«رحلت یا شهادت رسول خدا»
مسئله ای مهم و حساس که امروزه به خصوص در میان عالمان دینی و مورخان تاریخ اسلام مطرح است، کیفیت رحلت آن بزرگوار است که آیا رسول گرامی اسلام به وفات طبیعی از دنیا رفته اند یا به شهادت رسیده اند و اگر به شهادت رسیده اند، این مسئله توسط چه کسانی بوده است ؟
رسول گرامی اسلام(ص) اشرف تمام انبیای الهی و خاتم آن ها بود که بعثتش عالم را از ضلالت و گمراهی به هدایت و نور رهنمون ساخت. فقدان و از دست دادن آن حضرت ثلمه ی بزرگی بود که به جامعه مسلمین وارد آمد . اما مسئله ای مهم و حساس که امروزه به خصوص در میان عالمان دینی و مورخان تاریخ اسلام مطرح است، کیفیت رحلت آن بزرگوار است که آیا رسول گرامی اسلام به وفات طبیعی از دنیا رفته اند یا به شهادت رسیده اند و اگر به شهادت رسیده اند، این مسئله توسط چه کسانی بوده است ؟ در همین رابطه با حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی، استاد دانشگاه و متخصص تاریخ اسلام به گفت و گو نشسته ایم؛ که متن گفت و گو می تواند پاسخ سوال ما را روشن نماید:
سوال: آیا رحلت رسول گرامی اسلام(ص) به توفی طبیعی بوده است یا به شهادت ؟
ابتدا یک مقدمه بسیار مهم عرض می کنم و آن این است که مسائل چالشی ممکن است در منابع تاریخی نقل نشده باشد و در منابع روایی آمده باشد و البته فرق هایی بین این دو وجود دارد. به عنوان مثال طبری که تاریخ معروف طبری را دارد، واقعه غدیر را در تاریخش نیاورده است اما هم در تفسیرش اشاره کرده است و هم در کتابی جدا در باب ولایت، طرق حدیث غدیر را در آن جمع آوری کرده است یعنی طبری جزء معدود افرادی است که در باب ولایت کتاب مستقل دارد اما در تاریخش این موضوع را نیاورده است.
علتش هم این است که اگر شما حدیثی نقل کنید آن حدیث می تواند مجمل باشد مثلا نقل شود من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه این یک جمله مختصر است اما این که چه وقت بود و کجا بود و در چه شرایطی و برای چه چیزی بود در آن نیامده است لذا در موضوعات چالشی نقل روایت کمتر خطرناک است تا نقل تاریخ ؛ علتی هم که ما در بعضی مسائل تاریخی دچار اختلاف هستیم این است که اگر جمله ای هم نقل شده است قرائن آن حذف شده است مثلا آن جمله ای که گفته شد، برای چه چیزی بود، در چه شرایطی بود و مسائلی از این دست . در واقع کار اصلی را مورخان در تاریخ باید می کردند اما آن قرائن را حذف کردند .
اما نمونه ی دیگر اگر بخواهم مثال بزنم ماجرای ممنوعیت کتابت حدیث توسط خلیفه دوم است که این موضوع در منابع روایی اهل سنت آمده است در منابع ماهم بعضا اشاره شده است اما در کتب تاریخی نیامده است. حال بعضی از مورخان می گویند که ماجرای ممنوعیت کتابت حدیث اگر واقعیتی داشت باید در منابع تاریخی نقل می شد در صورتیکه تاریخ از فیلترهایی عبور کرده است. خب بحث مفصل دیگری می طلبد، بگوییم که منابع تاریخی با چه انگیزه هایی نوشته می شده است و علت این سانسور ها چیست.
ماجرای دوات و قلم هم نمونه ی دیگر است که در بسیاری از کتب تاریخی نیامده است البته بازتابش از برخی مسائل دیگر بیشتر است اما بیشتر در کتب روایی آمده است و یا در کتب تاریخی که سبک روایی دارند منعکس شده است.
می خواهم بگویم که مسائل حساس در منابع تاریخی کانالیزه می شده است . مانند خبرنگارهای وابسته ای که مطالب را کانالیزه منتشر می کنند و یا جزئیات را نقل نمی کنند.
اما یکی از نمونه های همین ماجرا موضوع مهم شهادت رسول خدا (ص) است. ماجرای شهادت رسول خدا اگر رخ داده باشد مسئله بسیار حساس، مهم و پیچیده است.
ماجرای شهادت رسول خدا هم در منابع تاریخی بازتاب ندارد اما در منابع روایی ما و اهل سنت بازتاب دارد . در منابع زیادی از جمله مستدرک حاکم نیشابوری مسموم شدن رسول گرامی اسلام مطرح شده است. در بین منابع شیعی هم همین موضوع انعکاس دارد.
در میان قدمای اهل سنت معروف است که قائل اند رسول خدا در روز دوشنبه در مدینه با سم به شهادت رسیده است . شیعیان هم همین طور .
<قبض فی المدینه مسموما فی یوم الاثنین> به معنای این که رسول خدا در روز دوشنبه در مدینه با مسمومیت از دنیا رفته است مسئله ای است که بسیار طرفدار دارد هم در میان اهل سنت و هم در میان شیعیان.لذا در منابع حدیثی و نه تاریخی، تقریبا شهادت رسول گرام اسلام (ص) در میان محدثان مشخص بوده است دلیل اش هم مشخص است .
بعضی نگاه کلامی به ماجرا دارند و بعضی هم تقریبا تاریخی نگاه می کنند(عمدا گفتم تقریبا تارخی چون صرف کتب تاریخی کفایت نمی کند) .
برخی حتی گفته اند که مگر می شود رسول گرامی اسلام با آن عظمت به شهادت از دنیا نرفته باشد و این موضوع در فریقین طرفدار دارد . مثلا ابن مسعود گفته است حاضرم نه مرتبه به تمامی مقدسات عالم قسم یاد کنم که رسول خدا را خداوند پس از رساندن به مقام نبوت به مقام شهادت هم رسانیده است.
در منابع شیعی هم حدیثی داریم که می فرماید <ما منا الا مسموم او مقتول> لذا پیامبر هم شهید شده است . البته این نگاه نگاه تاریخی نیست و کلامی - حدیثی است .
اما آن نگاه تقریبا تاریخی که عرض کردم این گونه است که پیامبر سم داده شده است . از جمله آن چیزهایی که در منابع ما هست، حالت پیشگویانه ای از امام حسن (ع) نقل شده است که فرمودند: انی اموت بالسم کما مات رسول الله که من با سم کشته خواهم شد همانطور که رسول خدا به شهادت رسیده است البته امام مجتبی(ع) اشاره ای هم دارند که مرا همسرم سم خواهد داد و به شهادت خواهد رسانید که البته در مورد مسموم کننده رسول خدا در اینجا چیزی نفرموده اند. البته در بعضی از منابع ما مثل تفسیر قمی و یا تفسیر عیاشی و دیگر منابع اشاراتی در مورد عاملین مسمومیت رسول خدا داریم.
ما یک مشکل بزرگی که داریم این است که برخی از منابع خودمان را خودمان در موقع چاپ تحریف می کنیم . تحریف منابع ما با تحریف منابع اهل سنت یک تفاوت دارد. ما از ترس و رعایت برخی مسائل و آن ها از ترس فاش نشدن تحریف می کنند.
یک نفر از آقایان که از بزرگان قم هم هستند چند کتاب ما را به بهانه هایی متاسفانه تغییراتی داده است و خیال هم کردند که کسی متوجه نمی شود درصورتیکه متوجه شده اند تا جایی که در عربستان کتابی چاپ کرده اند که شیعیان تحریف گر هستند و در آن کتاب، برخی از چاپ های قدیمی کافی را با چاپ های همین آقایان مقایسه کرده است که حدود صد صفحه متفاوت است یعنی آقایان برای رعایت برخی چیزها و ترس از آن مسائل در موقع چاپ، مطالبی را حذف کرده اند.
مثلا نسبت به خلفا روایات صریحی بوده است که ایشان از چاپ جدید حذف کرده اند که جا دارد از آن آقا سوال شود که اساسا چرا کتاب را چاپ کرده اید و قسمت هایی را حذف کرده اید ؟
خب بعد ها جامعه دچار مشکل خواهد شد که کدام نسخه صحیح است ؟ حتی ایشان برخی از آثار حضرت امام را هم همین کار غلط را کرده است و برخی عبارات را حذف کرده است.
در روایات ما احادیثی دال بر این موضوع که از همسران پیامبر کسانی بوده اند که عامل قتل پیامبر باشند اشاراتی وجود دارد البته نمی گویم که روایاتش قوی است اما به هر حال هست؛ که بعد ها در چاپ ها همانطور که عرض کردم برای رعایت برخی مسائل یا سه نقطه گذاشته اند یا حذف کرده اند و یا مسائلی از این قبیل .
علی ای حال آن چیزی که در روایات ما وجود دارد دو نظر است ؛ یکی آن که بعضی از نزدیکان پیامبر(ص) به ایشان سم داده اند و نگاه دوم هم همان ماجرایی است که مثلا آشیخ عباس قمی هم آن را ترجیح داده است و اهل سنت هم بیشتر آن را آورده اند که حالا جلوتر تفصیلا عرض خواهیم کرد.
اساسا این که بگوییم پیامبر خدا شهید شده است در فریقین بسیار طرفدارد دارد اما اختلاف اصلی در موضوع قاتل و کیفیت قتل است.
در منابع اهل سنتٰ؛ اهل سنت عموما قائل به شهادت رسول خدا هستند اما شهادت را انداخته اند بر گردن مسموم شدن پیامبر (ص) در خیبر که در اینجا این مسئله پیش می آید که خیبر مگر چه تاریخی بوده است؟
فاصله بسیار زیادی از آن زمان تا شهادت رسول خدا وجود دارد اما تلاش کرده اند تا خیبر را برای توجیه این ماجرا به سمت جلو هول بدهند و تاریخش را به تاریخ شهادت رسول خدا نزدیک کنند. مثلا می گوید ، خیبر سال پنجم نبوده ، ششم هم نبوده مثلا هفتم بوده است و یا روایات و نقل هایی دارند که مثلا پیامبر فرموده اند که سر درد حاصل از مسمومیت آن گوشتی که آن زن یهودی در خیبر به من داد را الان حس می کنم و داستان هایی ساخته شده است که تبرئه و توجیه راحت تر صورت پذیرد.علامه سید جعفر مرتضی درکتاب الصحیح فی سیرة النبی(ص) به این موضوع مفصل پرداخته اند.
چون ما مجبوریم در منابع تاریخی به کتاب های اهل سنت مراجعه کنیم به همین دلیل است که علمایی چون آشیخ عباس قمی هم به اشتباه افتاده اند و این نظر را پذیرفته اند که علت شهادت رسول خدا، گوشت مسمومی بوده است که آن زن یهودی به پیامبر داده است .
به ماجرایش مختصرا بخواهیم اشاره کنیم این است که یک زن یهودی گوشت مسمومی را می آورد تا پیامبر آن را تناول فرمایند که رسول خدا از آن میل نمی کنند و آن زن می گوید می خواستم ببینم که اگر پیامبری که میفهمی و از آن نمیخوری و اگر پیامبر نیستی و مردم را گمراه می کنی مسموم شوی لذا پیامبر از آن نمی خورند . قاعدتا اگر بخواهیم نقل اهل سنت را بپذیریم باید نقل هایی باشد والبته هست که پیامبر از آن گوشت مسموم خوردند .
البته نقل های دیگری هم درست کرده اند که قبل از تناول پیامبراز آن گوشت، یکی از اصحاب آنرا خورد و جان داد لذا پیامبر آگاه شد که آن گوشت سمی است و از آن تناول نفرمود که این ها مفصل است لذا تبلیغات به این سمت است که بپذیریم مسمومیت مربوط به خیبر و گوشت مسموم آن زن یهودی است .اگر کسی این نظریه را بپذیرد باید قائل به ترور بیولوزیکی باشد چرا که پیامبر حدودا پنج سال بعد از این واقعه به شهادت رسیده اند .
پیامبر از روز اول تا روز آخر دائما در حال ترور شدن بودند حتی داریم در شعب ابی طالب که رسول خدا در شب چند بار جایشان را عوض می کردند تا ترور نشوند.
در تبوک که ماجرای نفاق شدید مردم هست و بعد از فتح مکه است و جریان نفاق پر رنگ حضور دارد، کسی نمی توانست شهر را اداره کند لذا امیرالمومنین (ع) که سعی می کردند پیامبر را تنها نگذارند تا مسائلی چون ترور پیش آید مجبور بودند در شهر بمانند، و پیامبر بدون امیرالمومنین وارد آن جنگ شدند و منافقین پس از اطلاع از این ماجرا می روند تا شتر پیامبر را از بالا به پایین بیندازند.
دو نقل قدیمی به عنوان دم خروس باقی مانده است یکی اش را ابن حزم در المحلی آورده است که آن خبری که در موضوع ترور پیامبر در واقعه تبوک هست آن دروغ است چرا که راوی ولید ابن جمیع است که انسان ضعیفی است درصورتیکه این فرد ضعیف نیست بلکه راوی پنج کتاب از شش کتاب مهم اهل سنت است.
در نقل های حاکی از ترور پیامبر در تبوک نوشته اند <ارادوا قتل النبی فی غزوة تبوک> که البته اسم افراد ترور کننده را هم آورده اند و اتفاقا این ها به ما نشان می دهد که کسانی که بعد از رسول خدا به حکومت رسیدند انگیزه داشتند تا دستشان را از این کارها تطهیر کنند و به طور کلی از این موضوعات صحبت نشود. کما اینکه در صحیح بخاری داریم که آخرین سال حکومت خلیفه دوم وقتی می خواست در موضوع سقیفه صحبت کند مردم گفتند خلیفه می خواهد در موضوعی صحبت کند که تا به حال در باب آن سخن نگفته است.این نشان می دهد که در دوران خلفا حتی در باب سقیفه هم صحبت نشده است چه برسد به قتل پیامبر(ص).
یک نقل این بود و البته نقل دیگری هم هست که ابوالقاسم بستی نقل کرده است که زیدی بتریه هست( آن ها هم جزئی از اهل سنت محسوب می شوند) که شیعیان اتهام می زنند به دو خلیفه در ماجرای لعنت پیامبر (پیامبر فرمودند آب کم است و تا من اجازه نداده ام کسی آب ننوشد و اول من در آب وارد می شوم ، پیامبر وقتی وارد برکه شدند دیدند که چند نفر قبل ایشان وارد برکه شده اند و آنان را لعنت کردند. دو الی سه نفر از آن ها گفتند ما نشنیده بودیم و توبه کردند) در صورتیکه آنان توبه کرده بودند .
این طور نیست که ابوالقاسم بستی نوشته است . از میان آن چندین نفر دو الی سه نفر توبه کردند که ما نمی دانیم چه کسی بوده است.لذا مطالب ترور و چالش بر انگیز و امثال این ها مسائل بسیار حساسی است و بعد از 1400 سال هنوز هم حساس است چه برسد به آن زمان ها .
در صحیح بخاری نقل عجیبی هست که پیامبر فرموده بودند که در زمان خواب بودن من کسی حق ندارد بر من دارویی بدهد، عایشه می گوید من گفتم خب مریض از دارو بدش می آید گویی نعوذ بالله با کودکی که از دارو می ترسد طرف است نه پیامبر خدا فلذا عایشه گفت دارو را به پیامبر بدهید . در نقلی داریم که در حال خواب دارو را به پیامبر خوراندند و در نقل دیگری داریم که در حال بیماری رسول خدا دست و پای مبارک را گرفتند و دارو را خوراندند. حال این دارو چه بود خدا داند ...
پیامبر پس از اینکه کمی به حال آمدند فرمودند چه کسی به من دارو داده است و هر کسی در این خانه هست باید همین دارو را به او بدهید جز عباس عموی من. در حالیکه عایشه می گوید من گفتم عباس دارو داده است اما رسول خدا فرمودند جز او به همه اهل خانهدارو را بخورانید.
بعد از مطالعه این نقل ها دو نتیجه دارد یا باید بگوییم نعوذ بالله پیامبر مانند کودک از دارو می ترسیده است یا نه باید بگوییم پس ماجرایی بوده است تا پیامبر نهی فرمودند و بعد هم واکنش نشان دادند.
از این گزارش ها که در شیعه هم اشاراتی هست . از آن طرف که جریان سقیفه برنامه ریزی کرده است تا قبیله اسلم به شهر برسد تا بتوانند واقعه سقیفه را مدیریت کنند حداقل این موضوع به عنوان حدث تاریخی قابل اعتنا باقی خواهد ماند که چه کس یا چه کسانی از مرگ پیامبر نفع می بردند؟ چه کسانی برای قتل پیامبر انگیزه داشتند و چه کسانی قبلا وارد ترور پیامبر شده بودند؟ و بعد، به قول فرمایش علامه طباطبایی ما صدها آیه در موضوع منافقین داریم و منافقین بعد از پیامبر چه شدند ؟ نسلشان منقرض شد ؟ یا توبه کردند ؟ یا اینکه به قدرت رسیدند و صدای برخی چیزها را در نیاوردند.
لذا اگر همه این ها را ببینیم باز هم نمی توانم به عنوان مسلم تاریخی بگویم پیامبر شهید شده است اما در مجموع شهادت ایشان توسط بعضی از نزدیکان کاملا قابل اعتنا است.
این موضوع هم که امروز نمی توانیم به طور مسلم تاریخی نظر دهیم به همان علت است که برخی ها اجازه نداده اند مسائلی که به ضررشان بوده است در تاریخ منعکس شود.
سوال: دلائل قائلین نظریه رحلت چیست؟
اگر کسی بخواهد نگاه صرفا تاریخی بکند خود من هم می گویم دلائل شهادت ضعیف است حتی من می گویم اگر کسی نگاه صرفا تاریخی داشته باشد خود غدیر هم ضعیف است چه برسد به شهادت پیامبر چوت تاریخ توسط ذی نفعان کانالیزه و سانسور شده است.
لذا در نگاه تاریخی صرف نه اینکه دلیل بر شهادت رسول خدا وجود ندارد ، وجود دارد؛ لکن دلایل برای اثبات آن کافی نیست اما با نگاهی که بنده عرض کردم کفه ی شهادت بر رحلت سنگینی می کند.
این که ما بگوییم فقط باید به منابع تاریخی رجوع کنیم و منابع دیگر چون منابع روایی را دخالت ندهیم این خامی است چرا که منابع تاریخ خبرگزاری های رسمی حکومت ها بوده اند.و تاریخی که ما میبینیم از فیلتر همان متهمان عبور کرده است.
ارسال نظر