یادداشت اختصاصی از مهدی مسائلی؛
طبابت طلاب حکم تجویز دارو بدون نسخه پزشک را دارد
اگر نسخههای درمانی منسوب به اهلبیت(ع) را بپذیریم و پای علم غیب آن بزرگوان را برای آگاهی از فیزیولوژی بدن انسان پیش بکشیم، با این وجود هرگز نمیتوان گفت یک مجتهد دینی همان آگاهیها را دارد و بر اساس روایات میتواند برای مردم نسخههای درمانی بنویسد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی مسائلی مدرس حوزه علمیه اصفهان در یادداشتی برای «پارس» نوشت:
چند سالی است که طباسلامی به صورت گستردهای در حوزههای علمیه تبلیغ میشود آنگونه که حتی دروسی با عنوان «درس خارجِ طب اسلامی» تشکیل شده و طلاب با شرکت در این کلاسها راه طبیب شدن را میپیمایند. همچنانکه هر از چندگاهی نیز دورههای آموزشی طب اسلامی- همراه با گواهی معتبر! - توسط نهادهای رسمی حوزه برنامهریزی و اجرا میشود و گاهی پیامکهای آن به دست بنده نیز میرسد.
درباره محتوای روایی این درسها و دروهها، و مطالبی که در آنها به دین نسبت میدهند، سخن فراوان است ولی محور بحث بنده در اینجا استادان و شاگردان این کلاسهاست.
بر فرض آنکه طباسلامی ماهیتی خارجی داشته باشد و بتوان گزارههای درمانی موجود در روایت را یک طب فراگیر دانست، با این حال کسب تخصص در این طباسلامی مسلتزم دو شرط مهم است:
1. شرط اول جامعیت در علوم روایی و حوزوی است، به گونهای که شخص بتواند صحت روایات را سنجیده و معنای صحیح را از آنها استنباط کند.
2. اما شرط مهمتر آن است که فرد از موضوع علم طب، یعنی بدن انسان، نیز آگاهی داشته باشد و مقدمات طبابت را طی کرده باشد. موضوعشناسی در هر بحثی اهمیت خاصی دارد و بدون آن نمیتوان هیچ حکمی را بیان کرد. پس طلبهای که از چند و چون بدن انسان و فیزیولوژی آن خبر ندارد، چگونه میتواند نسخههای شفابخش برای دیگران بنویسد؟!
بر فرض آنکه در روایتی برای دلدرد کسی دارویی تجویز کردهاند، دل درد عوامل بسیاری دارد، این دارو برای کدام دلدرد بوده است؟ تجویز این دارو برای درمان بیماری بوده یا نوعی مسکن است؟ اینها سؤالاتی نیستند که یک طلبه با معلومات حوزویاش بتواند به آنها پاسخ دهد.
پس اگر نسخههای درمانی منسوب به اهلبیت(ع) را بپذیریم و پای علم غیب آن بزرگوان را برای آگاهی از فیزیولوژی بدن انسان پیش بکشیم، با این وجود هرگز نمیتوان گفت یک مجتهد دینی همان آگاهیها را دارد و بر اساس روایات میتواند برای مردم نسخههای درمانی بنویسد.
بارها گفتهاند تجویز دارو بدون نسخه پزشک ممنوع است و نباید بر طبق شباهت علایم بیماریها توصیه به مصرف دارو کرد. به نظر میرسد بخشی از روحانیون هماکنون مشغول این کار هستند. بدتر اینکه در بیشتر موارد اصل نسخههای درمانی آنها نیز زیر سؤال است و اصلاً معلوم نیست اهلبیت(ع) چنین طبابتی داشته باشند. از این رو شیخ صدوق درباره احادیث طب اسلامی می نویسد:
«عقیده ما در باره اخبار و احادیث طبی آن است که این احادیث، بر چند گونه اند: برخی از آنها با نظر به آب و هوای مکه و مدینه گفته شده اند و به کار بستن آنها در دیگر شرایط آب و هوایی، درست نیست؛ در برخی، معصوم(ع) برپایه آنچه از حال و طبع سؤال کننده می دانسته، پاسخ داده و از همان موضع، فراتر نرفته است؛ چه این که امام، بیش از آن شخص به طبع وی آگاهی داشته است؛ برخی را مخالفان، با هدف زشت نمایاندن چهره مذهب در نگاه مردم در میان احادیث گنجانده اند؛ در برخی، سهوی از راوی حدیث، سر زده است؛ در برخی از آنها بخشی از حدیث حفظ شده و بخشی دیگر از آن، فراموش شده است...»(الاعتقادات، صدوق، ص ۱۱۵)
حاصل سخن اینکه بر فرض پذیرش طب اسلامی، کسی میتواند در آن متخصص و مجتهد شود که مقدمات پزشکی و طبابت را طی کرده باشد. امروز اگر یک پزشک بر بالای منبر روحانیون رفته و در احکام شرعی تشکیک کند، او را به پایین میکشند، جامعه پزشکی نیز انتظار دارند روحانیون در بالای منبر برای درمان مردم نسخهنویسی نکنند، و به بیان سبک صحیح زندگی و توصیههایی برای سالم زیستن اکتفا کنند.
با سلام
برای پاسخ جزئی به این بیانات شریفتون این متن را نگاشتم
1. شرط اول جامعیت در علوم روایی و حوزوی است، به گونهای که شخص بتواند صحت روایات را سنجیده و معنای صحیح را از آنها استنباط کند.
پاسخ: داشتن تخصص در علم طب اسلامی نیاز به جامعیت در علوم روایی نیست چونکه در علم طب هم سند حدیث مانند سند روایات اخلاقی نیاز به قوت روایت آنچنانی ندارد که بیاییم و بگوییم حتما باید سند روایت ضعیف نباشد.
بلکه از این بالاتر تجربه و جواب دادن موارد بیان شده در این روایات که الان تقریبا از این طریق همه بیماریها درمان می شوند چون پیامبر صلی الله فرمود بیماری 3 تا و درمان نیز 3 تاست: بلغم و مره (صفرا و سودا) و دم که در ریشه همه بیماریها به اینها می رسد. و این تاثیر درمان موجب می شود که ضعف سند برخی روایات جبران شود با وجود اینکه خیلی کم از روایات ضعیف السند هستند.
از این گذشته نیاز نیست مثل روایات فقهی و اصولی همه طبیبان سند روایات را بررسی کنند بلکه یک عده اهل تحقیق و وارد به علم حدیث شناسی و رجال که سند روایت را بررسی کردند و به نتیجه سند رسیدند کفایت می کند
در علوم طب مانند علم فقه و اصول نیست که شائبه دروغ یا سیاسی کاری و اهدافی مانند بر زمین زدن اهل بیت و شیعه نیست تا بخواهیم بگوییم افرادی جعل حدیث کردند
این موارد باعث تقویت این روایات می شود.
و اما بند دوم:
✅2. اما شرط مهمتر آن است که فرد از موضوع علم طب، یعنی بدن انسان، نیز آگاهی داشته باشد و مقدمات طبابت را طی کرده باشد. موضوعشناسی در هر بحثی اهمیت خاصی دارد و بدون آن نمیتوان هیچ حکمی را بیان کرد. پس طلبهای که از چند و چون بدن انسان و فیزیولوژی آن خبر ندارد، چگونه میتواند نسخههای شفابخش برای دیگران بنویسد؟!
پاسخ: این بند دوم را ما هم قبول داریم البته اگر بگذارند که طلبه ها در این زمینه وارد شوند چون هر مرکز تحقیقی طب اسلامی می خواهد تاسیس شود تا در این زمینه افراد محقق چه از طب سنتی و چه اسلامی کار کند و بخصوص بر اساس روایات بر روی بدن انسانها تحقیق کنند و آنگونه که خدا انسان را شناسانده همه ابعاد بدنی انسان را بشناسند به طوری که در این مورد روایات بسیار جالبی هم آمده است مانند حدیث اول نهج البلاغه اما اجازه تاسیس نمی دهند بلکه آنها هم که هست را می بندند مانند موسسه آقای خیر اندیش و امثال اینها را
در این طبابت بر محور طب ایرانی اسلامی که رهبر عزیزمان در سال 77 فرمودند که دغدغه قلبی من است باید به آن بپردازید تجویز دارو بدون نسخه پزشک نیست چون که اولا فرد در این علم اصلا از داروهای طب مدرن و شیمیایی چیزی تجویز نمی کند حتی به یک نفر گفته نمی شود که برو برای سردردت استامینیفون استفاده کن بلکه از گیاهان دارویی که در روایات بیان شده و از این گذشته تجربه شده اند که واقعا موثر هستند استفاده می شود و حتی خود دکترها هم به این نتیجه رسیده اند چونکه وقتی سازمان بهداشت جهانی اعلام می کند که پزشکی مدرن دیگر جوابگوی درمان بیماران نیست و کشورها به طب بومی خود برگردند. و از این طرف 200 نفر دکتر می آیند و بر علیه آیت الله ضیائی در مشهد که فقط گیاهان دارویی می داد و روز به روز بر استقبال مردم به سمتشان بیشتر می شد، این دکترها نامه می نویسند که ایشان نان ما را آجر کرده است. اگر این درمانهای طب ایرانی اسلامی تاثیر نداشت یقینا مردم که نان را به گوششان نخورده اند
🔺بر فرض آنکه در روایتی برای دلدردِ کسی دارویی تجویز کردهاند، دل درد عوامل بسیاری دارد، این دارو برای کدام دلدرد بوده است؟ تجویز این دارو برای درمانِ بیماری بوده یا نوعی مسکن است؟ اینها سؤالاتی نیستند که یک طلبه با معلومات حوزویاش بتواند به آنها پاسخ دهد.
پاسخ: در طب ایرانی اسلامی بر اساس علت بیماریها کار می شود و علاوه بر رفع عوارض ریشه بیماری نیز درمان می شود و این است که همه بیماریها در طب ایرانی اسلامی درمان می شوند اما در طب مدرن این بیماریها یا درمان ندارد و یا به سختی درمان می شوند. بله اگر معلومات حوزه را تنها فقه و اصول و اعتقادات بدانیم نمی شود به اینها پاسخ گفت ولی وقتی بر اساس این روایت که علم را دو نوع بیان می کند: 1- علم الادیان 2- علم الابدان که در این صورت حوزه همانگونه که قبلا به این دو علم مجهز بود الان نیز باید مجهز شود و این همه روایت که در میان منابع دسته اولمان مانند اصول کافی و وسایل الشیعه و من لایحضره الفقیه در مورد تغذیه و درمان آمده یا باید این روایات بگذاریم خاک بخورد و یا به پزشکانی که اینها را قبول ندارند بگوییم ما اینها را نمی فهمیم و از فرمایش اهل بیت که مثلا به یک نفر که سنگ کلیه دارد و امام فلان دارو را گفته من نمی توانم برداشت کنم که آیا این را برای فقط آن منطقه بیان کرده یا کلی هست و نمی دانم که درمان می کند یا نه و شما آقای دکتری که در مورد علم حدیث و درایه کار نکرده اید یا بیا شما این را تحلیل نما و یا اصلا این روایات را نادیده می گیریم تا ان شا الله امام زمانمان بیاید و اینها را تحلیل نماید و اینگونه 20 هزار روایت را با کمال احترام بگذاریم کنار.