به گزارش پارس نیوز، 

 مجموعه «یادآوری» بهانه‌ای بود تا نام روزبه حصاری بازیگر جوانی که از تئاتر آمده بود بیشتر بشنویم، حصاری در مدرسه تیزهوشان تحصیل کرده، دلبسته موسیقی و بازیگری است و احتمال دارد در آینده در حوزه موسیقی فعالیتی جدی داشته باشد. او این روزها در نمایش «مرثیه‌ای برای یک دختر» روی صحنه است و یک فیلم در نوبت اکران و یک مجموعه در انتظار پخش دارد.

بعد از «تقدیربازان» انتظار می‌رفت دست کم در حوزه تئاتر پرکار شوید. «تقدیرباران» نمایشی پرمخاطب و پرفروش بود و شما هم حضوری قابل قبول در آن داشتید.

درباره آنچه در این مدت برایم اتفاق افتاده تا امروز صحبت نکرده‌ام، این چهار سال به من سخت گذشت، اما تلاش کردم پا روی اصولی که به آن باور دارم نگذارم. بعد از شروع خوبی که با مجموعه «یادآوری» داشتم با «تقدیربازان» دوباره به تئاتر برگشتم و این برایم باعث افتخار و خرسندی بود. زمانی که اجرای آن نمایش شروع شده بود، همزمان در تمرین نمایشی به کارگردانی پیام دهکردی حضور داشتم و برای بازی در فیلم سینمایی «بادیگارد» انتخاب شدم. اما متاسفانه به شکل عجیبی این همکاری‌ها اتفاق نیفتاد و این تجربه گرانی برای من بود. ترجیح دادم وارد حاشیه نشوم، بیشتر خواندم، فیلم دیدم و منتظر شدم تا فرصتی تازه.

و این فرصت تازه با نمایش «مرثیه‌ای برای یک دختر» فراهم شد؟

بله. آقای مازیار شهزاد دولتی کارگردانی باسواد و هنرمند است و همکاری با او برایم گرانقدر است. در کنار او همکاری با دیانا فتحی و نورالدین حیدری ماهر عزیز اتفاق خوبی بود که در این نمایش رقم خورد.


«مرگ و دوشیزه» نمایشنامه مشهور و محبوبی است، احتمالا شما هم آن را خوانده‌اید و یکی از دلایلتان برای بازی در این نمایش، متن بوده؟

نمایش «مرگ و دوشیزه» یکی از نمایشنامه‌های محبوب من است و «مرثیه...» اقتباسی آزاد و امروزی از این نمایشنامه است. در کنار این موضوع من در تئاتر سعی می‌کنم فرزند زمانه خود باشم. برایم مهم است در چه کاری روی صحنه می‌روم و کدام دغدغه مردمم را روایت می‌کنم. در غیر این صورت تئاتر برایم بیشتر به خوش رقصی روی صحنه تبدیل می‌شود تا خلقی هنرمندانه. نام بامعنای «مرثیه‌ای برای یک دختر» کافی بود تا به این متن، وصل شوم، باور دارم زنان در تاریخ سرزمین ما، سرزمینی که عاشقانه دوستش دارم همواره سزاوار مرثیه سرایی بوده‌اند. چرا که بسیار به آنها جفا شده است.

در این درام زنانه بیشتر تمرکز روی شخصیت زن (دیانا فتحی) است، فکر نکردید ممکن است شخصیت مرد به اندازه‌ای که لازم است دیده نشود؟

درست است که شخصیت زن، از نظر دراماتیک شخصیت مهمی است اما شخصیت‌های مرد هم تاثیر خود را در پیشبرد قصه دارند. نکته مهم این بود که نقش برای من چالش مثبت داشت و عیار بازیگری‌ام را محک می‌زد.متن و محتوای نمایش همسو با دغدغه‌های من بود، در کاری که مطابق با دغدغه‌هایم باشد حاضرم یک پلان، یک لحظه و یک عبور داشته باشم.

با توجه به ویژگی‌های ظاهری‌تان، احتمالا بیشتر نقش‌های مثبت به شما پیشنهاد می‌شود؟

بله. (می‌خندد)

ولی دو نقشی که در این نمایش بازی می‌کنید منفی هستند و حتی می‌توانند دو روی یک سکه باشند. بعضی بازیگرها دوست ندارند نقش منفی بازی کنند اما برای بعضی دیگر، نقش منفی جذاب‌تر است.

فکر نمی کنم لزوما نقش منفی جذاب‌تر از نقش مثبت باشد. شرافت بازیگر هنگام ایفای نقش از همه چیز مهمتر است، بازیگر اگر برای مخاطب، برای هزینه ای که صرف کرده و وقتی که گذاشته و برای دغدغه‌هایی که دارد، احترام قائل باشد و به بهترین شکل کارش را انجام بدهد و بهترین کیفیت را ارائه بدهد، کاری شایسته انجام داده است. اما وقتی نقش منفی بازی می‌کنم به این دلیل که درگیر نقش می‌شوم فشار روحی زیادی تحمل می‌کنم. در «مرثیه ای برای یک دختر» بازی در نقش ژراردو و روبرتو برایم ساده نبود. از نظر روحی در موقعیت چالش برانگیزی قرار می‌گیرم. در «تاریکی شب، روشنایی روز» هم این اتفاق به شکلی دیگر برایم افتاد و به دلیل فشار روانی نقش بلاخره به سراغ روانشناس رفتم. شاید این حرف‌ها شبیه به شعار به نظر برسد، برای همین کمتر درباره‌اش صحبت کرده‌ام ولی از آن دست بازیگرانی هستم که به شدت تحت تاثیر نقش و فضای کار قرار می‌گیرم.

در «مرثیه‌ای...» بازی شما درونی و با کمترین نشانه‌های بیرونی است. دو شخصیت روبرتو و ژراردو را تقریبا نزدیک بهم بازی می‌کنید به گونه‌ای که گاهی از هم قابل تشخیص نباشند تا این موضوع بیشتر تداعی شود که هر دو مرد می‌توانستند تاثیری یکسان روی زن زندگی‌شان داشته باشند و هر دو رفتاری همراه با بی صداقتی با او داشته‌اند.

هر دو نقش درونی بازی شده‌اند، ایده و برداشت کارگردان این بود که تماشاگر باید از چشم‌هایم و از طریق ارتباط چشمی با من، درونیات این شخصیت‌ها را بخواند.

چقدر از این شخصیت محصول ایده شماست و چقدر حاصل فکر و اندیشه کارگردان؟

خوشبختانه با کارگردان در فضای تعامل و بحث و گفتگو قرار داشتیم. من به تحلیل نقش بسیار اعتقاد دارم و دوست دارم بر اساس تحلیل و تعامل پیش برویم.

 

با «مرثیه ای...» به تئاتر خصوصی پا گذاشته‌اید، حال و هوای اجرا در این سالن‌ها با تئاتر شهر چقدر تفاوت دارد؟

تئاتر شهر برای من و بسیاری مثل من، حرمت دارد. هویت و اعتبار این سالن به بزرگانی است که سال‌ها در این تماشاخانه روی صحنه رفته‌اند و نسلی که تئاتر مدرن ایران را پایه‌گذاری کردند. حرمت این فضا به مخاطبانی است که سال‌ها با عشق به دیدن نمایش‌ها آمده‌اند و تئاتر را زنده نگه داشته‌اند. همیشه رویایم بود که در تئاتر شهر روی صحنه بروم و زمانی که این آرزو محقق شد، به یکی از مهمترین هدف‌های حرفه‌ای‌ام دست یافتم. در «مرثیه‌ای...» فرصت فراهم شده به تئاتر خصوصی بیایم، هر اندازه انرژی، شور و علاقه به تئاتر دارم به این تماشاخانه آورده‌ام و در برابر تک تک تماشاگران تعظیم و فروتنی می‌کنم. همیشه در انتخاب‌هایم تلاش کرده‌ام به خرد مخاطب احترام بگذارم و برایم مهم است که این نمایش، دغدغه‌های مردم سرزمینم را بازتاب می‌دهد.

نگاهتان به بازیگری کمی ایده‌آلیستی نیست؟ بازیگر حرفه‌ای باید گاهی از معیارهایش فاصله بگیرد و کار کند تا امرار معاش کند یا دیده شود و فرصت کارهای تازه به دست بیاورد. پس نباید آرمانگرا باشد.

اگر بخشی از وجودتان درگیر آرمانگرایی نباشد به سمت هنر نمی‌روید. انسان از زمانی که به فکر ثبت خود و تجربیاتش افتاد، به دامن هنر آویخت. از زمانی که بدویت ارضایش نکرد و به فکر زیست متعالی افتاد درگیر هنر شد و همه این تلاش‌ها با آرمانگرایی همراه بود.

به جز بازیگری حرفه دیگری دارید؟

همیشه سعی کرده‌ام حرفه بازیگری که عاشقانه دوستش دارم، وسیله امرار معاشم نباشد. می‌دانم این گونه، اولویت‌هایم را از دست می‌دهم. برای تجربه حرفه‌های دیگر تلاش کرده‌ام از فضای هنر فاصله نگیرم، مثلا تدریس موسیقی کرده‌ام.

خیلی زود به فکر کارگردانی تئاتر هم افتاده‌اید.

از چهار سال و نیم پیش اولین گام ها برای کارگردانی تئاتر را برداشتم، اما شرایط فراهم نشده. اول با بنیاد رودکی وارد مذاکره شدم که نمایش «بازگشت امیرکبیر» را اجرا کنیم اما موافقت نکردند و من نمایشنامه را که خیلی دوست دارم در گنجه گذاشتم و منتظرم روزی فرصت اجرای آن فراهم شود. بعد به سراغ متن «عادل‌ها» رفتم اما هنوز برای آن هم نتوانسته‌ام تماشاخانه پیدا کنم، همه ترجیح می‌دهند به سراغ کار کمدی بروند. من تئاتر کمدی دوست دارم اما ترجیح می‌دهم به عنوان نمایشی که خودم کارگردانی می‌کنم به سراغ اثری بروم جدی که دغدغه های جامعه را می‌شود در آن دید. اگر در یکی دو ماه آینده درمورد «عادل‌ها» به نتیجه نرسم، متن دیگری را جایگزین می‌کنم. نمایشنامه «پیتزا جهان» که در اولین دوره جشنواره تئاتر شهر به خاطرش جایزه بهترین بازیگر مرد را به دست آوردم، انتخاب بعدی من است. این نمایشنامه در آن دوره 5 جایزه به دست آورد و از آثار تحسین شده بود.

با فیلم «ماهور» مجید نیامراد در جشنواره جهانی فیلم فجر هم حضور دارید.

بله، «ماهور» کوششی است در سینمای مستقل. فیلمی که همه اعضایش با عشق و انگیزه کوشیدند تا آن را به سامان برسانند. مجید نیامراد از طراحان صحنه و لباس باسابقه سینمای ایران است که با آقای تقوایی هم کار کرده. علاقه به سینمای آقای تقوایی یکی از فصل مشترک‌های ما در سینما بود. فیلم فضایی عاشقانه و لطیف دارد، موسیقی آقای عبدی این حس و حال را تقویت کرده است. فیلم مرا یاد سینمای شاعرانه اروپا می‌اندازد، سینمایی که در برابر طمطراق و زرق و برق مرسوم هالیوود به حیاتش ادامه داده و به مسائل انسانی توجه ویژه داشته است.

اکران فیلم در جشنواره چه فضایی داشت؟

خوشبختانه بیشتر واکنش‌ها مثبت بود و تماشاگران از فیلم راضی بودند. «ماهور» محصول مشترک ایران و اکراین است و احتمال اکران آن در اکراین وجود دارد.

تکلیف پخش مجموعه «تاریکی شب، روشنایی روز» مشخص نشده؟ بارها اخباری درباره پخش آن شنیده‌ایم، اما هنوز این مجموعه روی آنتن نرفته.

در تلویزیون حجت قاسم‌زاده اصل جزو کارگردان‌های صاحب اندیشه است و همیشه به من لطف داشته. بعد از تجربه خوب «یادآوری» من این فرصت را داشتم که در کنار او در مجموعه «تاریکی شب...» و در نقشی متفاوت حضور داشته باشم، مجموعه‌ای عاشقانه درباره تاریخ معاصر که بخش‌هایی از آن به انقلاب مربوط می‌شود. من هم مثل شما از زمان پخش مجموعه اطلاع ندارم اما امیدوارم هر چه زودتر این اتفاق بیفتد. قاسم‌زاده اصل در کارهایش نگاه، سلیقه و روایت خاص خود را دارد که تازه و جذاب است. مخاطبان هم، سبک کاری او را دوست دارند.