پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سینا کلهر- باور کردنش سخت است که تقریبا همه آن چیزهایی که در شبکه های مجازی مخصوصا در فضاهای چون تلگرام و دیگر شبکه ها خوانده می شود، دود می شود و به هوا می رود. حتی متن های مهم و عمیقی که در اینترنت خوانده می شود اغلب اوقات در ذهن نمی ماند و به سرعت فراموش می شود.

نیکلاس کار؛ در کتاب «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» گفته است: اینترنت گردی مستلزم شکل خاص حاد و شدیدی از انجام همزمان چند کار ذهنی است. بازی با پنجره‌ها علاوه بر اینکه حافظه‌ی کاری را با سیلی از اطلاعات پر می‌کند، چیزی را بر ما تحمیل می‌کند که دانشمندان مغز آن را «هزینه‌های سوئیچینگ» می‌نامند که بر قوای ذهنی ما تحمیل می‌شود. هر بار که ما جهت توجهمان را تغییر می‌دهیم، مغز ما ناگزیر باید از نو به خودش جهت دهد که این باج سنگینی از منابع و ذخایر ذهنی ما می‌گیرد.

همان‌طور که مگی جکسون در کتابش با عنوان «حواسِ پرت» توضیح می‌دهد، «برای مغز، زمان می‌برد تا اهدافش را عوض کند، قوانین لازم برای وظایف جدید را به خاطر بیاورد و جلوی تداخل اطلاعات مربوط به فعالیت قبلی را که هنوز زنده و فعال است بگیرد».

با پرت شدن حواس و از کار افتادن ذهن، وجوه عاطفی و احساسی انسان فعال تر می شوند و جایگزین فعالیت های عقلانی می شوند. بنابراین به موازات افزایش حواس پرتی ناشی از اینترنت گردی، احساسی شدن افراد نیز افزایش پیدا می کند.

امکان های جدید ارتباطی چون تلگرام به جای این که باعث افزایش قدرت تعقل و تفکر در افراد شود، احساسات و عواطف آن ها را فعال کرده است. حتی فضای جدید علی رغم نامش که شبکه های ارتباطی است، باعث ارتباط بهتر و بیشتر، مخصوصا در میان گروههای مختلف با یکدیگر نیز نشده است. در تحقیقی که در دانشگاه نیویورک در این باره انجام شده است، دو نتیجه‌  به دست آمده است:

۱- هرچه مطلبی حساسیت‌برانگیزتر (احساسی-عاطفی‌تر) باشد، شانس ری‌توییت کردن آن بیشتر است، به تعبیر دیگر اگر مطلبی بنویسی که آرام و معقول باشد، شانس این‌که خواننده‌ی اول و آخرش خودت باشی زیادتر است.

 

۲- ری‌توییت‌ها بیشتر درون‌گروهی است تا برون‌گروهی. یعنی بیشتر هم‌فکران فرد آن‌را ری‌توییت می‌کنند تا مخالفان او. نتیجه این‌که گویی در فضای مجازی افراد برای خود حفره‌هایی می‌کَنند یا حباب‌هایی می‌تنند و با هم‌فکران خود در آن‌ حفره‌ها و حباب‌ها می‌خزند و خود گویند و خود شنوند.

 

هر چه انسان های بیشتر عاطفی شوند نه تنها کنترل آن ها توسط گروههای قدرت و سلطه از طریق تحریک احساسات و عواطف روز به روز آسان تر و راحت تر می شود، بلکه در یک فرایند دوری بر میزان قساوت قلب و خشونت آن ها نیز افزوده می شود.

 

انسان موجودی است که برای زندن ماندن و زندگی کردن نیازمند ساخته شدن است. بخش مهمی از این فرایند از طریق کسب مهارت های مختلف محقق می شود اما بخش مهم دیگر، مستلزم صیانت و مراقبت کردن از وجود است. آدمی نیازمند مراقبت و مواظبت از وجود خود است تا در سایه مهارت های زیستی و ارتباطی، بتواند نهال جان خویش را از گزند حوادث زندگی به خصوص آفت روزمره شدن حفظ کند.

روزمره گی مهم ترین آفت رشد عقلانی و اخلاقی انسان است. زندگی روزمره در همان حال که حاصل فعالیت زیستی انسان برای بقا است، انسان را تبدیل به ماده مصرفی کرده و مصرف می کند تا جایی که انسان روزمره تهی از هر امر ارزشمندی می شود به نحوی که خود نیز از خویشتن خویش به ستوه می آید. فضای مجازی سیطره زندگی روزمره بر جان آدمی است و چون بختکی است که امکان هر گونه نفس کشیدن را از او سلب می کند. در نتیجه پیشرفت های تکنولوژیک، همه فضاها و موقعیت های که امکان فراغت یافتن و خلاص شدن از تحمیل های زندگی روزمره بود، به اشغال فضای مجازی و شبکه های ارتباطی در آمده است به نحوی که انگار هیچ عرصه ای برای خود آدمی باقی نمانده است.

خود آدمی بزرگترین قربانی  اشغال گری جهانی است که حواس پرتی، احساساتی شدن و تضعیف قدرت تفکر و عقلانیت مشهود ترین دستاوردهای آن است. آگاهی از این وضعیت پیش شرط بنیادی مراقبت و صیانت از وجود آدمی است.