روحانی که کشاورز نمونه شد +عکس
«حاج علی شریفی» روحانی کشاورزی است که با دستان پربرکتش توانست بعد از سالها تلاش و رنج زمین مرده ای را زنده کند تا روزی دهنده افراد زیادی شود.
دستان زحمت کش روحانی روستا حالا گنج بزرگی برای اهالی به ارمغان آوردهاست. دستانی که برکت را با خودش به روستا آوردهاست و ۱۰ سال ساکت و آرام بیل زدهاست و زیر آفتاب سوختهاست. حالا همه شاهد زمینی هستند که هیچ وقت تصور چنین روزهای زیبایی برایش نداشتند. «حاج علی شریفی» روحانی محبوب روستای شیرخوند شهرستان قاین است که در جواب همه آنهایی که از بیکاری ناله میکردند و نبودن کار را برایش بهانه میکردند در میانسالی زمین بلااستفادهای را با سرمایه شخصی خود به زیرکشت برد تا حالا در ۵۶ سالگی روزهای خوبی را شاهد باشد. با این روحانی زحمتکش همراه شدیم.
جوانها میگفتند کار نداریم
حجت الاسلام «علی شریفی» متولد ۱۳۳۹ در روستای «شیرخوند» بخش «زهان» شهرستان «قائن» است که حالا این روزها همه او را با محصولات بی نظیر زرشکش میشناسند. اما چه میشود که یک روحانی ۵۶ ساله به یکباره چنین تصمیمی میگیرد:« اجداد من همه روستازاده و کشاورز بودند و به دامداری هم مشغول بودند. در یکی از منبرهایی که برای جوانها رفتم مدام میگفتند که دلیل بیکاری آنها این است که «کار»نیست. من در جواب گفتم «کار» که نیست. «اهل کار» هم نیست. در نتیجه آن جلسه من رفتم و چندساعت از آب چاه عمیق «حسن آباد» آریانشهر را خریداری کردم و به آنها پیشنهاد کردم که به ۷ نفرتان ۱۰ ساعت آب و یا به ۱۰ نفرتان ۷ ساعت آب میدهم. خودم هم پول موتوربان و خرابیهایتان را میدهم فقط شما کار کنید و سودش را ببرید. آن بچه ها رو به من گفتند در این زمین؟ گفتم خب در آسفالت که نمیشود باید اینجا کار کنید. دیدم این بچهها این کاره نیستند. کار را خودم دستم گرفتم و گفتم به عشق مرتضی علی خودم این مزرعه را برای مردم میسازم و خداوند این توفیق را به من داد که کار به اینجا برسد.»
گفتند این شیخ عقل ندارد!
آقای شریفی برای خرید این زمین هرآنچه داشت را وسط گذاشت تا بتواند برای وطنش تلاش کند. او در این باره می گوید:« همسر من دخترخاله ام است که تک فرزند بود. همه اموال پدرشان بعد از چندسال به او رسید. پدر من هم مرد متمولی بود و علاوه بر این من در ایام جوانی خیلی کار کرده بودم و خب این دارایی ها برای خرید زمین استفاده شد. این زمین هم کاملا بی استفاده بود. خاک و آب داشت اما کسی رویش کار نکرده بود. بعد از خریدش مشهور شده بود، اینجا شیخی آمده است که پول دارد اما عقل ندارد! وقتی این حرف را شنیدم گفتم آیندگان در این باره قضاوت خواهند کرد. آن موقع ساعت آب ۶۰۰ هزارتومان بود که من خریدم. ولی الان به ۲۰ میلیون رسیده است که البته پیدا نمی شود. من همیشه این باور را داشته ام که من باید برای جامعهام بال باشم نه اینکه بار باشم. دوست داشتم از من خیری به همنوعم برسد نه اینکه منتظر باشم به من خیری برسد.حالا هم به جز ماه محرم و صفر که روضه میخوانم تمام سعی من بر این است که کشاورزی کنم.»
اول نماز جماعت بعد کار
زمین ۲۱ هکتاری آقای شیرافکن حالا حدود ۱۰۰۰ نفر سالانه کارگر دارد همه از برکت آن ارتزاق میکنند.کار کردن در این زمین ۲۱ هکتاری برنامه خودش را هم دارد که آقای شریفی اینطور دربارهاش توضیح میدهد:« برنامه ما اینطور است که هر روز صبح بعد از نماز جماعت زیارت عاشورا و دعای آن روز را میخوانیم در طول روز هم کار میکنیم و شبها هم بعد از نماز جماعت منبر میروم. کارگران در آنجا محلی برای اسکان دارند و آخر هفتهها به محل زندگیشان میروند. آنقدر این برنامه برایشان دلچسب است که آخر هفتهها با ناراحتی به خانه میروند. تمام دلخوشیام این است که در مزرعهای کار کنم که از مکتب امام صادق دستور بگیرد. چون خداوند ما انسانها را آفرید تا زمینمان را آباد کنیم و به همنوع خودمان خدمت کنیم. حالا هم امیدوارم خیر ملکی که دارم به دو گروه برسد. یکی به سادات بزرگوار چون صدقه به آنها حرام است و دیگری به مستمندان و کسانی که نیاز به کار دارند. من در این سن و سال تاخت و تازم را کردهام. امیدوارم برکت این کار به بقیه برسد.»
برکت این زمین بقیه را تشویق به کشاورزی کرد
زمین آقای شریفی حالا بعد از ۱۰ سال تلاش و زحمت بی وقفه به محصول رسیده است و امسال میتواند هزینههایش را جبران کند. حالا همین صبر و همت آقای شریفی باعث شده بسیاری از روستاییان به خودشان بیایند و برای وضعیت آبادانی آنجا تلاش کنند:« خدا را شاکرم که مرا سبب این قرار داد که دیگران هم تشویق به کشاورزی و درختکاری شوند تا ارزش ملکشان را بشناسند.طوری که یک بندهخدایی ساعت آبش را فروخت و حالا پشیمان شدهاست. یک تن زرشک خشک ۳۰ میلیون تومان قیمت دارد اما یک ساعت آب مگر چقدر میشود؟ این ملک هم انشالله از سالهای بعد پربارتر خواهد شد تا برکت آن به مردم بیشتری برسد.»
کاش همه روحانیون همین طور زندگی میکردند.