دوستان امام/2
شهید ترک زبان امام حسین(ع) کیست؟
اسلم ترکی یکی از شهدای کربلا است. وی غلام سید الشهدا «ع» و ترک زبان بود، تیر انداز و کماندار و کاتب امام حسین «ع» به شمار میرفت.
عمار بن ابی سلامه دالانی از شهدای کربلا. اهل کوفه بود، محضر رسول خدا «ع» را نیز درک کرده و از اصحاب علی «ع» بود که در رکابش در سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.در کربلا درحمله اول به شهادت رسید.نامش در زیارت ناحیه مقدسه هم آمده است.
ابراهیم بن حصین ازدی
از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین «ع» بود، از جمله کسانی که سید الشهدا «ع» در لحظات تنهایی، نام برخی از یاران را میبرده و صدا میزده است: «و یاابراهیم بن الحصین...»
ابوثمامه صائدی
از یاران سید الشهدا و شهید نماز، که روز عاشورا به فیض شهادت رسید. وی از چهرههای سرشناس شیعه در کوفه و مردی آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود.
مسلم بن عقیل در ایام بیعت گرفتن از مردم برای نهضت حسینی، او را مسؤول دریافت اموال و خرید اسلحه قرار داده بود.نامش عمر بن عبدالله بود.[1] پیش از شروع درگیریهای کربلاخود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پیوست.
روز عاشورا، که یاران حسین بن علی «ع» بتدریج شهید میشدند و از تعدادشان کاسته میشد و این کاهش محسوس بود، ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت: جانم فدای تو! چنین میبینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند. به خدا قسم تو کشته نخواهی شد مگر آنکه من پیش از تو کشته شوم. دوست دارم خدای خویش را در حالی دیدار کنم که این نماز را که وقتش نزدیک شده بخوانم.امام، نگاهی به بالا افکند، فرمود: نماز را به یادآوردی، خدا تو را از نماز گزاران ذاکر قرار دهد. آری، اینک اول وقت نماز است. مهلتی ازسپاه دشمن خواستند. آنگاه ابو ثمامه و جمعی دیگر، با امام حسین «ع» نماز جماعت خواندند.[2] وی جزء آخرین سه نفری بود که از یاران امام تا عصر عاشورا زنده مانده بودند.برخی گفته اند که در اثر جراحت های بسیار بر زمین افتاد، خویشانش او را به دوش کشیده و از میدان به در بردند و مدت ها بعد از دنیا رفت.[3] .
*اسلم ترکی
یکی از شهدای کربلا، وی غلام سید الشهدا «ع» و ترک زبان بود، تیر انداز و کماندار بود و کاتب امام حسین «ع» به شمار میرفت. قاری قرآن و آشنا به عربی بود. برخی نام او را سلیمان و سلیم هم نوشته اند.[1] روز عاشورا که اذن میدان گرفت، اینگونه رجز میخواند:
البحر من طعنی و ضربی یصطلی
و الجو من سهمی و نبلی یمتلی
اذا حسامی فی یمینی ینجلی
ینشق قلب الحاسد المبجل[2] .
دریا از ضربت نیزه و شمشیرم میجوشد و آسمان از تیرم پر میشود، آنگاه که تیغ در کفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را میشکافد. وی دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد.
امام به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهرهاش نهاد. اسلم، چشم گشود و حسین «ع» را بر بالین خود دید، تبسمی کرد و جان داد.[3] .
یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:
در دین ما سیه نکند فرق با سفید
ارسال نظر