پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهران کریمی- حسن روحانی: «ملت ما از انقلاب مشروطه به این سو گفت که من نمی‌خواهم رعیت باشم و یک آقایی هم آن بالا به نام شاه باشد که فرمانروایی کند و من هم مجری فرمان او باشم. همه انقلاب و تلاش برای این بود که مردم بگویند ما رعیت نیستیم، ما شهروندیم... انقلاب کردیم که رعیت نباشیم، شهروند باشیم.» (سخنرانی در اجلاس ملی گزارش اجرای حقوق شهروندی- ۲۸ آذر ۱۳۹۶)

متأسفانه در شرایطی هستیم که رئیس جمهور رسمیِ نظام جمهوری اسلامی که در کسوت روحانیت است و خود را حقوق‌دادن هم می‌داند در روز روشن با ادبیاتی سکولار به جنگ فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) می‌رود و در سخنانی مغالطه‌آمیز دوگانه‌ی «رعیت / شهروند» می‌سازد.

امروز روح غرب‌پرستانی چون میرزا ملکم خان و میرزا یوسف خان تبریزی در حسن روحانی حلول کرده تا در جایگاه نماد جمهوریتِ تنها نظام اسلامیِ دنیا اینگونه بر آموزه‌های دینی بشورد. اما در دفاع از حق، مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و در صیانت از جهت‌گیری‌های اصیل جمهوری اسلامی نباید از اینگونه غرب‌زدگی‌ها و استحاله‌شدگی در فکر و فرهنگ غربی به آسانی عبور کرد.

رهبر معظم انقلاب سالها پیش و در اوایل سال ۱۳۶۰ به روشنی معنا و مفهوم «رعیت» در بیان حضرت امیر (علیه السلام) را تبیین نموده‌اند:

«مردم در تعبیر نهج‌البلاغه رعیت‌اند، رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی، که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است... یعنی انسان با انسانیتش باید مراعات بشود، این مفهوم رعیت و تعبیری از مردم در نهج‌البلاغه است.» (آیت‌الله خامنه‌ای ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۰)

مسئله اصلا سخت نیست و اگر کسی عقل و دین در مقابل وسوسه‌های غرب و غرب‌زده جماعت نباخته باشد و به‌جای لاطائلات مدرنیستی کمی آموزه‌های حکومتی اسلام را مرور کند به آسانی مطلب را متوجه می‌شود. «رعیت» از رعایت می‌آید، یعنی افرادی که باید حقوق‌شان توسط «حاکم» رعایت شود:

«رعیت به مردم اطلاق می‌شود؛ یعنی کسی که مراعات او لازم است. رعیت چیز بدی نیست. بعضی‌ها خیال می‌کنند رعیت فحش است! رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است؛ یعنی توده‌ی مردم و عامه‌ی مردم.» (آیت‌الله خامنه‌ای ۱۷ مهر ۱۳۸۴)

رعیت نه‌تنها عبارتی توهین‌آمیز و موجب تخفیف یافتن شأن و جایگاه کسی نیست بلکه موجب افتخار اسلام و حکومت علوی است که در مانیفست حکومتی‌اش (نامه ۵۳ نهج البلاغه) حاکم اسلامی موظف شده رعایت حقوق مردم را نموده و در مقابل مردمِ تحت حکومتش مسئول و پاسخگو باشد. اما امان از شیدایی نسبت به غرب که قدرت تشخیص و درک درستِ بدیهی‌ترین گزاره‌ها و ادبیات دینی را از آدمیزاد ولو در کسوت روحانیت سلب می‌کند.

این درد را کجا ببریم که عالی‌رتبه‌ترین مسئول نظام جمهوری اسلامی بعد از رهبری، مفهومی را که صراحتا در سند مهمی چون نامه ۵۳ نهج البلاغه آمده اینگونه تحریف کرده و به دیوار می‌کوبد؟

پی‌نوشت:

۱- پیش از این نیز شاهد ترهات‌گویی آقای روحانی درباره‌ی ولایت و حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) بودیم که با واکنش و اعتراض علما مجبور به اصلاح شده بود.

۲- مطالعه‌ی بیانات رهبری در اولین کنگره‌ی بین‌المللی نهج‌‌البلاغه را پیشنهاد می‌کنم.