نگاه قرآن به بخل و خساست
این قوه باعث میشود تا انسان به موجودی سیریناپذیر تبدیل شود و همواره در برابر خواستههای دوگانه تکاملی شری و خیریاش به فزونخواهی گرایش داشته باشد.
قرآن در تبیین صفت بخل در انسان بیان میدارد که این صفت در وی به عنوان غریزهای با جان آدمیان عجین شده است. در آیه 128 سوره نساء در این باره میفرماید: و احضرت الانفس الشح؛ جانهای آدمیان بخل و آزمندی را حاضر دارد.
در آیه 100 سوره اسراء بیان میکند که بخل و تنگ چشمی در انسان امری ذاتی است و انسان با این صفت و خصلت ذاتی آفریده شده است: و کان الانسان قتورا؛ زیرا این آیه در مقام تبیین و تعلیل چگونگی برخی از اعمال وارد شده است و بیان میکند که علت رفتار ناپسند آدمی را میبایست در این خصلت ذاتی او دانست که موجودی آزمند و بخیل است.
در آیه 9 سوره حشر اصل را بخل و خست آدمی قرار میدهد و میفرماید که انسان به طور طبیعی موجودی آزمند، خسیس و بخیل است و تنها عدهای هستند که با مبارزه با این قوه غریزی و مهار آن میکوشند تا از شر آن مصون بمانند. از این رو بیان میکند: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون؛ هر کس از خست جانش، خود را در امان و مصون نگه دارد رستگار میشود و آنان همان رستگارانند.
عوامل بخلورزی
این قوه موجب میشود تا انسان به موجودی سیریناپذیر تبدیل شود و همواره در برابر خواستههای دوگانه تکاملی شری و خیریاش به فزونخواهی گرایش داشته باشد.
این غریزه آزمندی و حرص به عنوان عامل مهم حرکتی انسان، عامل مثبت و مفیدی است. در حقیقت به عنوان انرژی ذخیره شده حرکتی در انسان عمل میکند و وی را به پیش میراند. نیروی پیشروانه آن به اندازهای قوی و نیرومند است که هرگز پایانی برای آن قابل تصور نیست و همانند دوزخ «هل من مزید» میکند و فزونتری میخواهد.
هرگز سخن «بس و کفایت میکند» را نمیتوان از این قوه شنید و اشتهای سیریناپذیرش به هیچ وجه پایانی برایش متصور نیست. این غریزه ذاتی میتواند به دو شکل خودنمایی کند گاه وی را به سوی کمال برد و گاه دیگر به شکل بخل و حرص و آز و خساست ناپسند درآید.
قرآن عوامل چندی را به عنوان زمینهساز آن بیان میکند که میتوان به بیتوجهی انسان به مالکیت و بینیازی مطلق الهی به عنوان مهمترین زمینههای ایجادی و بستر مهم بخلورزی اشاره کرد.
وقتی انسان بر این باور باشد که خداوند موجود بینیاز است و همه زمین و زمان و هستی، میراث خداوند است، در مَنِش خویش، خوی و خصلت بخل را اظهار نمیکند و آن را در خود تقویت نمیکند، ولی هرگاه شناختی نادرست و یا ناقص از هستی و خدا داشته باشد و بینش وی، نیازمندی را در خدا تقویت کند، در منش و گرایش او رفتار مبتنی بر این نگرش به وجود خواهد آمد. از این رو خداوند در آیه 180 آل عمران و آیات 37 و 38 سوره محمد (ص) به مسئله بیتوجهی به مالکیت و بینیازی مطلق الهی به عنوان بستر و زمینهای برای بخلورزی انسان اشاره میکند و از وی میخواهد در شناخت و بینش خود تحول ایجاد کند تا منش و گرایشش به درستی گراید.
همچنین از دیگر زمینههای بخل ورزی استغناطلبی بشر است. هرگاه انسان خود را بینیاز از خدا ببیند و بر این باور باشد که او موجودی مستغنی بالذات است و نیازی به دیگری حتی خدا ندارد گرفتار منش بخل میشود. قرآن با اشاره به فقر ذاتی انسان (انتم الفقراء الی الله) میکوشد تا به بازسازی شناختی آدمی بپردازد و استغنا و بینیازی او را به فقر ذاتی به خدا تبدیل کند. از این روست که قرآن کسانی را که نگرش درستی از خود و خدا و هستی ندارند گرفتار مسئله بخل معرفی میکند و میفرماید کسانی به بخل دچار میشوند که خود را بینیاز از خدا مییابند. (لیل آیه 8)
در حقیقت جهل را میتوان معلول شناخت نادرست انسان از خود و خدا دانست. به صورت جزییتر جهل و شناخت نادرست از شر و خیر نیز موجب میشود تا در دام صفت و بخل و خساست گرفتار آید و از منش کرامت و بزرگواری و بخشندگی دور افتد. (آل عمران آیه 180)
تکبر و فخرفروشی نیز از عواملی است که بستر مناسبی برای بخل پدید میآورد. آدمی که خود را برتر مییابد و درخور بینیازی میبیند گرفتار فخر و خودبزرگبینی میشود و نیازی نمیبیند تا به دیگری کمک کند و دست یاری دیگران را به خوبی و مهربانی بازگرداند بلکه با رد کردن و بخلورزی، فخرفروشی کرده و مردمان را از پیش خود میراند. (نساء آیه 36 و 37 و نیز حدید آیه 23 و 24)
قارون از امت موسی مصداق بارز کسی است که گمان نادرستی درباره خود و خدا داشت و بر این باور بود که ثروتی که اندوخته است بر پایه دانش اقتصادی خود بوده است. خداوند در آیه 76 و 78 سوره قصص این تفکر را تخطئه میکند و همین تفکر و بینش را عامل اصلی هلاکت وی برمیشمارد.
آثار بخلورزی
انسانی که گرفتار خصلت بخل است به یک معنا منکر آخرت نیز میباشد او بر این باور نیست که در آینده همه اعمال و رفتارش مورد حسابرسی قرار گرفته و از آن بازخواست میشود. (لیل آیه 8 و 9) خداوند برای تنبیه و تنبه انسانها، گاه مردمان بخیل را به سختی دچار میکند تا از این رفتار خویش دست بردارند. (لیل آیه 8 تا 10)
در نظر قرآن بخل عاملی برای پیدایش ناسازگاری در خانوادههاست. (نساء آیه 128) و مانعی برای صلح در میان آنان میباشد. (همان) بخل هم چنین عاملی برای کفران نعمت (نساء آیه 37) و موجب کینه و بروز آن (محمد آیه 37 و 38) و ریشه نفاق (توبه آیه 76 و 77) و عاملی برای محرومیت از محبت خدا (نساء آیه 36 و 37) است.
راهکارهای رهایی از بخل
قرآن برای رهایی انسان از منش و صفت بخل (آل عمران آیه 180) از او میخواهد تا در حوزه شناختی تغییر اساسی در بینش و نگرش خود ایجاد کند و بر این باور باشد که خداوند مالک بر آسمان و زمین است و اوست میراثدار زمین و آسمانها. (همان) توجه به غنای مطلق الهی (محمد آیه 38) و فقر ذاتی خود موجب میشود تا در رفتار خویش تجدیدنظر کرده و راه احسان را در پیش گیرد.
انسانی که بداند همه داراییها از آن خداست (نساء آیه 37 و 39) و مشیت الهی در توسعه و تضییق روزی انسانها نقش دارد (اسراء آیه 29 و 30) درک درستی از خیر و شر پیدا میکند (آل عمران آیه 180 و محمد آیه 38) و به آسانی میتواند از منش و صفت بخل رهایی یابد.
بنابراین برای نجات از بخل و صفتهای نادرستی از این دست بر انسان است که نخست به شناخت درستی از وضعیت و موقعیت خود در هستی دست یابد و بفهمد که چه کسی است و در چه مقامی نشسته است آن گاه درمییابد که خداوند است که مالک هستی است و او تنها کسی است که دارای غنای ذاتی میباشد و همگان در فقر ذاتی بسر میبرند و این که خدا عالم به همه امور است (نساء آیه 37 تا 40) و مشیت و اراده اوست که کسی را فقیر و یا ثروتمند میسازد. این گونه است که انسان با تغییر در بینش و نگرش خود میتواند در منش خود نیز تغییر ایجاد کرده و به کنترل و مهار خصلت ذاتی حرص بپردازد و رفتار خود را از بخل به احسان و نیکوکاری مبدل سازد.
ارسال نظر