى باشد این است که علم حقیقى با عمل توأم است و کسى که از عمق جان خود چیزى را بداند به آن عمل مى کند. علم دعوت به عمل مى کند زیرا تأثیر علم، عمل است اما اگر بر طبق آن عمل نشود علم به تدریج تبدیل به شک مى گردد. لذا بعضى از گنهکاران مثلاً شخص شرابخوار یا تارک الصلاة بعد از مدتى به خود مى گویند: اصلاً چه کسى گفته شراب حرام است و نماز واجب؟ در همین باره قرآن مجید مى فرماید: «(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون); سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را مسخره نمودند!». این آیه به وضوح مى گوید: گنهکاران در عاقبت، کارشان به جایى مى رسد که آیات الهى را نیز تکذیب مى کنند بلکه آن را به سخریه مى گیرند. بنابراین اگر بخواهیم علم ما تبدیل به جهل نشود و در مبانى علمى خود تردید نکنیم باید به آنچه مى دانیم جامه عمل بپوشانیم تا علم ما تبدیل به یک علم پایدار گردد. اصولاً علم ـ به خصوص در ارتباط با فروع دین و مسائل اخلاقى ـ جنبه مقدمیت دارد یعنى مقدّمه اى است براى عمل و تکامل انسان از این طریق و مى دانیم اگر تمام مقدمات براى انجام کارى آماده باشد و کار انجام نشود مقدمات ارزشى ندارد. لذا امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه 110، عالم بى عمل را به منزله جاهل بى خبر شمرده است و مى فرماید: «وَ إِنَّ الْعَالِمَ بِغَیرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِى لاَ یسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ; بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیهِ أعْظَمُ، وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ; به یقین، عالمى که به غیر علمش عمل مى کند، همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش بیرون نمى آید; بلکه حجّت بر او عظیم تر، حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است!». این نکته نیز قابل توجه است که علم مراتبى دارد. در مرحله سطحى ممکن است آثار عملى از خود نشان ندهد ولى اگر به مرحله یقین قطعى که در درون جان انسان نفوذ دارد برسد توأم با عمل است. آیا کسى که یقین به سوزندگى آتش دارد هرگز دست خود را در آن فرو مى کند؟ و یا کسى که یقین به مسموم بودن غذایى دارد آن را تناول مى کند؟ ازهمین رو امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حکمت 92 مى فرماید: «أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الاَْرْکَانِ; پست ترین مرحله علم آن است که تنها بر زبان باشد و برترین آن، آن است که در اعضا و ارکان وجود انسان آشکار گردد». نکته دیگر این که عمل به علم گاه سبب توسعه علم مى شود مثلاً کسى که مى داند تواضع خوب است به خصوص در برابر استاد و تواضع پیشه کند اى بسا علوم بیشترى را از استاد خود فرامى گیرد. همچنین کسى که مى داند عبادات واجب الهى لازم العمل است و به آن عمل مى کند نورانیت علم در قلب او فزون تر مى شود. ازاین رو در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «مَنْ عَمِلَ بِمَا یعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یعْلَمْ; کسى که عمل کند به چیزى که مى داند خداوند دانشى را که نمى داند به او تعلیم مى کند». راغب اصفهانى در مقدمه تفسیر خود حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به این صورت نقل مى کند: «قالتِ الحکمةُ: مَن أرادَنى فَلْیَعملْ بأحسَنِ ما عَلِمَ، ثمّ تَلا (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ); دانش مى گوید هرکس طالب من است به بهترین چیزهایى که مى داند عمل کند. سپس امام(علیه السلام) این آیه را تلاوت فرمود: بندگان حقیقى من همان کسانى هستند که سخنان را مى شنوند و از نیکوترین آن ها پیروى مى کنند». این سخن را با حدیثى از حضرت مسیح(علیه السلام) پایان مى دهیم; فرمود: «لَیْسَ بِنافِعِکَ أن تَعْلَمَ ما لَمْ تَعْمَلْ إنَّ کثرةَ العِلمِ لا یَزیدُکَ إلاّ جَهلاً إذا لَمْ تعمَلْ بِه; علمى که با آن عمل نباشد براى تو سودمند نیست و کثرت علم در صورتى که خالى از عمل باشد چیزى جز بر جهل تو نمى افزاید».
انتهای پیام/
ارسال نظر