دلالان از بازار نشر چه میخواهند؟!
میگوید چرا به سراغ کتافروشی میروی من کتاب را دارم؛ فقط چند دقیقه پای بساطم صبر کن تا کتاب را برایت بیاورم.
خیابان انقلاب را به سمت دانشگاه میروم تا کتابی که میخواهم را پیدا کنم؛ قبل از رسیدن به کتابفروشی، پسرک دست فروش می خواهد که از آنها خرید کنم؛ می پرسد، چه کتابی می خواهی؟
اسم کتاب را می گویم: می گوید چرا به سراغ کتافروشی می روی من کتاب را دارم؛ فقط چند دقیقه پای بساطم صبر کن تا کتاب را برایت بیاورم.
حرفش باعث می شود تا منتظر بمانم ببینم واقعا کتاب را دارد یا نه؟
بعد از پنج دقیقه می بینمش که از انتهای خیابان به سمت بساطش می دود و یک کتاب در دستش است؛ نزدیک می شود و کتاب را میدهد و می گوید: دیدی کتاب را داشتم؛ تازه قیمتش از کتابفروشی ها هم کمتر است.
می گویم: چرا قیمتش پایین تر است؛ مگر اصل کتاب نیست؟
می گوید: خانم چه فرقی می کند مهم این است که کتاب را پیدا کردی.
کپی کتابهای پرفروش توسط دلالان
از این اتفاقات در بازار نشر زیاد میافتد؛ دلالانی که می بینند یک کتاب در بازار خوب می فروشد و سریع آن را کپی می کنند تا بتوانند سودی نصیب خود کنند؛ این مسئله بیشتر از این منحصرا در حوزه دانشگاهی بود و کتاب هایی که از آن طرف می آمد و ترجمه میشد و بعد هم به راحتی در بازار کپی می شد و دست به دست می چرخید.
البته برخی کتابفروشی ها هم در این قضیه مقصرند، چون کتاب را به جای آنکه از ناشر بگیرند از دلالان می گیرند و با قیمت کمتر می فروشند.
کتابفروشی که کارش را دزدی نمی داند!
احمدی که کتابفروشی در خیابان انقلاب دارد، در مورد این مسئله می گوید: کتاب های دانشگاهی زیاد کپی می شود؛ در حوزه ادبیات هم کتاب های ترجمه بیشتر با این اتفاق درگیرند.
ما خیلی سعی می کنیم که این کتاب ها را نفروشیم اما وقتی می بینیم هر روز مخصوصا در کتاب های دانشگاهی تقاضا زیاد است؛ خب در نهایت مجبور می شویم به سراغ این دلال ها برویم تا از آنها کپی کتاب را تهیه کنیم.
می گویم: خب در مورد کتاب های ترجمه حوزه ادبیات چرا به سراغ ناشری که کتاب را ترجمه و وارد بازار کرده است نمی روید؟
می گوید: تعداد این کتاب ها در فروشگاه ما خیلی کم است؛ که البته سراغ ناشر رفتن و اینها هم سختی های خود را دارد!
می گویم: خب اگر این طور باشد همه چیز سخت است، اما این راه قانونی است؛ ناشر کتاب هم ضرر نمی کند؛ گردش مالی اقتصاد نشر هم بیشتر می شود.
ابتدا سکوت می کند و بعد می گوید: شاید حرف شما ردست باشد اما انقدر بازار کتاب خراب است که ترجیح می دهیم پول کمتری برای گرفتن کتاب خرج کنیم.
می گویم: این کار با دزدی فرقی ندارد؟
می گوید: هر وقت کسی شاکی شد من هم جواب می دهم!
این مسئله به یک یا دو کتاب فروشی هم ختم نمی شود بلکه در اکثر کتاب فروشی ها و حتی در فروشگاه های بزرگ هم شاهد این مسئله و فروش کتاب کپی هستیم .
اتفاقی که در بازار گرانیهای مختلف نشر می تواند به ناشران ضربه بزند؛ ناشران زیادی هم هستند که از این اتفاق متضرر شده اند اما همیشه در جواب شان گفته شده است که حتما این مسئله را پیگیری خواهیم کرد.
تشکیل کارگروهی برای رسیدگی به پدیده دزدی و انتشار غیرقانونی کتاب
محمود آموزگار، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در مورد این اتفاق می گوید: ما کارگروهی را در مورد این موضوع تشکیل داده ایم و حتما با همکاری قوه قضائیه به این مسئله رسیدگی خواهیم کرد.
دوباره به کنار پسرک دست فروش برمی گردم و می پرسم اگر کتاب های دیگر هم بخواهم می توانی با همین قیمت پیدا کنی؟
با افتخار می گوید: خانوم کار من همین است که این کتاب ها را بفروشم؛ هر چه بیشتر بفروشم سود بیشتری از آدم بالاسری ام می گیرم.
می گویم: برای هر کتابی که بفروشی چقدر می گیری؟
می گوید: به کتابش بستگی دارد؛ اما خب تقریبا روی هر کتاب پنج هزار تومن را سود می برم.
می پرسم: اگر انبار دارید؛ می توانی من را به همان جا ببری تا خودم بگردم و کتاب هایی را که می خواهم، پیدا کنم.
با شک نگاهم می کند و می گوید: ماموری؟ اصلا کتاب نداریم.
می گویم: مامور چرا؟!
می گوید: همین چند وقت پیش یک نفری شاکی شده بود و به دنبال انبار کتاب ها می گشتند؛ اما همیشه ضررش به ما می خورد نه به آن کسی که کتاب ها را کپی می کند!
در چند سال گذشته برخی از مراکز انتشار و توزیع غیرقانونی کتاب پلمپ شده است اما همچنان دلالان با قوت به کار خود ادامه می دهند! حتی این دلالان دست به کار شدهاند و با فروشگاههای بزرگ کتاب هم وارد مذاکره میشوند و در برخی از این فروشگاهها، کتاب کپی هم وجود دارد!
بازار نشر آنقدر مشکل دارد که ناشر اگر بخواهد درگیر چنین مسائلی هم بشود و به دنبال حقش کتابفروشی به کتابفروشی برود مطئمنا توانی برای حضور در این عرصه ندارد.
پسرک دست فروش همچنان مصر است تا لیست کتاب هایم را به او بدهم و برایم از انبارشان پیدا کند و من هم به دنبال راهی تا بتوانم این انبار پر از دزدی فرهنگی را از نزدیک ببینم!
ارسال نظر