پارس بررسی میکند:
کارگزاران نا«امید» در جامعه که فقط حرف میزنند
در وضعیت بعد از نمایش مهندسان افکار عمومی و اسارت زنجیرهای واقعیت اجتماعی مدهوشی نمایش از سر مردم بیرون می رود و ناامیدی با قدرتی بیشتر از قبل روح و ذهن آنها را تسخیر می کند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سینا کلهر- سرچشمه «امید» روانشناختی نیست، اجتماعی است. امید از اجتماع نشئت می گیرد و در روان آدمی تاثیر می گذارد. معنای این سخن این است که امید با «وعده»، «شعار»، «حرف» و «زبان» ایجاد نمی شود بلکه این ها همه میانجی استقرار امید در روان اجتماعی هستند.
امید از جای دیگری می آید از «عمل». در شرایطی که بسیاری عمل را ناممکن می دانند و یا منفعلانه و ناامیدانه به تسلیم و تقدیر می اندیشند «مردی» مرزها را می شکند، غیر ممکن ها را ممکن می کند، از بن بست ها عبور می کند تا دیگران با دادن شعارش، سخن گفتن درباره اش و فخر فروختن به آن، امید را به جامعه تزریق کنند. امید از عملی که انجام شده و واقعیتی که تغییر کرده سرچشمه گرفته و با میانجی زبان و تصویر به جامعه ترزیق می شود.
شهریاری در غنی سازی 20 درصد، تهرانی مقدم در صنعت موشک، سلیمانی در نبرد داعش و مردانی دیگری در سلول های بنیادی، نانو و پزشکی نمونه های شناخته شده از مردانی هستند که امید بواسطه عمل آنها در جامعه ایجاد شده است.
مهندسان افکار عمومی و متخصصان عملیات روانی که در واقع متخصصان فریبکاری پنهان و نمادین جامعه هستند، با تقلیل امید به پدیده ای صرفا روان شناختی و ذهنی و نادیده انگاری ارتباط امید و واقعیت مهم ترین کارگزارن ناامیدی در جامعه هستند. موفقیت های موردی آنها در کارزارهای انتخاباتی و پیروزی بر برخی از کاندیداهایی که «کارنامه عمل» درخشانی داشتند، در تقلیل گرایی روان شناختی تاثیر جدی داشته است.
آنها تصویر را تبدیل به افیون توده ها کرده و همه چیز را به صحنه آرایی های نمادین تقلیل داده و با ابزارهای رسانه ای به صورت دوره ای ذهن مردم را با نمایش های هنرمندانه تسخیر کرده، هوش از سر آنها برده و در اراده آن ها تصرف می کنند.
مردمی که نمایش را می بینند، احساس خوشی را تجربه می کنند. درست مثل مردمانی در گذشته های دور که در مبارزه موسای نبی با ساحران، طناب ها را مار می دیدند. آن روز حتی موسی ترسید نکند عصای او هم ماری در کنار مارهای آنها باشد و مردم فریب بخورند...تنها زمانی که مار موسی طناب ها را بلعید افسون ها باطل و پیغمبر خدا پیروز گردید.
اما در دوران جدید افسون مهندسان تصویر را تلخی واقعیت باطل می سازد. وقتی نمایش تمام می شود و در حالی که صحنه گردانان نمایش در حال تبریک به یکدیگر بابت رقم زدن یک افسون دیگرند، مردم می مانند و تلخی جان کاه واقعیت هایشان. فرد بیکاری که کار نداشت و هنوز ندارد، قشر نیازمندی که آه در بساط نداشت و ندارد و...روزنه های نجاتی که بسته تر شده و آینده ای که تاریک تر از صحنه آخرین نمایش است...
در وضعیت بعد از نمایش مهندسان افکار عمومی و اسارت زنجیرهای واقعیت اجتماعی مدهوشی نمایش از سر مردم بیرون می رود و ناامیدی با قدرتی بیشتر از قبل روح و ذهن آنها را تسخیر می کند.
ناامیدی از همان جایی می آید که امید می آمد. عمل امید می آورد و بی عملی ناامیدی. با افسون مهندسان تصویر و افکار عمومی نمی توان بی عملی را سرپوش گذاشت. اژدهای واقعیت اجتماعی همه این طنابها را می بلعد و سحر ساحران مدرن را باطل می کند. تنها «مجنون» می تواند با «خیال» لیلی زندگی کند.!
در چنین وضعیتی و در حالی که امواج ناامیدی جامعه را در برگرفته است، دولت مردان همچنان به جای عمل به موفقیت نمایش ساحران در خدمت خویش امیدوارند.
تنها کاری که می توانند بکنند همین زر زدن است