تحلیل جامعهشناختی دوران کودکی به بهانهی فیلمهای «قهرمانان کوچک» و «شکلاتی»
سینمای کودک در کنار تمام اهمیت و جایگاهی که مدام فعالان و صاحبنظران این حوزه بر آن تأکید میکنند همچنان در کشور ما مغفول مانده و بهجز برگزاری سالانهی جشنوارهی فیلم کودک که در تأثیر گزاری و نقش آن در پیشرفت سینمای کودک بحث است، اتفاق عینی و ملموسی در کشور رخ نمیدهد.
سینمای کودک در کنار تمام اهمیت و جایگاهی که مدام فعالان و صاحبنظران این حوزه بر آن تأکید میکنند همچنان در کشور ما مغفول مانده و بهجز برگزاری سالانهی جشنوارهی فیلم کودک که در تأثیر گزاری و نقش آن در پیشرفت سینمای کودک بحث است، اتفاق عینی و ملموسی در کشور رخ نمیدهد. کملطفیهای دولت و بخش خصوصی به این حوزه از اهمیت روزافزون آن کم نمیکند چراکه در دنیای امروز در کنار بازیهای رایانهای همچنان انیمیشن و فیلم کودک نقشی اساسی در انتقال مفاهیم و جامعهپذیری کودکان بازی میکند، بهطوریکه کمپانیهای بزرگ فیلم و انیمیشنسازی مانند والت دیزنی، پیکسار، آی ال ام، بلو اسکای و... سالانه به سرمایهگذاریهای هنگفتی در این زمینه اقدام کرده و به تولیدات زیادی میپردازند که شرح این فعالیتها درجایی دیگر میسر است و در اینجا به اشارهای اکتفا میشود.
امسال دو فیلم کودک با نامهای «قهرمانان کوچک» و «شکلاتی» به روی پردهی سینما رفت و موردتوجه و استقبال مخاطبان قرار گرفت که این حضور خانوادهها و فرزندانشان در کنار یکدیگر در سالن سینما بسی جای خوشحالی و مسرت دارد. اما پرسشی به وجود میآید؛ این فیلمها که بهصورت جداگانه و بدون هیچ سازمان تنظیمکنندهای ساخته میشود و بیشتر از دغدغههای درونی نویسندگان، کارگردانان و حتی تهیهکنندگان سرچشمه میگیرد به دنبال معرفی چه نوع قهرمانان و بازنمایی چه نوع از کودک و دوران کودکیای هستند؟ این کودکی بازنمایی شده چقدر میتواند منطبق با ارزشها باشد؟
مفهوم «بازنمایی» در مطالعات فرهنگی جایگاه ویژهای دارد. این مفهوم رابطهی تنگاتنگی با ترسیم واقعیت برقرار کرده است. در نگاهی کلی بازنمایی تولید معنا از طریق نشانهها و چهارچوبهای مفهومی و زبانی تعریف میشود (میلنر، 1385: 333) تکرار مداوم بازنماییها توسط رسانه تأثیر بسزایی بر درک و کنش مخاطبان میگذارد چراکه مخاطبان، این بازنماییها را کاملاً منطبق با واقعیت فرض میکنند. این بازنماییها به واقعیت جهت میدهد و غالباً این جهتدهی، فرهنگی است.
از طریق بازنمایی به این نکته رهنمون میشویم که سیاست نمایشدهندهی رسانههاست که شیوههای تصور گروه یا قشر خاصی از جامعه را تعیین میکند. مردم یک جامعه از طریق تکرار این بازنماییها به تصور واحدی از موجودیت یک گروه میرسند و یا در جهت رسیدن به آن حرکت میکنند.
در این متن در بین نظریهها و رویکردهایی که در ارتباط با بازنمایی جهان، وجود دارد به یکی از آنها میپردازیم: برساختگرایی؛ این رویکرد اشاره به این مهم دارد که پدیدههای اجتماعی در بدو امر و فینفسه حامل معنا نیستند بلکه معنای پدیدهها از طریق چگونگی بازنمایی آنها به وجود میآیند. جهان مادی ما در ذات خود معنایی را منتقل نمیکند بلکه بر طبق این رویکرد معنا اساساً برساختهی نظامهای بازنمایی است. فرهنگ در بازتولید معناهای جهان مادی نقش بسزایی بازی میکند.
در فیلم «قهرمانان کوچک»، شخصیتهای اصلی فیلم چهار کودک هستند که به لحاظ اقتصادی از طبقهی متوسط رو به پایین به شمار میآیند، پدر سه تن از این کودکان در کارخانهی لوازمالتحریر کار میکند که به دلیل عدم خرید کالای ایرانی امکان بیکار شدن پدران آنها دور از ذهن نیست. این کودکان برای رهایی والدین خود از این مشکل به کمک غول چراغ جادو و توانایی خود در رشتهی تکواندو دستبهکار میشوند و به مقابله با قاچاقچیان لوازمالتحریر خارجی میپردازند که این کار با خطرات و سرزنشهایی همراه است. تم اصلی این فیلم دعوت کودکان به خرید کالاهای ایرانی است. این فیلم از فیلمنامهای روان و جذاب برای کودکان برخوردار است که علاوه بر دعوت به خرید کالای ایرانی آنها را به سمت ورزش نیز سوق میدهد.
کودکان در این فیلم کاملاً معتقد به خرید کالای ایرانی هستند و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به مخاطبان یادآوری میشود که خرید کالای ایرانی حائز اهمیت است چراکه مانع از بیکاری کارگران و کارکنان این کارخانهها میشود، کودکان این فیلم تفریحشان ورزش تکواندو و قهرمان زندگیشان یوسف کرمی است، فردی که در آخر فیلم در مبارزه با قاچاقچیان نقش مهمی بازی میکند. نمایش اینگونهی کودکان باعث حرکت این گروه از جامعه به سمت مطلوبهای مطرحشده در این فیلم میشود، اگر چنین فیلمهایی بهصورت مرتب به سینمای ما تزریق شود و یا از رسانهی ملی پخش شود بعد از چندی این مفهوم که کودک ایرانی الزاماً باید کالای ایرانی مصرف کند برساخت خواهد شد. در صورت ادامه این فرآیند یکی از مؤلفههای اصلی تعریف کودک ایرانی، خرید کالای ایرانی خواهد شد و در آینده نقش بسزایی در شکلگیری اقتصادی
مقاوم برای کشور ایفا خواهد کرد. باید بر این نکته تأکید کرد که بازنمایی الزاماً از بخشی از واقعیت هم نشئت نمیگیرد بلکه به دنبال ساخت واقعیتهای آینده است. ارزش پنداشته شدن خرید کالای ایرانی و برساخت دوران کودکی با این ارزش موجب حرکت کودکان و والدین آنها به سمت خرید کالای ایرانی خواهد شد.
اما در فیلم شکلاتی شخصیت اصلی داستان دو کودک هستند، کودکی که باید در سن پایین مدیریت کارخانهی پدربزرگش را به عهده بگیرد و دختری که نوهی خدمتکار خانوادگی آنهاست، این دو به کمک دوستانشان سعی دارند کارخانهی شکلاتسازی را از خطر ورشکستگی نجات دهند. فیلم ریتم کندی دارد و فاقد هرگونه اتفاق خارقالعاده و هیجانانگیز است، نویسنده برای پر کردن این خلأ اساسی به موسیقی و خوانندگی کودکان روی آورده است. این کودکان به لحاظ اقتصادی در طبقه مرفه قرار میگیرند که تفریحهای مخصوص به خود را دارند. به نظر میرسد که این فیلم به دنبال انتقال مفهوم خاصی نیست و کل داستان بر حوادث غیر مرتبط باهم جلو میرود. تنها نکتهی اساسی این فیلم که ویژگی شخصیت اول به شمار میرود استقامت او در برابر مشکلات کارخانه است. دراینبین وجود مفاهیم نامأنوس مانند عشق یا نابکاری و دو رو بودن افراد نزدیک به شخصیت اصلی داستان در فیلم، باعث ایجاد نوعی اغتشاش فکری در کودکان نیز میشود. این فیلم تنها به
بازنمایی ناقصی از قشر خاصی از کودکان جامعه میپردازد که به سبب ثروتشان در خانههای آنچنانی زندگی میکنند و ماشینهای آنچنانی سوار میشوند. در واقعیت اما این شکل از سبک زندگی کودکان حتی در نقاط مرفه نشین شهر تهران نیز دور از ذهن به نظر میرسد چه برسد به تمام نقاط کشور. در این نوع از بازنمایی حتی جنبشی در گروه یا قشر کودکان برای حرکت به سمت کمال مطلوبی مورد تائید هم صورت نمیگیرد و تنها فایدهی این فیلم میتواند سرگرمی صرف باشد. ساخت مفهوم کودکی در این فیلم با نقص جدی مواجه است و کاملاً از مفاهیم فیلمهای بزرگسالان بهره گرفتهشده است. درنهایت آنچه در انتهای این فیلم به مخاطب منتقل میشود «هیچ» است.
از سویی دیگر در مطالعات متأخر جامعهشناختی پیدایش مفهوم «کودکی» و «دوران کودکی» یکی از فرآیندهای دوره بورژوایی شناخته میشود. کودکی در ابتدا اساساً در طبقهی کارگری معنا و مفهومی نداشته و این گروه هرزمانی که میتوانستند کارهای شخصی خود را بهتنهایی انجام دهند باید خیلی زود وارد کار میشدند. سالها طول میکشد تا مفهوم کودکی به این معنایی که در غرب مطرح است به طبقه کارگر نیز منتقل شود. اگر برساخت کودکی و دوران کودکی به این شکل که در فیلم شکلاتی دیده میشود ادامه پیدا کند و مدام تکرار شود این مفهوم با تمام ویژگیهایش تنها متعلق به طبقهی خاصی از جامعه میشود که دیگر طبقات از آن محروم هستند و شبانهروز در تلاشی پوچ برای رسیدن به آن. این در شرایطی است که مفهوم کودکی با نسبی بودن خود میتواند اشکال گوناگونی در طبقات مختلف به خود بگیرد.
در پایان اما باید بر این نکته تأکید کرد که وجود سازمان تنظیمکننده و شکلدهنده به تولیدات حوزهی کودک میتواند نقشی مؤثر برای جلوگیری از این نوع آسیبها بازی کند، اما پیشازاین باید به سرمایهگذاری و حمایت اقدام کرد تا در قدمهای بعدی مشکلات برطرف شود.
ناصر تفقدی
فهرست منابع:
میلنر، ا. (1385). درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر (ترجمه جمال محمدی)، تهران، نشر ققنوس.
ارسال نظر