24٫ تشابه در غلوگرایی و ادعای خدایی

غلوگرایی علی‌محمّد شیرازی در اندیشه‌های افراطی پیشین، از جمله دروزیه، نصیریه و حروفیه ‌ریشه دارد که به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌شود:

241٫ غلات

غالیان بر این باور بودند که امام ارتباط ویژه‌ای با خدا دارد. برای نمونه، برخی به حلول روح الاهی در امام معتقد بودند و گروهی او را به مقام الوهیت می‌رساندند (دفتری، 1383: ص80). ابوالخطاب (از غالیان دوره امام صادق(ع) از جمله مدعیان نبوت بود؛ لیکن از نبوت و الوهیت امامان سخن می‌راند. شهرستانی دراین‌باره می‌نویسد: «زعم ابوالخطاب أن الأئمه أنبیاء ثم آلهه» (شهرستانی، 1421: ص210). وی در گزارش خود، اعتقاد غالیانه به تداوم امامت و نبوت را نیز از باورهای ابوالخطاب می‌داند: «زعم ابوالخطاب… الالهیه نور فی النبوه و النبوه نور فی الامامه و لا یخلو العالم من هذه الآثار و الانوار» (همان).

2 42٫ نصیریه

اشعری قمی از ابن‌تیمیه گزارش می‌کند که از بدعت‌های فرقه نصیریه این است که می‌گفته‌اند: «اشهد ان لا اله الا حیدر انزع البطین؛ اشهد ان لا اله الا سلمان ذو القوه المتین» (اشعری، 1387: 353 و ر.ک: پرهیزگار، زمستان 1394: ص33).

243٫ حروفیه

بر اساس برخی گزارش‌ها، حروفیان در اذان و اقامه به الوهیت و وحدانیت فضل‌الله نعیمی شهادت می‌دادند: «اشهد ان لا اله الا فضل‌الله» (ثبوت، 1388: ج 13، ص86؛ و ر.ک: پرهیزگار، زمستان 1394: ص33).

244٫ نقطویه

«نقطویه» در گزارش‌های خود آورده است که محمود پسیخانی (سرکرده جریان نقطویه) نیز آشکارا از خدایی دم می‌زد: «لا اله الا انا» (ذکاوتی، 1393: ص137 و ر.ک: پرهیزگار، زمستان 1394: ص33).

25٫ اقدامات همسان مدعیان

علی‌محمّد شیرازی همزمان با بیان ادعاهای دروغین خود، دستوراتی داد که با مرور تاریخ، می‌توان نمونه‌های مشابهی از این اقدامات را یافت. به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

251٫ تطبیق ادعا با علائم ظهور

مدعیان مهدویت پیوسته در پی تطبیق علائم ظهور با خود و جریانشان بوده‌اند که ازجمله می‌توان به تطبیق 313 یار مهدی موعود(عج) و سیادت آن حضرت(عج)، خروج سید خراسانی و خروج سید حسنی و تشبیه مازندران به جزیره الخضرا پرداخت.

میرزا جانی کاشانی، ازجمله کسانی است که در پی تطبیق تعداد شورشیان قلعه طبرسی با یاران حضرت حجت(عج) است: «دلیل چهارم آن‌که سیصد و سیزده تن نقبا در حول ایشان جمع شدند و جان باختند» (جانی کاشانی، 1328: ص153). وی نخست از 313 تن سخن می‌گوید تا با علامتی از علائم ظهور برابری کند؛ لیکن هنگام بازشماری کشته‌شدگان آن قلعه، جدا از چندین مورد تیرباران یا حمله عمومی، از حدود 350 تن یاد می‌کند (همان، ص153 - 195).

علی‌محمّد شیرازی خروج سپاه سید خراسانی با پرچم سیاه را نیز در نظر داشت. ازاین‌رو، ملاحسین بشرویه‌ای را به خراسان فرستاد. وی در مشهد بود که شخصی از سوی علی‌محمّد شیرازی آمد و عمامه او را که ویژه ملاحسین پیچیده بود، به بشرویه‌ای داد و گفت:

حضرت اعلا به شما فرمودند که این عمّامه سبز را بر سر خود بگذارید و رایت سیاه را در مقابل و پیشاپیش موکب خود برافراشته، برای مساعدت و همراهی با جناب قدّوس به جزیره الخضرا توجّه کنید و از این به بعد، به نام جدید سیّد علی خوانده خواهید شد (اشراق خاوری، 1991: ص290 - 291 و شوقی افندی، 1992: ص104).

بشرویه‌ای نیز عمامه علی‌محمّد را بر سرگذاشت و با پرچم سیاهی از خراسان حرکت کرد (اشراق خاوری، 1991: ص291).

اشراق خاوری با اشاره به روایت نبوی (ص)، پرچم سیاه ملا حسین بشرویه‌ای را مبشر ظهور مهدی موعود (عج) خوانده و می‌نویسد:

جناب قدّوس به هیچ یک از اصحاب اجازه نمی‌دادند که در ساری بمانند و به هر یک از اصحاب امر می‌کردند که در ظلّ علم سیاه جناب ملّا حسین درآیند. این علم سیاه، همان بود که حضرت رسول (ص) درباره آن خطاب به مسلمین فرموده‌اند: «هر وقت دیدید علم‌های سیاه از طرف خراسان مرتفع شد، بشتابید؛ اگر چه با سینه روی برف هم شده بروید تا در ظلّ آن رایات درآیید؛ زیرا علم سیاه که از خراسان برافراشته می‌شود، مبشّر به ظهور مهدی است (اشراق خاوری، 1991: ص316 - 317).

از دیرباز کسانی بوده‌اند که با انتساب معنوی به اهل‌بیت و آل‌محمّد(ص)، خود را محمّدی و مهدی می‌دانستند. این نظریه بر پایه حدیث نبوی «سلمان من اهل البیت‏» (امام حسن عسکری(ع)، 1409: ص121) بنا شد و به‌ظاهر ابوالخطاب (از غلات عصر امام صادق (ع) بود نخستین مرتبه آن را بیان کرد. او به‌عنوان پدر معنوی اسماعیل بن جعفر صادق (ع) خود را «ابو اسماعیل» نامیده و می‌گفت: تنها آن فرزندخواندگی معتبر است که معنوی و با گزینش الاهی باشد (الشیبی، 1380: ص25). ازاین‌رو، فضل‌الله و محمود پسیخانی هر دو مدعی مهدویت بوده‌‌اند و محمود خود را موعود عجم می‌نامید (ذکاوتی، 1393: ص25).

لیکن فضل‌الله سید است؛ در حالی که محمود سید نبوده و چنین ادعایی نیز نداشته و این ادعا را لازم نیز نمی‌دانسته است؛ همان‌گونه که ملاحسین بشرویه‌ای سید نبود؛ ولی به اشاره باب عمامه سبز گذاشت و سید علی نامیده شد. این دو، برای جذب و جلب شیعیان، این روایات را به‌عنوان مشهورات یا مسلمات شیعی بیان می‌کردند؛ همچنان‌که علی‌محمّد شیرازی و حسین‌علی نوری (اولی سید و دومی غیر سید) از اصطلاحات معمول در تشیع برای بسط دعاوی ساختگی خود سود می‌جستند (ر.ک: همان، ص185) و مازندران را جزیره الخضرا و ملا حسین بشرویه‌ای را با بستن عمامه سبز بر سر او، سید علی می‌نامیدند.

252٫ نابودی کتاب‌های غیر بابی

علی‌محمّد شیرازی چون از رویارویی با دانشمندان ناتوان بود، نابودی کتاب‌های دیگر را لازم شمرد: «فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشئت او تنشئی فی ذلک الامر» (شیرازی ج، بی‌تا: ص189). وی تحصیل علوم گوناگون و مطالعه غیر بیان را نیز حرام کرد: «یا معشر العلماء ان الله قد حرم علیکم بعد هذا الکتاب التدریس فی غیره» (شیرازی الف، بی‌تا: سوره 27 و82).

عباس افندی درباره نابود کردن کتاب‌های غیر بابی می‌نویسد:

در یوم ظهور حضرت اعلا (علی‌محمّد)، منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بود (عباس افندی، 1330: ج 2، ص266).

سوزاندن کتاب‌های دینی در فرقه‌ای انحرافی و غالیانه از اسماعیلیه به نام «قرامطه» نیز سابقه دارد. ابوطاهر فرزند بنیانگذار و رهبر قرامطه بحرین (ابوسعید جنابی) در بازتاب نظریه‌ای که میان اسماعیلیان قرمطی شایع بود،[6] در رمضان 319 ق، زمام امور حکومت را به دست یک جوان اصفهانی به نام زکریا سپرد (دفتری، 13833: ص154 و 190 - 191). او نیز رسومی چون لعن و سب پیامبر اسلام(ص)(ص) و دیگر پیامبران:، سوزاندن کتاب‌های دینی و پرستش آتش را آغاز کرد (شریعتمداری، 1384: ص610).

253٫ بشارت ظهور من یظهره الله

علی‌محمّد شیرازی پیش از مرگش، ظهور شخصی را در آینده با عنوان «من یظهره الله» وعده داده بود:

اهل این جنّت در این جنّت متلذّذ هستند، الی اوّل ظهور مَن یظهِرُهُ الله. قسم به ذات الاهی که از برای ایشان در حین ظهور ایشان هیچ جنّتی اعظم‌تر از ایمان به او و طاعت او نیست … وصیت می‌کنم کلّ اهل بیان را … اگر شنیدید ظهوری ظاهر شده، به آیات قبل از عدد اسم الله الاغیث (1511) که کل داخل شوید و اگر نشده به عدد اسم الله المستغاث (2001) منتهی شده (شیرازی ج، بی‌تا: ص: 60 - 61).

این‌گونه بشارت دادن و موعودگرایی‌ها، در جریان‌های انحرافی دیگر نیز پیشینه دارد. برای نمونه در گزارشی از نقطویه می‌خوانیم:

نقطویان خیلی پیش از آن‌که شاه عباس بر تخت بنشیند، بشارت ظهور موعود نقطوی را می‌دادند و حتی شاه‌طهماسب را مهدی می‌خواندند (ذکاوتی، 1393: ص54 و ر.ک: پرهیزگار، تابستان 1394: ص134).

254٫ شورش و آشوب

علی‌محمّد شیرازی هنگام خروج از شیراز، بشرویه را احضار کرد و به او دستور داد به میان مردم رفته و به بهانه تبلیغ، آنان را برای شورش آماده سازد:

صبح هدایت در نهایت روشنی دمیده و حضرت موعود آشکار گشته.‌ای امّت‌های روی زمین! راه ورود موعود را آماده و مهیّا سازید و خود را از فضل و احسانش بی‌نصیب نکنید! (اشراق خاوری، 1991: ص68).

نتیجه این فرمان علی‌محمّد شیرازی، چیزی نبود جز فتنه بدشت (همان، ص261 - 265) و شورش‌های قلعه ‌طبرسی (همان، ص26)، زنجان (همان، ص491) و … .

این بخش از تاریخ بابیت، آینه‌ تمام نمای روزگار حروفیه است. حتی ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه در سال 1268ق توسط بابیت، مانند ترور نافرجام شاهرخ تیموری توسط احمدلر حروفی در سال 829 ق است (ذکاوتی، 1391: ج 20، ص380 - 381).

255٫ تخریب حرم‌ها و بقاع متبرکه

زعیم الدوله در پی گزارش احکام شگفت‌انگیز علی‌محمّد می‌نویسد:

پس از آن، خراب کردن جمیع بقاع و مزارهای گذشتگان از انبیا و اوصیای آن‌ها: و همچنین خانه کعبه و قبر پیغمبر(ص) و قبور سایر ائمه: و مشاهیر اسلام را واجب کرد و حکم داد که آن‌ها باید طوری خراب شوند که سنگی بر روی سنگی و خشتی بر روی خشتی باقی نماند و بر بابیان واجب کرد که نوزده بقعه دیگر به کیفیت مخصوصی که آن را در کتاب‌های خود توصیف کرده است، بسازند و آن‌ها را زیارت کنند؛ اسم او را در آن‌ها یاد کنند و هر کسی داخل آن‌ها می‌شود، در امان است. بعد از آن، حج بیت‌الله را باطل و به طور کلی فسخ کرده و وصیت نمود که هرگاه مرد مقتدری در امت او پیدا شد، خانه خدا را که در مکه می‌باشد، خراب کند و هر کس استطاعت داشته باشد، خانه محل ولادت او را در شیراز حج کند (مرسلوند، 1388: ص89).

256٫ اقدامات همسان در تخریب بقاع

اندیشه علی‌محمّد شیرازی درباره تخریب حرم‌ها و بقاع متبرکه در جریان‌های پیش از وی ریشه دارد که مدعی مهدویت نیز بودند؛ از جمله:

256 1٫ قرامطه

گزارش‌های فراوانی از حمله «قرامطه» به مکه، تخریب مساجد و اماکن مقدس و سرقت حجر الاسود در آثار تاریخی وجود دارد:

اعمال ویرانگرانه ابوطاهر، با حمله او به مکه به اوج خود رسید. وی در ذوالحجه 317 ق در موسم حج به مکه درآمد. قرمطیان چند روز پیاپی مکه را غارت و چپاول کردند و ساکنان آن و حجاج را به قتل رسانیدند و در مسجد بزرگ و دیگر اماکن مقدس مرتکب اعمال زشت و توهین‌آمیز و خرابکارانه بسیار شدند و سرانجام حجر الاسود را از خانه کعبه برکندند و به پایتخت جدید خود، الاحساء بردند تا نشان دهند که پایان دور اسلام فرا رسیده است (دفتری، 1393: ص188).

256 2٫ سید محمّد مشعشع

سید محمّد مشعشع، از جمله مدعیانی است که نخست نیابت امام زمان(عج) را ادعا کرد و سپس خود را مهدی موعود خواند. او امیر مؤمنان، علی(ع) را خدا می‌خواند (کسروی، 1378: ص41 - 50) و پسرش، مولا علی، با این استدلال که خدا نمی‌میرد، بارگاه آن حضرت را در نجف خراب کرد و چوب ضریح مبارک آن حضرت را سوزاند. سپس به کربلا و بغداد حمله‌ور شد، راه بر حاجیان بست و آنان را کشت (ر.ک: همان، ص41 - 42 و الشیبی، 1380: ص308).

257٫ قداست‌زایی برای اصحاب خاص

علی‌محمّد شیرازی پس از ادعای بابیت، 18 تن از یاران اولیه‌اش را «حروف حی» ‌خواند و جایگاه والایی برای آنان معرفی کرد:

اوست که خداوند واحد احد از برای او به ظهور نفس او هیجده نفس که خلق شده‌اند، قل کل شیء از نفس او خلق فرموده و آیه معرفت ایشان را در کینونیت کل شیء مستقر فرموده تا آن‌که کل به کنه ذات خود شهادت دهند برای این‌که اوست واحد اول وحی لم یزل (شیرازی ج، بی‌تا: ص2).

این اقدام او شباهت بسیاری به «هفتوان» یا «هفتوانه» دارد که میان اهل حق مشهور است. به عقیده اهل حق و بر اساس ‌نامه، سرانجام، خداوندگار پس‌ از این‌که گروهی از فرشتگان (هفت تن) را از گوهر خود می‌آفریند؛ از نور و فروغ خود هفتوانه را می‌آفریند (خدابنده، 1382: ص42 - 43).

تشابه ادبیات آثار مدعیان بابیت و مهدویت

ادبیات نوشتاری علی‌محمّد شیرازی همسان آثار مکتوب بسیاری از مدعیان پیشین بابیت است که به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

31٫ موزون نویسی و آیه‌سازی

علی‌محمّد شیرازی بر زیباسازی نوشته‌های خود سعی داشت. از این‌رو، در کتاب پنج‌شأن می‌نویسد: «اللهم انزل علیه فضالا فضیلا فی العالمین؛ اللهم انزل علیه عدالا عدیلا فی العالمین… .» (شیرازی ب، بی‌تا: ص111) وی همچنین آورده است:

الحمد لله الذی قد اطرز ذاتیات الحمدیات باطراز طرز طراز طرازیته و اشرق کینونیات الذاتیات باشراق شوراق شرق شراقیته… (همان، ص187).

علی‌محمّد شیرازی سعی داشت با الگوگیری از متون موزون پیشینیان، آیه‌سازی کند:

و لستصعدن بالله الی الله ثم هنالک تسجدون رب المشارق و المغارب رب الشراقیون رب المشارق و المغارب رب البراقیون… (شیرازی ب، بی‌تا: ص215 - 2177).

32٫ تشابه در موزون نویسی و آیه‌سازی

موزون‌نویسی و آیه‌نگاری علی‌محمّد شیرازی، در آثار جریان‌های انحرافی پیش از او همچون دروزیه، حروفیه، نقطویه و مشعشعیه ریشه دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

3 2 1٫ پسیخانیه

محمود پسیخانی با تأکید بر موزون‌نویسی در کتاب میزان، می‌نویسد:

الحمد لله الذی اظهر نفسه صفیاً وفیاً کوکبیاً طینیاً إلهیاً ادیمیّاً بنویاً اوّلیّاً. ثم اوضح نفسه فی نفسه من نفسه صوفیاً عربیاً فرقانیاً للهیاً ماءیاً واسطیاً امیا قمریا…. (اسفندیار، 1362: ج 2، ص233 - 2344 و ر.ک: پرهیزگار، تابستان 1394: ص140 - 1411).

322٫ مشعشعیه

محمّد بن فلاح از جمله کسانی است که به معارضه با قرآن برخاسته و آیه‌سازی می‌کند (کسروی،1364: ص36 و همان، 1378: ص61). موزون‌نویسی و آیه‌نگاری وی این گونه استآآ:

بسم الله الرحمن الرحیم صدق الله العظیم، المنان الحلیم، الغفور الدیان مبدل السیئات عفواً و مغفره و احسانا، لا اله الا هو الرؤف الحنان و الارض وضعها للانام، فیها فاکهه و النخل ذات الاکمام و الحب ذو العصف و الریحان فبای آلاء ربکما تکذبان، الرحمن الرحیم، واسع المغفره عن المذنب الجان رب المشرقین و رب المغربین، فبای آلاء ربکما تکذبان (الشیبی، 1380: ص290).

33٫ آمیختگی فارسی و عربی

علی‌محمّد شیرازی در متون فارسی، واژگان عربی به کار برده و آثار عربی خود را به کلمات فارسی آغشته است. وی در بیان فارسی از الفاظ و جملات فارسی غیرمعمول (در ادبیات فارسی) استفاده کرده است:

ملخص این باب آن‌که خداوند عالم کل شی را خلق فرموده لمن یدل علیه و او است مرآت حقیقت که لم‌یزل و لایزال مدل علی الله بوده و هست. کل شیء به او خلق شده و می‌شود. او است قائم به نفس خود بالله و کل شیء قائم به او است و ما یشیء من شیء الا به و لذا انه احق من کل شیء و ما سوای او ملک او هستند به تمیلک ذات اقدس کل شیء را و او است احق از کل شی بکل شیء از نفس کل شیء. ثمره این علم آن است اگر نقطه حقیقت کل شیء را عطا فرماید، به یک شیء احق بوده و هست، چه فعلیت به هم رساند، چه محض حکم باشد؛ مثلاً اگر رسول خدا در قبل کل ما علی الارض را تصرف می‌فرمود، احق بود از ملاک او به او و این بوده تملک خداوند کل شیء را که کل می‌گویند له الخلق و لا امر و …. (شیرازی ج، بی‌تا: ص: 73 - 75).

وی در کتاب بیان عربی نیز گاه فارسی می‌نویسد:

در هر زمان خداوند جل و عز کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می‌فرماید و در سنه 1270 از بعثت محمّد رسول الله، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داده (شیرازی د، بی‌تا: ص3).

گاه واژگان فارسی را (که دارای حروف گ، ژ، پ، چ هستند) به شکل عربی به کار می‌گیرد، در حالی‌که این حروف در الفبای لغت عرب وجود ندارد:

انتم اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپاً فان الرزق ینزل علی من یملکه مثل الغیث … (همان، ص42 - 433).

او در جای دیگر آورده است:

و لتعلمن خط الشکسته فان ذلک ما یحبه الله و جعله باب نفسه للخطوط لعلکم تکتبون (همان، ص26).

این‌گونه از نگارش میان مدعیان بابیت و مهدویت را می‌توان در آثار مدعیان پیشین، از جمله فضل‌الله استرآبادی حروفی یافت. او ادعای مهدویت خود را با ترکیب جملات عربی و فارسی بیان می‌کند. وی ادعای خود را با جملاتی عربی آغاز می‌کند و با جمله‌ای فارسی به پایان می‌برد:

بسم الله الرحمن الرحیم، انی رأیت احد عشر وجوداً و نفساً شریفاً و من دوازدهم ایشان (الشیبی، 1380: ص224 و ر.ک: پرهیزگار، تابستان 1394: ص141 - 142).

نقد ادعا‌های بابیت و مهدویت علی‌محمّد شیرازی

علی‌محمد شیرازی نخست خود را باب مهدی موعود (عج) و واسطه میان امام و مردم خواند؛ لیکن این ادعا بر اساس توقیع شریفی که از سوی امام زمان (عج) پیش از وفات علی بن محمّد سمری صادر شده است، تکذیب می‌شود؛ زیرا آن حضرت هر کس را که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند؛ کذاب و مفتری می‌خواند: «فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر» (طبرسی، 1(عج)03: ج 2، ص(عج)78).
مهدی موعود (عج) فرزند نهم امام حسین (ع) است که نام پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری(ع) است، نه علی محمّد شیرازی که نام پدرش میرزا رضا است.
علی‌محمّد شیرازی در موارد بسیاری، به وجود مهدی موعود (عج) اعتراف کرده و خود را تنها واسطه میان آن حضرت با مردم، یعنی «باب» شناسانده است که در بخش ادعاهای بابیت به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره شد.

همچنین گذشت که عباس افندی در نوشته‌های خود، علی‌محمّد شیرازی را باب امام زمان (عج) معرفی می‌کند و در گزارش اعتراف‌های علی‌محمّد شیرازی، از وجود مهدی موعود (عج) و انتظار ظهور آن حضرت می‌نویسد. بر اساس اعترافات موجود، علی‌محمّد شیرازی مهدی موجود و منجی موعود شیعیان نیست.

برخی نویسندگان بهائی بر آنند که تعابیر «حجت بن الحسن» و «بقیت الله» موجود در اعترافات علی‌محمّد شیرازی را به حسین علی نوری برگردانده و بگویند مراد علی‌محمّد از این تعابیر شخص حسین علی نوری است: «حضرت باب در اوّلین کتاب که بزرگ‌ترین آثار آن حضرت به شمار است راجع به حضرت بهاءاللّه چنین فرمود : یا بقیّه اللّه قد فدیتُ…» (اشراق خاوری، 1991: ص12)؛ ولی این تأویل و تحریفات باطل است، زیرا علی‌محمّد شیرازی که مدعی منصب الاهی است، باید به زبان قوم سخن بگوید و در زبان شیعیان، مراد از «حجت بن الحسن» و «بقیت الله» کسی نیست جز فرزند امام حسن عسکری(ع)، یعنی دوازدهمین امام شیعیان.

علی‌محمّد شیرازی از سال 1260 تا 126(عج)ق، از ادعای ذکریت و بابیت فراتر نرفته بود.
او هنگامی که حروف حی را برای تبلیغ می‌فرستاد، از آنان خواست که اسم و رسم او را برای کسی آشکار نسازند و او را تنها «باب موعود» معرفی کنند:

در حین تبلیغ فقط بگویید که باب موعود ظاهر شده؛ دلیلش قاطع است و برهانش متین و کامل هر که به او مؤمن شود به جمیع انبیا و رسل مؤمن است و هر که او را انکار نماید، به انکار جمیع پرداخته است (اشراق خاوری، 1991: ص76).

وی نخستین مرتبه در شعبان سال 126(عج)ق بود که ادعای قائمیت و مهدویت خود را در تبریز آشکار ساخت (افندی، 1992: ص99 و فیضی، 1987: ص286 - 299) و در میان علمای تبریز گفت: «منم آن کسی که هزار سال می‌باشد که منتظر آن می‌باشید» (جانی کاشانی، 1910: ص135). از این‌رو، آیتی در گزارش‌های خود می‌نویسد:

مریدان علی‌محمّد در شورش‌قلعه طبرسی مازندران و شورش زنجان (در سال‌های 126(عج) - 1267ق) از مسلمانی دم می‌زدند و نماز می‌گزاردند و از بابیت علی‌محمّد شیرازی جانبداری می‌کردند (آیتی، 13(عج)2: ص163 و 195).

بابیان دیروز و بهائیان امروز، همیشه علی‌محمّد شیرازی را «باب» خوانده‌اند (فیضی، 1987: ص1(عج)2)؛ و با این عنوان برایش کتاب نوشته‌اند (محمّد حسینی، 1995). بر این اساس، او در میان پیروان خود نیز به عنوان مهدی موعود شناخته نشده و نمی‌شود.

مهدی موجود موعود، دوازهمین پیشوا و پاسدار دین اسلام است که مردم را به کتاب قرآن و شریعت اسلام فرامی‌خواند؛ نه نبی و رسول الاهی جدیدی که دین تازه‌ای برای پیروانش به ارمغان آورد:

الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى کِتَابِ رَبِّی عَزَّ وَ جَل (صدوق، 1395: ج 2، ص(عج)11).

زیرا پیامبر خاتم (ص) ائمه پس از خود را دوازده تن معرفی می‌کند که اولشان علی بن ابی‌طالب (ع) است و آخرشان قائم موعود (عج)؛ و ایشان خلفای پیامبر خاتم (ص) و اوصیای ایشان و حجج خدای سبحان بر امت آن حضرت هستند:

الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِی بَعْدِی الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکِرُ لَهُمْ کَافِرٌ» (همان، 1378: ج 1، ص599).

بر اساس این روایت، حضرت محمّد (ص) قائم موعود(عج) را دوازدهمین خلیفه و وصی خود بر امت اسلام معرفی می‌کند و هیچ یک از یازده وصی پیش از قائم موعود (عج)، شارعیت، نبوت یا نسخ اسلام را ادعا نکرده‌اند؛ ولی علی‌محمد شیرازی پس از ادعای مهدویت، ادعای نبوت می‌کند و در نامه ادعایی به شهاب‌الدین آلوسی می‌نویسد: «و لقد بعثنی الله بمثل ما قد بعث محمّد رسول الله من قبل» (بلاغی، 1381: ص52 - 53). وی در بیان عربی نیز می‌نویسد:

در هر زمان خداوند جل و عز کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می‌فرماید و در سنه 1270 از بعثت محمّد رسول الله، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داده (شیرازی د، بی‌تا: ص3).

او در این نوشته، ضمن تأیید نبوت پیامبر اکرم(ص) بر اعتبار و حجیت کتاب خود (بیان) تأکید می‌کند و خود را حجت خدا در زمین می‌نامد. مراد از ذات حروف سبع، خود علی‌محمّد شیرازی است که نامش هفت حرف دارد و این به معنای ادعای بعثت و نبوت است (شاهرودی، 1392: ص58).

ادعای نبوت علی‌محمّد شیرازی با آیه خاتمیت منافات دارد: Gما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینF (احزاب: (عج)0). همچنین با روایت جاودانگی احکام اسلام در تناقض است: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِی‏ءُ غَیْرُه‏» (کلینی، 1362: ج 1، ص58) پس او نمی‌تواند مهدی و منجی موعود اسلام و ادامه دهنده راه و پاسدار شریعت پیامبر خاتم (ص) باشد.

علی‌محمّد شیرازی ادعاهای خود را 6 سال پیش از مرگش با ادعاهای ذکریت و بابیت آغاز کرد و در دو سال پایانی مهدویت، نبوت و الوهیت را مدعی شد. وی عدم فهم مردم و جلوگیری از اضطراب و هرج و مرج را بهانه‌ای برای توجیه تعدد ادعاهای پی در پی خود ساخت؛ ولی لازم است در کنار این توجیهات، به سیره پیامبران الاهی نیز توجه شود. آنان نه‌تنها از الوهیت و ربوبیت سخن نگفته‌اند، بلکه پیش از عنوان رسالت، خود را بنده خدا خوانده‌‌اند. پیامبر خاتم(ص) به پیروان خود نیز می‌آموزد که او را پیش از رسول بودن، بنده خدا بدانند: «اشهد ان محمّداً عبده و رسوله». بر پایه این آموزه نبوی است که امام صادق(ع) می‌فرماید: «لا ترفعونی فوق حقی» (صدوق، 1378: ج 2، ص201). پس چگونه است که علی‌محمّد شیرازی خلاف سیره پیامبران الاهی گام برداشته و از نردبان ادعا بالا می‌رود؟!
بر اساس روایات اسلامی، مهدی موعود(عج) باید پس از ظهور زمین را از عدل و داد پر سازد: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (صدوق، 1395: ج 2، ص(عج)23)؛ ولی پس از پیدایش علی‌محمّد شیرازی و ادعای مهدویت وی، نه تنها عدل و دادی فراگیر نشد؛ بلکه دو جنگ جهانی رخ داد و ظلم و فساد گسترش یافت و قتل و غارت به حدی رسید که این رویکرد جهانی جزء مهم اخبار رسانه‌های جهان شد؛ همان گونه که در روایات اسلامی وعده آن برای زمان پیش از ظهور داده شده است.
علائم ظهور اتفاق خواهد افتاد، همان‌گونه که در روایات اسلامی بیان شده است، نه آن‌گونه که علی‌محّمد شیرازی شبیه‌سازی کرده است؛ یعنی سید خراسانی، از نسل پیامبر خاتم (ص) و از اهل خراسان است که با پرچم سیاه قیام می‌کند، نه کسی که با عمامه سبز و تغییر نام، «سید» شود و خود را «سید خراسانی» بنامد. درباره جزیره الخضرا (که مشکوک است) همین‌گونه است؛ یعنی دلیلی وجود ندارد که این جزیره را با مازندرانی مطابقت دهیم که علی‌محمّد شیرازی جزیره الخضرا نامیده است.

نتیجه‌گیری

بر اساس پیشینه‌ای که از ادعاهای علی‌محمّد شیرازی بیان شد و وجود شباهت‌ها، تجانس‌ها و اقدامات همسان میان ادعاهای وی و مدعیان پیش از او؛ روشن می‌گردد که ادعاهای بابیت و مهدویت علی محمّد شیرازی نه تنها بداعت و تازگی ندارد، بلکه دارای سابقه و الگوسازی شده از آثار جریان‌های باطنی و انحرافی منسوب به شیعه است که پیش از او وجود داشته که به نمونه‌هایی اشاره شد.

همچنین بر اساس گزارش‌ها و اعترافات موجود و تناقض‌هایی که در گفتار و کردار علی‌محمّد شیرازی و پیروانش هست و نیز ناسازگاری‌های موجود در ادعاهای او با اخبار مهدویت؛ روشن می‌گردد که حتی اگر ادعاهای علی‌محمّد شیرازی تازه و جدید بود، او نمی‌توانست منجی موعود و مهدی موجود اسلام باشد.

پی نوشت:

[6]. که بر پایه برخی محاسبات نجومی، با اقتران مشتری و زحل در سال 316، مهدی موعود ظهور خواهد کرد و با ظهور او دوره اسلام به پایان می‌رسد و دور هفتم آغاز خواهد شد که دور پایانی تاریخ عالم است.

منابع

قرآن کریم.

آیتی، عبدالحسین (13(عج)2ق). الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، مصر، السعاده.
ابن اثیر (2003م). الکامل فی التاریخ، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
احسایی، احمد (بی‌تا). جوامع الکلم (مجموعه رسائل)، بی‌جا، بی‌نا، نسخه مجلس شورای اسلامی.
اسفندیاری، کیخسرو (1362). دبستان مذاهب، تهران، کتابخانه طهوری.
اسفندیار، محمد رضا (1387). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل تصوف، ج 15، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
اسلمنت، ج. ای (1988م). بهاءالله و عصر جدید ترجمه، ع. بشیر إلهی و دیگران، برزیل، دار النشر البهائیه فی البرازیل.
اشراق خاوری، عبد الحمید (1991م). مطالع الانوار، بی‌جا، مؤسسه مرآت.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله (1387). المقالات و الفرق، مترجم: محمّد جواد مشکور، تهران، آشیانه کتاب.
اعتقاد السلطنه (1362). فتنه باب، عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک.
افندی، عباس (1330ق). مکاتیب عبدالبهاء، 8 مجلد، بی‌جا، مطبعه کردستان العلمیه.
(2001م). مقاله شخصی سیاح، آلمان، مؤسّسه مطبوعات امری آلمان.
افندی، شوقی (1992م). قرن بدیع، کانادا، مؤسّسه معارف بهایی.
امام حسن عسکری، (1(عج)09ق). التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری، قم، مدرسه امام مهدی(عج)
بغدادی، ابی منصور عبد القاهر بن طاهر (بی‌تا). الفرق بین الفرق، قاهره، مؤسسه الحلبی و شرکاه.
بلاغی، محمّد جواد (1381). نصایح الهدی و الدین الی من کان مسلماً و صار بابیاً، قم، دلیل ما.
پرهیزگار، محمّدعلی (139(عج)). پیشینه ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام و الوهیت سران بابیت در جریان‌های حروفیه و نقطویه، قم، فصلنامه انتظار موعود، شماره (عج)9٫
(زمستان139(عج)). پیشینه ادعاهای مظهریت و الوهیت سران بابیت و بهائیت در جریان‌های باطنی شیعه، قم، فصلنامه پژوهش‌های مهدوی، شماره 15٫
ثبوت، اکبر (1388). دانشنامه جهان اسلام، مدخل حروفیه، ج 13، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
جعفریان، رسول الف (1391). مهدویان دروغین، تهران، نشر علم.
ب پاییز (1391). من مهدی هستم (ترجمه رساله الهدی)، سید محمد نوربخش، تهران، فصل‌نامه پیام بهارستان، شماره 17٫
حسینی طباطبائی، مصطفی (1386). دانشنامه جهان اسلام، مدخل باب، سید علی محمد شیرازی، ج 1، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی.
خدابنده، عبدالله (1382). شناخت فرقه اهل حق، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
خسروشاهی، سید هادی (1388). خاطرات زندگی صبحی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
خیاوی، روشن (1379). حروفیه (تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید)، تهران، نشر آتیه.
دفتری، فرهاد (1383). تاریخ و عقاید اسماعیلیه، فریدون بدره‌ای، تهران، فرزان روز.
(1380). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل باب، ج 10، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
(1393). تاریخ و سنت‌های اسماعیلیه، فریدون بدره‌ای، تهران، فرزان روز.
ذکاوتی قراگزلو، علی‌رضا (1375). نهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی، تهران، فصلنامه معارف، شماره 37٫
علی رضا و فاطمه لاجوردی، (1391). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل حروفیه، ج 20، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
علی‌رضا، (1393). جنبش نقطویه، قم، نشر ادیان.
رضازاده لنگرودی، رضا (1379). دانشنامه جهان اسلام، مدخل پسیخانیه، ج 5، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
صدوق، محمد بن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، تهران، نشر الاسلامیه.
(1378ق). عیون الاخبار الرضا علیه السلام، تهران، نشر جهان.
طبرسی، احمد بن علی (1(عج)03ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
شاهرودی خراسانی، احمد (1392). حق المبین در اثبات مهدویت و ابطال فرقه ضاله بهائیت، محمّدحسن قدردان قراملکی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
شریعتمداری، حمید رضا (138(عج)). مجموعه مقالات اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
الشیبی، کامل مصطفی (1380). تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، مترجم: علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
شیرازی، علی محمد الف (بی‌تا). حسن القصص، بی‌جا، انتشارات اهل بیان. نسخه سایت بیانیک.
ب (بی‌تا). پنج شأن، بی‌جا، بی‌نا.
ج (بی‌تا). بیان فارسی، بی‌جا، بی‌نا، نسخه ویژه سایت بیانیک.
د (بی‌تا). بیان عربی، بی‌جا، بی‌نا.
ه. (بی‌تا). دلائل السبعه، بی‌جا، بی‌نا، نسخه سایت بیانیک.
الشهرستانی، محمّد بن عبدالکریم (1(عج)21ق). الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه.
فیضی، محمّد علی (1987م). حضرت نقطه اولی، آلمان، لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی.
علامه مجلسی، محمّدباقر (1(عج)03ق). بحارالانوار، 110 مجلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
لوئیس، برنارد (1386). دانشنامه جهان اسلام، مدخل باب، ج 1، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
کاشانی، میرزا جانی (1328). نقطه الکاف، ادوارد برون، مطبعه بریل، لیدن از بلاد هلاند.
کسروی، احمد (1378). مشعشعیان، تهران، انتشارات فردوس.
(136(عج)). تاریخ پانصد ساله خوزستان، بی‌جا، انتشارات خواجو.
کلینی، محمّد بن یعقوب (1362). الکافی، تهران، نشر الاسلامیه.
محمّدحسینی، نصرت‌الله (1995م). حضرت باب، کانادا، مؤسسه معارف بهایی.
مرسلوند، حسن (1388). گفت و شنودهای سید علی‌محمّد باب با روحانیون، تهران، نشر تاریخ ایران.
مشکور، محمّدجواد (1375). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.
نورمحمّدی، مهدی (1393). شیخیه و بابیه در ایران، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه.

نویسندگان:

سید علی موسوی‌نژاد: استادیار گروه شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب قم

محمّد علی پرهیزگار: دانشجوی دکتری کلام اسلامی دانشگاه قم «نویسنده مسئول»

مجله انتظار موعود شماره 53