احمد نجفی با آن قامت بلند، صدای منحصربه‌فرد و پرطنین و  چشم‌های آبی، شمایل یک قهرمان سینمایی کلاسیک را دارد. ظرفیتی که در دهه‌های 60 و 70 بدرستی از آن در تلویزیون و سینمای ایران استفاده شد و نتیجه آن هم نقش‌های ماندگاری بود که هم خوشایند تماشاگران شد و هم تحسین منتقدان را در پی داشت.
 
گفت‌وگو با بازیگر آثار محبوبی چون «دندان مار»، «گروهبان»، «تاواریش»، «پناهنده»، «سگ کشی» و «کارآگاه علوی» بهانه نمی‌خواهد، چرا که این هنرمند دوست داشتنی و صریح اللهجه همیشه حرف‌های خوب و جذابی برای گفتن دارد.

اما حضور صمیمانه نجفی چندان بی مناسبت هم نیست. او این روزها چه در تلویزیون و چه در سینما مشغول مراحل نهایی آماده سازی دو کار مهم است؛ یکی اجرا و تهیه کنندگی برنامه گفت‌وگومحور «یه بار دیگه» که یادآور برنامه محبوب و موفق «صندلی داغ» خواهد بود که بزودی پخش آن از شبکه پنج شروع می‌شود و دیگری تلاش برای اکران فیلم سینمایی «من یک ایرانی‌ام» با موضوع هویت ملی و ایرانی که نجفی تهیه‌کنندگی آن را به عهده داشته است. در ادامه مشروح گفت‌و‌گو با این چهره مشهور سینمایی را می‌خوانید.

فیلمی درباره هویت ملی و ایرانی

من حدود دو سال پیش با دلار 4200 تومانی و مبلغی بالای دو میلیارد تومان فیلمی درباره هویت ملی و ایرانی به نام «من یک ایرانی ام» تهیه کردم. اثری به کارگردانی محمدرضا آهنج که علیرضا حیدری، قهرمان پیشین کشتی جهان نقش اصلی آن را بازی می‌کند.

این فیلم به نوعی اشاره‌ای به برخی اتفاقاتی دارد که در ورزش ملی و قهرمانی ما افتاده و اخیرا بعضی از ایرانی‌ها به‌دلیل اختلافاتی به کشورهای همسایه می‌روند و به‌عنوان نماینده آنها در مسابقات جهانی شرکت می‌کنند. سوال من از مسئولان ورزش کشور این است که چرا این کار را می‌کنید و قهرمان‌ها را با دست خودتان بیرون می‌کنید؟ غیرت ایرانی ما کجا رفته است؟ باور کنید در جهان ما را مسخره می‌کنند.

دلیل اکران نشدن این فیلم تاکنون سنگ‌اندازی بوده تا برویم فیلم دایره دنبکی بسازیم. فعلا مد فیلم‌هایی است که بن مایه‌های سیاسی داشته باشند و بکوبند. واقعا میان این همه فیلم دختر و پسری و قصه‌های خیانت محور و مبتنی بر دوز و کلک، نباید یک فیلم هم درباره هویت ملی و ایرانی ساخته شود؟ اشکالی دارد کسی به پرچم جمهوری اسلامی ایران احترام بگذارد و بخواهد آن را در سینما به اهتزاز درآورد؟ شما در معمولی ترین فیلم‌های آمریکایی، در آن گوشه تصویر پرچم آمریکا را می‌بینید. آنها در هر فیلم با این نشانه‌ها به مردمشان غرور می‌دهند؛ واقعا غرورِ ملی در سینمای ما کجاست؟

مشکلات تولید و اکران در سینمای ایران

ما یک مشکل بزرگ در سینمای ایران داریم که آن هم کمبود سالن سینماست. منتها وقتی کمبود سالن سینما داریم، مجوزهای کمتری برای ساخت فیلم‌های سینمایی بدهید و این همه پروانه ساخت صادر نکنید. بگذارید سینما شرایطی طبیعی را طی کند و هرکس به حق خود در این سینما برسد. قرار نیست من به عنوان تهیه‌کننده و کارگردان هر سال فیلم بسازم. چه کسی چنین حرفی را در سینمای دنیا زده است؟ من به‌عنوان تهیه‌کننده و کارگردان باید فیلم خوب بسازم. نه سالی دو سه بار و نه حتی شاید سالی یک بار، بلکه هر دو یا سه سال، خوب فکر کنم و شعورم برسد تا براساس فیلمنامه‌ای خوب، فیلمی خوب تولید کنم. در خود آمریکا هم می‌بینیم یک کارگردان بزرگ می‌گوید 20 سال طول کشید تا من به قصه درستی برای روایت و ساخت برسم. برای همین است که فیلم تبدیل به شاهکار می‌شود. اما در سینمای ایران تهیه‌کننده و کارگردان می‌خواهند تند تند فیلم بسازند، انگار میوه است که باید هر فصل آن را به سرانجام برسانند و به بازار عرضه کنند.

شما زمانی می‌توانید سالی 120 فیلم تولید کنید که 800 سالن سینما داشته باشید.

تشویق به سینماسازی

الان فیلم‌های سینمای ایران با اقبال خوبی روبه‌روست؛ مدیران و مسئولان سینمایی می‌توانند از این موقعیت بهره ببرند و سرمایه‌داران علاقه‌مند حوزه فرهنگ و هنر و سینما را تشویق به سالن‌سازی کنند. فروش خوب فیلم‌ها در پردیس‌های سینمایی می‌تواند انگیزه خوبی به اهالی سرمایه بدهد، به شرطی که حمایت کافی هم از سوی مسئولان سینمایی کشور وجود داشته باشد. قرار هم نیست فقط خود ارشاد این کار را انجام دهد، بلکه می‌تواند با استان‌های مختلف تماس بگیرد و از آنها بخواهد در این زمینه مشارکت و فعالیت کنند. اما اینجا نه‌تنها حمایت نمی‌کنند، بلکه سنگ‌اندازی هم می‌کنند.

دلایل کم کاری در بازیگری

مدام از من می‌پرسند چرا کم در فیلم‌ها بازی می‌کنی و چرا دیگر خبری از من به عنوان بازیگر نیست؟ شما به من بگویید چه نقشی بازی کنم. نقش خوب و مناسب کجاست؟ الان هر فیلمساز و تهیه کننده‌ای برای خودش یک گروه و یک دیدگاه دارد و معمولا از گزینه‌های موردنظر خودش برای بازی در آثار سینمایی دعوت می‌کند. سینمای ایران الان چهل تکه است و هرکدام از این تکه‌ها هم با بقیه دعوا دارند. موقع انتخاب بازیگران می‌گویند فلان بازیگر را نگذارید، آن یکی را انتخاب کنید.

چنین چیزی مد شده است و من به چنین تفکری می‌خندم. انتخاب بازیگر که بخشنامه‌ای نمی‌شود، اما اینهایی که الان در این فضا هستند، چنین چیزی را باب کرده‌اند. باز اینها را می‌گوییم شخصی و سلیقه‌ای است، اما جای گله اینجاست که اصلا نقش مناسبی برای بازیگرانی به سن و سال من نوشته نمی‌شود. در بیشتر سناریوهایی که می‌خوانم یا نقش پدرشوهر پیشنهاد می‌شود یا مردی که همسرش فوت کرده و او عاشق مادرهمسرش می‌شود! یا خانواده‌ات نقشه می‌کشند که پول تو را بخورند. این وضع فیلمنامه‌ها و نقش‌های ماست، درصورتی که در سینمای جهان تنوع نقش و فیلمنامه وجود دارد و برای هر بازیگر در هر سنی، نقش جذاب و پرچالشی نوشته می‌شود و آن بازیگران هم نهایت تلاش خود را برای ارائه یک بازی خوب و ماندگار به کار می‌گیرند. اما متاسفانه اینجا نقش خوبی پیشنهاد نمی‌شود که تو بگویی، چه خوب می‌توانم با این نقش کلنجار بروم.

نهادهای غیرضروری

یکی دیگر از مشکلات عرصه سینما این است که کلی نهاد غیرضروری و هم عرض داریم که موازی‌کاری می‌کنند و در واقع یک کار را انجام می‌دهند. واقعا نیازی به این همه نهاد و تشکیلات نیست و می‌توان بسیاری از آنها را تجمیع کرد. شما از یک اداره نامه دریافت می‌کنید، اما باید رونوشت آن را به پنج اداره دیگر هم ببرید. چه خبر است؟ چرا؟ مگر منِ تهیه‌کننده چه گناهی کردم؟ با صراحت می‌گویم که 50 درصد ترافیک برای همین دوندگی‌های ما و امثال ماست.

یک هنرمند ورزشکار

من همیشه اهل ورزش بودم و والیبال، بسکتبال، شنا و پینگ‌پنگ بازی می‌کردم. پسر 16 ساله من هم به بسکتبال علاقه دارد و بازی می‌کند. او سانتِر است و پاس دادن‌هایش، بلندشدن‌هایش و توپ زدن‌هایش به سبک آمریکایی است. قد و قواره خوبی دارد و قدش 99/1 است. البته به او گفته‌ام فعلا وارد فضای حرفه‌ای نشود و کار بدنسازی انجام دهد.

ورزش برای بازیگران هم ضروری است و باعث می‌شود برای بازی در نقش‌های مختلف آمادگی داشته باشند. اخیرا جایی بودم و دیدم برخی بازیگران بدن‌های آماده‌ای ندارند و شکم‌هایشان هم جلوست! راه رفتن‌هایشان هم کج و کوله بود. با خودم گفتم یعنی تماشاگران ده هزارتومان پول بلیت سینما می‌دهند که به دیدن اینها بروند؟! من همیشه از بدنم مراقبت می‌کنم، روزانه کلی پیاده راه می‌روم و از کوچک ترین فرصتی برای شنا استفاده می‌کنم. من که قرار نیست «برد پیت» شوم؛ اما به هرحال به عنوان یک بازیگر باید بدن و فیزیک آماده‌ای داشته باشم تا بتوانم از پسِ نقش‌های مختلف برآیم. می‌دانستید که روس‌ها در ابتدای سال‌های سینمایشان وقتی می‌خواستند بازیگر انتخاب کنند، سراغ ورزشکارها می‌رفتند؟ چون بدنشان انعطاف داشت. نظر سازندگان آثار این بود که حس را می‌توان بعدا با تمرین و کار کردن به این افراد اضافه کرد. بهترین گزینه هم در این میان افرادی بودند که در سیرک فعالیت می‌کردند.

نتیجه ترکیب این بدن‌های آماده و تعلیمات و تمرینات بعدی، به معرفی بازیگران خوبی منجر می‌شد. سرگئی آیزنشتاین، کارگردان بزرگ روس و سازنده اثری چون «رزمناو پوتمکین» می‌گفت معتبرترین بازیگران کارهایم را از میان ورزشکارها انتخاب می‌کنم. خود من هم برای «من یک ایرانی‌ام» سراغ علیرضا حیدری رفتم و ببینید چه بازی کرده است.