در جریان ماجراهای رد فیلمنامه «لاتاری» جمال شورجه عضو شورای پروانه ساخت در گفت و گویی از دلایل رد فیلمنامه سخن گفته و اظهار داشته بود که احساس کردیم با سابقه درخشان مهدویان در چند کار قبلی، صلاح نیست این فیلم را بسازد.
شورجه در پاسخ به این که آیا عنوان فیلم «لاتاری» معرف مضمون فیلمنامه بود که منجر به رد آن شد؟ گفته بود که عنوان فیلم در ابتدا «نوشین» نام داشت و نسبت به دو فیلم قبلی مهدویان کاملا متفاوت و در ژانر اجتماعی بود. به هر حال این جنس کارها مشخصات و حساسیت های خاص خود را دارند، اثر او مورد موافقت شورای پروانه ساخت قرار نگرفت و اعضا صلاح ندیدند چنین جوان خوش آتیه ای ورود به موضوعی کند که ممکن است حاشیه هایی را به دنبال داشته باشد. خوشبختانه مهدویان هم با بلند نظری پذیرفت.
خب لاتاری ساخته شد. اینکه مهدویان چه چیزی را پذیرفته مشخص نیست و از آن مهمتر اینکه شورجه به حاشیه های بعدی ورود به چنین موضوعاتی اشاره کرده بود که در جریان نمایش لاتاری هرچه تلاش کردیم تا ردپایی از بروز حاشیه های مورد اشاره عضو شورای پروانه ساخت را بیابیم به نتیجه ای نرسیدیم.
واقعیت این است که لاتاری اثری دغدغه مند است که بر محور یکی از موضوعات مهم و آسیب های اجتماعی که امروزه جامعه با آن درگیر کرده است استوار شده است قاچاق دختران ایرانی به شیخ نشین های خلیج فارس. تجارت فساد و فحشا که ظاهرا در پس آن موارد دیگری همچون مواد مخدر، پولشویی و غیره هم صورت می گیرد. این موضوع به خودی خود بیش از یک دهه است که در جامعه ما حساسیت بر انگیز شده و موضوع تازه ای نیست ضمن اینکه هیچگاه پاسخ متقن و دقیقی هم از سوی مسئولان امر دراین باره ارائه نشد. و شاید یکی از حاشیه هایی که مورد نگرانی اعضای شورای پروانه ساخت قرار گرفت همین مساله بود. باقی ماجرا هم که آنقدر شعاری است که نمونه اش را نمی توان در فیلم های دم دستی تجاری و اکشن نیز پیدا کرد.
اینکه بروی و در یک کشور حاشیه خلیج فارس به راحتی بزنی و بکشی و جلوی دوربین ها بیانیه سیاسی و غیرتی و اجتماعی بخوانی و از آن طرف تلویزیون و مقامات آنجا در کسری از ثانیه شناسایی ات کنند که کیستی و از کجا آمده ای و تا صفحه آخر شناسنامه ات را هم دربیاورند و بچه های امنیتی هم که به راحتی آنجا فعالیت تعقیب و مراقبت و شناسایی آدم کشی انجام می دهند زل بزنند به صفحه تلویزیون و نگران امنیت ملی باشند و به فکر فرو بروند که این آرتیست بازی رفقا را چگونه جمع کنند آنقدر ساده انگارانه است که سبب می شود تا همه نگرانی های ناشی از ایجاد حاشیه برای اعضای شورای ساخت از بین برود و ایکاش اعضای محترم بجای فکر کردن به حاشیه ها، ایرادات و حفره های فیلمنامه را جمع و جور می کردند و بابت ساده انگاری بیش از حد ماجراهای اینگونه ، لااقل از دادن پروانه ساخت خودداری می کردند.
شاید تنها نکته مثبت لاتاری را می بایست درسوژه دغدغه مند مهدویان جست و جو کرد. مساله مهمی که باید سینمای ایران سالیان پیش به سراغ آن می رفت و به دلایل مختلف متاسفانه نسبت به این مساله مهر سکوت بر لب زد و هیچگونه پرداختی نسبت به آن صورت نگرفت. اما ورود آدمهای دلسوخته دوران جنگ و دفاع مقدس که اینک در حاشیه اند و حضور پر رنگ ماموران امنیتی در آخرین سکانس های فیلم، کلا فضا را به سمت یک ماجرای سیاسی، اجتماعی، جناحی، امنیتی سوق داده و همین انحراف سبب شده تا لاتاری اثری در خور و قابل تامل نباشد. تصور می کنم مهدویان می توانست همین سوژه دغدغه مند را در قالب اعاده حیثیت توسط همان سه جوان غیرتمند داستانش تا انتها پیش ببرد که همین استارت را هم در بخشی از قصه اش زده اما پس از آن به هر دلیل دیگری از ادامه دادنش منصرف شده.
بازی ها متوسط است و بازی درخوری بجز نقش آفرینی کوتاه و طنازانه نادر سلیمانی در فیلم نمی بینیم. هادی حجازی فر اندک اندک در یک نقش ثابت در حال کلیشه شدن است. ساعد سهیلی همان جوان عاصی است که در برخی فیلمهایش هم بود، حمید فرخ نژاد را هم در بسیاری از فیلم ها حتی بهتر دیده ایم. نحوه کارگردانی فیلم البته مناسب است و فیلم از ساختار و ضرباهنگ خوبی در حوزه ساخت بهره می برد که تاکید مجددی بر شناخت صحیح مهدویان از لحظه های تعلیق و نبض تماشاگر است اما همانگونه که پیشتر هم اشاره کردم همه اینها فدای سردرگمی کارگردان در رویکردش نسبت به سوژه فیلم شده است.
در مجموع معتقدم لاتاری اثر بهتری نسبت به کار قبلی مهدویان (ماجرای نیمروز) نیست و لازمست این کارگردان جوان و خوش آتیه سینمای ایران، تکلیفش را با خودش و حاشیه های پیرامونش و جناح بندی های سیاسی و غیره روشن کند و خودش باشد. همین و بس!
1569