پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سجاد ستوده- تمام وجود آدمی درد می شود. درد می گیرد. از آن عکس هایی است که خواب از سر آدمی می پراند. اصلا مگر می توان خوابید.

 این عکس نماد خیلی چیزهاست. خلاصه ی خیلی از اتفاقات است و استدلالی برای اثبات خیلی چیزها. بیان رسای همه ناگفته ها و کم گفته های این سالهای اخیر!

انگار غم همه ندانم کاری ها و کم کاری ها و بی توجهی ها و کم توجهی ها و غفلت ها و تجاهل های ما را جمع کرده باشند و ریخته باشند داخل این عکس.

ما گیر چه چیزهایی هستیم و فاطمی ها کجایند؟ ما کجائیم و فاطمی ها در چه آفاقی سیر می کنند؟

این عکس را باید تابلو کرد، بزرگش کرد و همه جا نصبش کرد. اصلا باید سر میادین همه شهرهامان نصب کنیم. این عکس را به زور هم که شده، باید گذاشتش داخل یکی از کتاب های درسی بی خود این روزهای بچه مدرسه ای هامان. اصلا باید با این عکس زندگی کرد.

همه دردهای این عکس یک طرف، بزرگواری آمیخته با غمی که در صورت این مادر و پسر بزرگ موج می زند یک طرف. ما اهالی ادعا، ما اهالی حرف های پرزرق و برق، ما اهالی حرف های بی عمل، ما اهالی راه های نرفته و کارهای بر زمین مانده و  فاطمیون افغانستانی، پرندگان تیزپرواز مسیر عاشقی...

بدأ الإسلام غریباً، وسیعود غریباً کما بدأ، فطوبى للغربا...اسلام در آغاز غریب بود و باز همچنان که بود غریب خواهد شد خوشا بحال غریبان (پیامبر اسلام محمد مصطفی)

***

حبیب احمد زاده

این عکس از ته دل خجالتزده و شرمنده ام کرد

واقعا از تک تکمان بخصوص شلوغ کاران مراسمات مذهبی ، نشریات ، صدا و سیما و مسولان در معراج شهدا در روز قیامت پرسش نخواهد شد که چرا این خلوتی؟؟

جز همان نگاه نژادپرستانه زیرپوستی بدون نقاب در همه ما، چه مدعی  مذهب و چه روشنفکرنما

 غربت شهدای مدافع حرم افغانستانی تیپ فاطمیون و خانواده هایشان در لحظه وداع ...