سهم ایران از دیپلماسی فرهنگی در جشنواره جهانی فیلم فجر
گستردگی کاربرد دیپلماسی فرهنگی توسط کشورهای توسعه یافته با هدف القای باورها و سیاستهای مورد نظرخود به جهانیان، این پرسش را در ذهن متبادر میکند که سهم دیگر کشورها از جمله ایران از دیپلماسی فرهنگی در زمینه صدور باورها و حوزه اندیشه چقدر است؟
همواره با شنیدن نام کشورهای مختلف تصویری از دولت ها در ذهن مردم شکل می گیرد. سلطه گر، دوست، عدالت خواه و عباراتی از این دست چکیده ای از چیزی است که در ذهن مردم و حتی در رسانه های عمومی رد و بدل می شود و در بسیاری از مواقع چنین عناوینی از سوی سیاستمداران در ملاقات های سیاسی شنیده می شود.
شاید پرسش اصلی این باشد که چنین تصویری چگونه از یک دولت کشوری در ذهن مردم دنیا شکل می گیرد؟ اهمیت تلاش های انجام شده برای تغییر این چهره ها و راه های موجود چیست؟ و اساسا تغییر چهره یک دولت و کشور در اذهان مردم دنیا از سلطه گر به عدالتخواه و دمکرات به غیر دمکرات و ... چرا برای دولت ها اهمیت دارد؟
اگر فرهنگ را مجموعه ای از ویژگی هایی بدانیم که ملت ها را از یکدیگر متمایز می کند به این نکته مهم می رسیم که بین تصویری که مردم یک کشور از مجموعه ارزش ها و آداب و ویژگی های خود دارند با تصویر ارائه شده در دنیا تفاوت هایی وجود دارد و گاه فاصله این تعاریف بسیار عمیق است.
این سطح از تفاوت با استفاده از ابزار گوناگونی ایجاد شده ، اهداف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای توسعه یافته محقق می شود.
در این گذر اگر به تعاریف ارائه شده از دیپلماسی عمومی و فرهنگی نگاهی بیاندازیم در می یابیم بسیاری از اقدامات صورت گرفته علیه جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر از طریق تبلیغات و اقدامات فرهنگی در قالب قواعد تسلط بر ملت ها تعریف می شود.
اگر بپذیریم دیپلماسی عمومی جلب توجه نگاه نخبگان و مردم یک کشور برای معرفی شاخص ها و ارزش های مورد نظر یک دولت و دیپلماسی فرهنگی، استفاده از ابزار فرهنگی به منظور تبادل اطلاعات، ایده و شاخص های فرهنگی است توجه ما به محتوای عرضه شده در قالب رسانه، کالاهای فرهنگی و آثار هنری و تبلیغی خارجی بیش از پیش جلب می شود.
در این میان برخی رسانه ها و کالاهای فرهنگی و هنری قدرت بیشتری در اثر گذاری بر اذهان مردم دارند و به اعتقاد کارشناسان بدون شک سینما به عنوان هنر هفتم با توجه در بر گیری عناصر متعدد جذابیت، پیشرو است.
ساخت فیلم هایی با نگاه ضد ایرانی و حکومتی سیریانا، 300، پرسپولیس، سنگسار ثریا، سپتامبرهای شیراز و آرکو با رویکرد ارائه تصویری نادرست از تاریخ ایران، زیر سوال بردن حکومت دینی، تحریف حقایق معاصر و دروغ پردازی ، حاصل این سیاست و نگاه است و ساخت چنین آثاری مخرب و برخلاف واقعیت های تاریخی و فرهنگی ادامه خواهد داشت.
سیاست های غرب و لابی پشت پرده در هالیوود در حمایت از آثار فرهنگی با رویکرد تخریب چهره جمهوری اسلامی ایران و ایران هراسی تنها محدود به ساخت این آثار نبوده و اهدای اسکار به فیلمی همچون آرکو که تحریف تسخیر لانه جاسوسی است از دیگر فعالیت های آمریکا در راستای دیپلماسی فرهنگی محسوب می شود.
درعین حال ساخت آثاری با رویکرد ارائه تصویر آمریکایی ها به عنوان سربازان چشم آبی ناجی در کشورهایی همچون ویتنام، افغانستان، عراق ... با ساخت آثاری همچون نجات سرجوخه رایان، ماشین جنگی، تک تیرانداز آمریکایی، کمپ ایکس ری و پل جاسوس ها از دیگر اقدامات هالیوود در ارائه تصویری جدید و وارونه از جنگ طلبان به مردم دنیا محسوب می شود.
معرفی قهرمانان غربی و به تصویر کشیدن قدرت ارتش ایالت متحده از طریق متوسل شدن به جلوه های ویژه رایانه ای در این راستا و استقبال مردم جهان از چنین آثاری گر چه ظاهری اقتصادی و هنری دارد اما در لایه های پنهان، علاوه بر سودآوری مالی، منجر به تبیین سیاست های کاخ سفید برای ایجاد تصویری از کشوری قدرتمند و عدالتخواه و ناجی می شود.
در دیگر کشورهای دنیا نیز محافل فرهنگی از جمله جشنواره ها که از منظر کارشناسان ابزاری مهم برای تحقق اهداف دولت ها در دیپلماسی فرهنگی هستند کارکردی موثر دارند. حمایت جشنواره های سینمایی غربی از جمله کن و برلین از فیلم های همسو با اهداف کلان دولت های برگزار کننده و تبدیل شدن نشان های ارائه شده در این رویدادها فارغ از برتری هنری آثار منتخب، نشان از اهمیت برپایی جشنواره هایی معتبر در سطح جهانی دارد و کشور ما هنوز فاقد رویدادی فرهنگی - هنری اثرگذار در سطح جهانی است.
در نزدیک به چهار دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می گذرد، فرهنگ ، فراز و نشیب بسیاری را طی کرده و سینما رنگ و رخی دیگر را به خود دیده است. حضور فیلم های ایرانی و فیلمسازان ایرانی در دهه های اخیر در جشنواره های مطرح دنیا و مورد توجه قرار گرفتن آثار سینمای ایران فارغ از نگاه سیاسی برخی رویدادهای سینمایی دنیا از جمله اتفاقات قابل توجه است و ایجاد حساسیت از سوی نخبگان کشورهای مختلف در بررسی نگاه فیلمسازان ایرانی که جوایز بین المللی را به خود اختصاص داده اند یکی از دستاوردهای درخشش فیلمسازان ایرانی همچون عباس کیا رستمی و اصغر فرهادی در رویدادهای بین المللی است.
اگر این مهم را بپذیریم که موفقیت در دیپلماسی فرهنگی نیازمند استراتژی است به این مهم می رسیم که موفقیت سینمای ایران در عرصه های مختلف حاصل تلاش های فردی بوده و برنامه ای از سوی دولت ها در این راستا کمتر وجود داشته است لذا موفقیت سینماگران ایرانی را درعرصه های بین المللی نمی توان به پای مدیر یا مدیرانی خاص در دوره ای مشخص نوشت.
همچنین فقدان بر پایی یک جشنواره استاندارد با درجه بندی الف جهانی در کشورمان موجب شده ایران در بر پایی رویداد فرهنگی - هنری در قامت جهانی که مورد توجه کانون رسانه ای دنیا قرار گیرد، کمتر روی داد و علت این نقیصه ناشی از نبود استراتژی درعرصه دیپلماسی فرهنگی است.
در چهار سال اخیر با جدا سازی جشنواره فجر به دو بخش ملی و جهانی، حرکتی برای ایجاد رویدادی فرهنگی - هنری در قامت جهانی آغاز شده است.
کارشناسان معتقدند گستردگی برنامه های این رویداد، حضور فیلمسازان معتبر جهانی و گستردگی توجه رسانه ای جهان به جشنواره جهانی فیلم فجر در سه سال اخیر روندی رو به رشد داشته و اظهار نگرانی هآرتص یکی از روزنامه های رژیم صهیونیستی از حضور فیلمسازان دنیا در جشنواره جهانی فیلم فجر و نفوذ و رخنه سینمای ایران در دنیا دلیلی بر این مدعاست.
توجه به آثاری با موضوع مقاومت در بخشی با عنوان زیتون های زخمی، حضور دانشجویانی از سراسر کشور برای حضور در کارگاه های آموزشی فیلمسازان معتبر ایرانی و خارجی و حضور فیلمسازانی مهم از سراسر دنیا از جمله الیور استون کارگردان مطرح هالیوودی که به فیلم سازی منتقد دولت آمریکا شهره است در کنار هنرمندانی همچون نیکلا پیووانی (آهنگساز برنده اسکار برای فیلم زندگی زیباست)، لری اسمیت (فیلمبردار و نورپرداز آثار استنلی کوبریک)، الیویه مگاتون (کارگردان فرانسوی فیلم ربوده شده)، فرانکو نرو (بازیگر مشهور ایتالیایی)، توماس ماخ (فیلمبردار کهنه کار آلمانی)، ژان پییر لئو (بازیگر موج نوی سینمای فرانسه)، کارن شاخنازاروف (کارگردان مطرح روسیه )، سمیح کاپلان اوغلو (کارگردان مطرح ترکیه)، یورن دانر (تهیه کننده فانی و الکساندر به کارگردانی اینگمار برگمان)، ژان پییر لئو (بازیگر سرشناس موج نوی سینمای فرانسه) از جمله اتفاقاتی است که جشنواره سی و ششم جهانی فیلم فجر را از دیگر ادوار این رویداد مجزا می کند.
این توقع که امروز با راه اندازی این جشنواره، جمهوری اسلامی ایران در برابر هجمه های شکل گرفته از طریق ایران هراسی ایستادگی کند ، ایده آل است اما قطعا بر پایی این رویداد گامی مهم در راستای معرفی شاخص های فرهنگی ما به جهانیان خواهد بود.
امروز فرهنگ، پس از سیاست، اقتصاد و امنیت رکن چهارم دیپلماسی است و با توجه به اینکه زیرساخت هر یک از سه شاخص اصلی دیپلماسی، فرهنگ است اهمیت وجود برنامه ریزی مدون در این راستا امری ضروری است.
اگر در قالب ایجاد برند ملی در جشنواره جهانی فیلم فجر بتوان به بخشی از کارکردهای دیپلماسی فرهنگی از جمله ارایه سبک زندگی، تبادل اطلاعات هنری، اعتقادات و باورها و سنت ها در سطح جهانی رسید باید به این مهم بیش از پیش توجه کرد.
دنیای امروز در احاطه فن آوری هایی است که در ابزار فرهنگی تلفیق شده اند و در این شرایط اگر فرض را بر این بگذاریم که ما بهترین قصه را داریم که برای جهانیان تعریف کنیم پرسش اصلی این است که در کدام بستر قابلیت تعریف این قصه از فرهنگ ما برای جهانیان وجود دارد؟
در جایی که دنیا در حال گذر از تصمیم های دو سویه دیپلماتیک با استفاده از تهدید و تطمیع است ما در کجای موج جدید دیپلماسی فرهنگی ایستاده ایم؟
وجود موسسات متعدد شرق شناسی و ایران شناسی در غرب نشان از اهمیت اثرگذاری بر مردم ایران به منظور ارائه تصویری از شاخص های فرهنگی مورد نظر کاخ سفید دارد و با توجه به ظرفیت های موجود، باید گام های بعدی در این راه محکم تر از قبل از سوی دولتمردان برداشته شود.
انتهای پیام/
ارسال نظر