ناگفته های خوانندهی رپ ترانهی «سوسن خانم»!/عکس
هومن شاهی شبیه آهنگهایی است که از او شنیدهاید، شاد و پرانرژی. یکی از ویژگیهای مثبت او سادگی است. اهل تملق نیست و به سئوالات در نهایت صداقت جواب میدهد.
هومن شاهی شبیه آهنگهایی است که از او شنیدهاید، شاد و پرانرژی. یکی از ویژگیهای مثبت او سادگی است. اهل تملق نیست و به سئوالات در نهایت صداقت جواب میدهد. تلاش نمیکرد تا تصویری متفاوت از خودش ارائه کند، و همین مسئله باعث شد در نیمههای گفتوگو هردو تصمیم بگیریم تعارف را کنار بگذاریم و شامی تدارک ببینیم. بخصوص که گفتوگو بعد از اجرای «شرقی غمگین» انجام گرفت و تا نیمههای شب ادامه پیدا کرد. باید اعتراف کنم بیشترین بخشی که از این متن سانسور شده صدای خندههای هومن است.
شاید بخشی از این ریسک به روحیهام برمیگردد. مثلا وقتی به شهربازی میرفتم به سراغ وسیلهای میرفتم که بیشترین ترس را از آن دارم. بصورت معمول در زندگی با این روش پیش رفتهام. در ابتدا که کار پیشنهاد شد ترسیدم، و اصلاً بخاطر این ترس بود که قبول کردم تا در این نمایش بازی کنم. با خودم میگفتم اینهمه نمایش در حال اجراست و بازیگرانی هستند که برای نخستین بار به روی صحنه میروند، اگر آنها میتوانند پس من هم میتوانم. در ابتدا که شروع به حفظ کردن متن کردم به نظرم بسیار کار سختی بود.
سخت از این جهت که تا حالا هر چه شعر و ترانه حفظ کرده بودم از کارهای خودم بود. حالا باید متن بلند بالایی که کس دیگری آن را نوشته بود حفظ میکردم. بخصوص که شعرهای خودم را به سرعت حفظ میکنم. معمولا از همان بار نخست آنها را به حافظه میسپرم. اما حفظ کردن این متن برایم بسیار سخت بود. ولی در نهایت خواستم و شد.
وقتی کار را شروع کردی، فکر میکردی بازخوردها به چه صورتی باشد؟ آماده بودی که از طرف مخاطب نقدهای منفی بگیری؟
نه. هیچوقت به اینکه مخاطب بازیام را نپسندد فکر نمیکردم. ضمن اینکه درحین تمرین وقتی خودم احساس میکردم خوب نیستم سعی میکردم که مدام آن را تغییر بدهم. اعتراف میکنم که در ابتدای تمرینها اصلا خوب نبودم. ولی بعد از آن هرچه تمرین بیشتر پیش رفت احساس رضایت بیشتری کردم. گروه هم زحمت زیادی کشید، برایم از بازیگری حرف میزدند و قصد داشتند تا آمادگی خوبی پیدا کنم.
به نظرم از معدود موزیسینهایی هستی که در کلیپهای موسیقی که از تو منتشر شده حضورِ خوبی داری. تقریباً در تمام آنها بازی میکنی و آنِ بازیگری داری. به قول معروف اکت و حضور مناسبی مقابل دوربین داری.
فکر میکنم برای بازی در ویدئو کلیپ حرفه ای باشم. (میخندد) ضمن اینکه به نظرم بازی در تئاتر با ویدئو کلیپ یا اصولا مقابل دوربین فرق میکند.
مهمترین تفاوت دوربین و صحنه تئاتر میلیونی بودن بینندههای دوربین و چند هزار نفری بودن مخاطبان تئاتر است. ماهها و روزها و ساعتها تلاش میکنی و زحمت میکشی تا در نهایت بعد از چند ماه در نهایت چند هزار نفر شاهد آن باشند.
البته آمار بیننده های چندین هزار نفری در تئاتر رکورد خوبی است. شما از نمایشهای پرمخاطب هستید و نمایشهایی به روی صحنه است که تعداد تماشاگرانش در هر شب اجرا به پنجاه نفر هم نمیرسد. بنابر این در نهایت آنها به رقم چند هزار نفر نمیرسند.
فرق اساسی صحنه و دوربین در همین تعداد مخاطب است. این همه زحمت ارزشمند است. بخصوص که ما هر شب دو سانس اجرا داریم. شب اول که به پایان رسید با خودم میگفتم پنجاه و خوردهای اجرای دیگر باقی مانده است و از فکرش انصافاً سرم سوت کشید! (میخندد) اما باز هم به خودم میگفتم میتوانم از پس این همه اجرا بر بیایم. در واقع با خودم لج میکنم.
حالا به نظرت تفاوت بازیگری در آن چطور است؟ شما در تعدادی از پربینندهترین موزیک ویدئوهای این چند سال اخیر به عنوان خواننده حضور داشتی. تفاوت حضور مقابل دوربین موزیک ویدئو و حضور بر صحنه تئاتر در چه چیزهایی است؟
برای موزیک ویدئو بیشتر به «آن» و لحظه متکی بودم. مثلا در نهایت تنهایی ده دقیقه قبل از ضبط مقابل آینه تمرین میکردم. اما حضور در صحنه تئاتر و نزدیک به دو ماه تمرین هر روزه نشان داد بازیگری در صحنه تئاتر چقدر سخت و انصافاً طاقتفرساست.
بازی در تئاتر پیشنهاد چه کسی بود؟
سالها مخاطب تئاتر حرفهای بودم. ضمن اینکه دوستان تئاتری بسیاری دارم. مدتها بود که به بازیگری فکر میکردم. به دوست تئاتریام میثم نوروزی گفتم دوست دارم بازی در تئاتر را تجربه کنم و اگر نقش خوبی بود حاضرم برایش وقت بگذارم. چند ماه بعد میثم که با سعید زارعی در ارتباط بود باعث معرفیام به سعید زارعی شد. باید اعتراف کنم قبل از اینکه نمایشنامه را بخوانم تصور نمیکردم متن آنقدر خوب و قوی باشد و نقش سعید اینقدر جای کار داشته باشد.
پس از همان بارِ نخست جذب متن شدی؟
اتفاقاً نه. بار اولی که نمایشنامه را خواندم خوشم نیامد. بخاطر اینکه بعدا فهمیدم که نمایشنامه و فیلمنامه بیشتر اثر گذاریشان در هنگام تولید مشخص میشود. باید ساخته شوند تا جوهر اصلی متن خودش را نشان بدهد.
پس چطور شد راضی شدی در این کار بازی کنی؟
کمی به خودم وقت دادم. بعد از اینکه صحنه اول را بازی کردم و با تحلیل جلو رفتیم تازه متوجه شدم که حرف اصلی متن چه چیزهایی است. خوشم آمد و برای ادامه کار کنجکاو شدم. در نهایت نمایش «شرقی غمگین» حاصل هشت ساعت تمرین روزانه است که نزدیک به دو ماه زمان برد.
پس برای بازی بصورت غریزی جلو رفتی.
دقیقا. در زندگی عادی هم فکر میکنم آدمی هستم که به غریزهام اعتماد میکنم.
بله. شعر و آهنگ تمام موزیکهایی که از من منتشر شده را خودم نوشتهام. تنها تنظیم ترانهها را دوست دیگرم امیر مسعود انجام میدهد. ما یک استودیوی خانگی در کرج داریم که تمام کارها در آنجا ساخته میشود.
موسیقی از چه زمانی وارد زندگیات شد؟
نوجوان بودم. تقریبا پانزده سالم بود که روی یک آهنگ بیکلام ترانه گذاشتم. حالا که به آن روزها فکر میکنم میبینم که هیچ تصوری از کاری که میخواستم انجام بدهم نداشتم. بعد از سروکله زدن با آن قطعه و تغییرات مختلف متوجه شدم که کار تبدیل به «بیت» شده است. دوباره روی آن ترانه دیگری نوشتم.
آن زمان اصلا میدانستی که «بیت» یعنی چی؟
نه بصورت دقیق. البته موسیقی رپ زیاد گوش میکردم. ولی اینکه دقیق و به صورت علمی بدانم که دارم چه کاری انجام میدهم نه! بیشتر از طریق گوش و بصورت غریزی جلو رفتم.
به این دلیل پرسیدم که میدانستی بیت یعنی چه، چون ما چیزی به اسم نقد جدی موسیقی حداقل در آن سالها نداشتیم و اساساً موسیقی هنوز بصورت رسمی تعریفی نداشت. به همین دلیل آموزش موسیقی هم چندان متداول نبود. پس از پانزده سالگی موسیقی شروع شد.
بله. از همان سن و در جمعهای خانوادگی آهنگهای گروه سندی را میخواندم. به واسطه علاقه به موسیقی سندی، کم و بیش رپ را یاد گرفتم و «بیت» را فهمیدم.
ساز را از چه سنی شروع کردی؟
قبل از پانزده سالگی کار با گیتار را شروع کرده بودم. البته نه به صورت حرفهای اما باعث شد تا گوشم کم و بیش با نت آشنا بشود. همچنان هم خودم را نوازنده حرفهای گیتار و پیانو نمیدانم.
شعر هم پس از همان سن شروع شد؟
نمیتوانم بگویم شعر (به معنای کلاسیک آن) مینوشتم اما تلاشهایی برای نوشتن چیزهایی داشتم که بیشتر میتوان به آن رپ گفت. تلاشی برای اینکه جملات و کلمات قافیه داشته باشد و در کنار هم ریتم مناسبی را شکل بدهد. مجموع آن تلاشها و دست و پا زدنها در نهایت این شد که به استودیو رفتم و یک کار ضبط کردم. اما هیچ وقت آن کار را پخش نکردم. بعد از آن هم چند کار دیگر ساختم که آنها هم در نهایت منتشر نشد. ولی از دل این تلاشها اولین کار حرفهایام به نام «سوتهدلان» که کار غمگینی هم بود را ضبط و منتشر کردم.
مردم غالباً تو را با موسیقی شاد و پرهیجان به یاد میآورند. همکاریهایی هم که با دیگران در آهنگها و موزیکویدئوها داشتی روی همین مضمون است. این استایل خواسته خودت بود یا پیش آمد؟
من ذاتاً آدم شاد و پرانرژی هستم. در موسیقیهایی هم که تا حالا ساختهام سعی کردهام این مسئله را رعایت کنم. یعنی چیزهایی بسازم که به خودم نزدیک باشد.
با گروه «بروبکس» چطور آشنا شدی؟ شما چند کار بسیار موفق با هم منتشر کردید.
در یک استودیوی مشترک برای ضبط میرفتیم و شروع کار و آشنایی و همکاری هم از همانجا آغار شد. این دوستی تا جایی پیشرفت که برای من یک آهنگ ساختند. آهنگ «آمستردام» از ساختههای گروه «بروبکس» است. آهنگ به سرعت مورد پسند قرار گرفت و همین اتفاق باعث شد تا همکاری با هم را جدی بگیریم. نخستین کار مشترک هم همان آهنگ معروف «سوسن خانم» بود.
فکر میکردید آهنگ «سوسن خانم» آنقدر سروصدا کند؟
اصلا. هیچ کداممان تصور نمیکردیم آهنگ با این شدت مورد توجه قرار بگیرد و از همه جا شنیده شود. حتی اعتقاد داشتیم خیلی آهنگ خوبی نشده. ولی بعد از انتشار، ما هم از این موج «سوسن خانم» تعجب کردیم.
آن بخش رپ آهنگ نوشته خودت بود؟
آره. اما آهنگ داستان جالبی هم دارد. ابتدا قرار بود بخش رپ این آهنگ را «ساسی» بخواند. بعد گروه «بروبکس» به این نتیجه رسید که با ساسی همکاری نداشته باشد. خودشان به این نتیجه رسیدند که من خواننده آن بخش باشم. دوباره قرار شد ساسی رپ آن قسمت را بنویسد و من بخوانم. قبول نکردم و از گروه خواستم تا روی این بخش خودم رپ بنویسم. تا در نهایت شد آن چیزی که شنیدید.
از این حجم شهرت دچار ترس نشدی؟
راستش چون موهای بلند ومجعد و خاصی دارم بصورت عادی هم در خیابان توی چشم بودم. بعد از پخش کلیپ هم به راحتی در خیابان شناسایی میشدم. ولی راستش هیچ وقت پررو نشدم چون خانواده فرهنگی دارم که بسیاری چیزها را از آنها یاد گرفتم مادرم همیشه به من میگفت باید خودت باشی و تلاش کنی تا این شهرت تو را تبدیل به آدم دیگری نکند.
پس خانواده در این سالها مشوقت بود.
بله. شاید جالب باشد بدانید خانوادهام هیچ وقت به من نگفتند به جای موسیقی برو درست را بخوان!
در چه رشتهای تحصیل کردی؟
سه ترم در دانشگاه آزاد کامپیوتر خواندم. بعد به این نتیجه رسیدم که هم در حال تلف کردن وقتم هستم و هم پولم. چون هر چیزی که از کامپیوتر یادگرفتم تلاش خودم بود نه دانشگاه. در نهایت دیگر ادامه ندادم.
به تازگی آهنگ «زامبی» را منتشر کردی که تفاوتهایی با سبک همیشگیات داشت. به نظرم آهنگ «زامبی» تم و حال و هوایی راک دارد.
به دلیل تنوع سراغ این سبک رفتم. حس کردم در خواندن بعضی از ملودیها بد نیستم. چون مدتها بود که کارهایی با این حال و هوا میساختم اما خودم آن را نمیخواندم. تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را تست کنم.
از آلبوم جدید چه خبر؟ کارهای اولیه از کی شروع شد؟
اول تصمیم داشتم تک آهنگ منتشر کنم. اما به این دلیل که کار حرفهای یعنی انتشار آلبوم، تصمیم گرفتم تا روی یک آلبوم کار کنم. آلبوم تقریباً به پایان رسیده. منتظرم نمایش تمام شود تا یکماهِ دیگر روی آن کار کنم و در نهایت بصورت دیجیتالی منتشر خواهد شد.
اسم آلبوم را انتخاب کردی؟
نه هنوز هیچ اسمی برایش انتخاب نکردهام. میتوانیم همینجا با هم روی یک اسم فکر کنیم!
آلبوم چند ترانه دارد و در مجموع در چه سبک و سیاقی است؟
هفت قطعه دارد و تراک «دروغ، گناه» را که برای نامزدم خواندهام بیشتر از دیگر قطعات دوست دارم. یکی دو آهنگ «پاپ رپ» در آلبوم هست و دیگر قطعات هم پرانرژی است.
اهل این هستی که دوستان یا آشنایانی که کار موسیقی نمیکنند را به استودیو بیاوری و کار را برای آنها پخش کنی تا نظرشان را بدانی؟
نه به این شکلی که گفتی. اما این هفت آهنگ از میان تقریبا 15 آهنگ انتخاب شده است. آهنگهایی که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و نظر مثبت بیشتری روی آنها داشتهام.
این روزها خودت چه موسیقی را بیشتر میپسندی و گوش میکنی؟
تقریبا بطور مداوم راک خارجی گوش میکنم و به «استیون ویلسون» علاقهمندم. البته در کنارش کارهای رپ ایرانی را هم دنبال میکنم. در رپ ایرانی هم به سروش لشکری علاقه دارم. در میان کارهای مجاز داخلی هم محسن چاووشی را دنبال میکنم.
ارسال نظر