جشن تولدی برای یک شهید مدافع حرم
همسر شهید مرتضی کریمی گفت: من و مادر آقا مرتضی راضی به حضور او در سوریه نبودیم و مخالفت کردیم اما در جوابمان گفت:«چگونه در دنیای دیگر می خواهید جواب حضرت زینب (س) را بدهید؟» همین عبارت کافی بود تا رضایت ما را بگیرد.
شامگاه گذشته 22 دی ماه محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری به دیدار همسر و فرزندان شهید مدافع حرم جاویدالاثر مرتضی کریمی رفت تا در کنار خانواده این شهید جشن تولدی را برگزار کنند. در این جشن تولد همسر شهید کریمی توضیح داد: فاطمه سادات موسوی هستم. همسر شهید جاویدالاثر مدافع حرم مرتضی کریمی که سال گذشته در منطقه خان طومان سوریه به شهادت رسید. آقامرتضی متولد 25 دیماه 1360 بود. ازدواج ما نیز به این شکل انجام شد که از طریق یک واسطه که همشهری بودیم با هم آشنا شدیم. البته ما در قزوین زندگی میکردیم و والدین او ساکن تهران بودند. یکی از معیارهای خانواده همسرم این بود که فرزندشان با یک دختر سید ازدواج کند. من 15 ساله بودم و آقا مرتضی نیز 22 سالش بود که با هم محرم شدیم. آقامرتضی تاکید داشت که ادامه تحصیل بدهم و همچنین حجاب و ایمانم را حفظ کنم.
مرتضی با همه رابطه بسیار خوب داشت و در کمترین زمان با میتوانست افراد ارتباط برقرار کند.همسرم پیش از ورود به سپاه در شهرداری شاغل بود و سال 1382 وارد سپاه شد. او از اعضای تیپ حضرت زهرا(س) از لشکر 10 سیدالشهداء بود. با آغاز تحرکات داعش مرتضی بسیار بیقراری میکرد و حدود دو سال و نیم در رابطه با حضورش در منطقه با من صحبت میکرد. پیش از این دو تا از دوستانش در سوریه مجروح شده بودند و جای خودش را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) خالی احساس میکرد.
حقیقتاش را بخواهید من و مادرش راضی به این نبودیم که آقا مرتضی به سوریه برود، اما همه چیز یکباره اتفاق افتاد. من در خانه پدر و مادرش بودم که آمد. یادم میآید روز پنجشنبه دهم دیماه 1394 بود که گفت میخواهم به سوریه بروم من و مادرش مخالفت کردیم اما در جوابمان گفت:«چگونه در دنیای دیگر میخواهید جواب حضرت زینب (س) را بدهید؟» همین عبارت کافی بود تا رضایت ما را بگیرد.
چیزی از اعزاماش نگذشته بود. روز دوشنبه 21 دیماه سال 1394 از همرزماناش آمدند و گفتند که علیرضا مرادی شهید شده است، اما چند ساعت بعد واقعیت خودش را نشان داد و گفتند که مرتضی هم به شهادت رسیده است، چون لحظه شهادتش را کسی ندیده بود گفتند که ممکن است اسیر باشد و مراسم را برگزار کنید اما زیاد طول نکشد. ولی چند وقت بعد با در دست داشتن چند قطعه عکس از شهدای خان طومان آمدند و خبر قطعی شهادت را دادند. آقا مرتضی به شهدا علاقه خاصی داشت و همواره دلش میخواست مانند آنها باشد برای همین بخشی از دیوار پذیرایی منزل را با پلاک و تصاویر شهدا تزیین کرده بود. خوشبختانه نوع تربیت همسرم به گونهای بود که دخترم اکنون زیاد بهانهگیری نمیکند و این از لطف خداوند است که شامل حال من شده است.
در ادامه این دیدار،ملیکا – دختر نونهال شهید جاویدالاثر مرتضی کریمی در سخنانی گفت:روزی که بابا به شهادت رسید من خواب او را دیدم. در خواب دیدم که بابا سوار هواپیما است و دور خورشید میچرخد ما هم از آن پایین با بابا «بای بای» میکنیم.
همچنین حنانه دختر دیگر این شهید یادآور شد: دوستانم گاهی در رابطه با بابا از من سوالهایی میکنند. من از اینکه او به شهادت رسیده ناراحت نیستم و برایم افتخاری است اما دوست داشتم که پیکرش بازگردد.
در ادامه این دیدار محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی – هنری شهرداری تهران اظهار کرد:من از سال 58 تاکنون با مسائل مرتبط با جنگ، شهادت و دفاع مقدم آشنایی دارم. یادم میآید که نوجوان بودم که همراه 19 نفر از اردکان یزد به کردستان رفتیم.آن زمان مرحوم آیتالله خاتمی به استقبال ما آمد چرا که همان کارهایی که داعش انجام میدهد زمانی ضد انقلاب در کردستان انجام میدادند، اما چون شبکههای اجتماعی نبود ناگفته باقی ماند.
وی افزود:حضور در جبهه همراه با شهادت، جراحت و اسارت است. آنهایی که به انتخاب خودشان این مسیر را میروند نشان میدهند که به آگاهی ویژهای رسیدهاند. ما نیز باید مسیر شهادتطلبی را بشناسیم و مانند شهدا عمل کنیم.
ارسال نظر