علی‌اصغر رضایی، فرزند سوم خانواده‌ای هفت نفره و طبقه متوسط شهرستان نکا بود.مسلم رضایی رضایی (برادر شهید) می‌گوید:برادرم دوبار به جبهه رفت، بار نخست تنها ۱۳ سال سال سن داشت که در سال ۶۱ به جبهه رفت  و پس از آن در نیمه سال تحصیلی چهارم دبیرستان دوباره عازم میدان نبرد شد. زمان اعزام اول، علی‌اصغر در سال اول راهنمایی درس می‌خواند. برادرم در دوره دبیرستان در رشته تجربی تحصیل می‌کرد و تنها شهید تحصیل کرده حاجی محله نکا بود که در عملیات «کربلای ۵ » به شهادت رسید. وقتی به جبهه می‌رفت از شاگردان ممتاز نکا بود.

علی‌اصغر در عملیات «کربلای ۴ » هم حضور داشت و پیش از شرکت در عملیات کربلای ۵ در دست‌نوشته‌ای که به یادگار مانده است، درباره این نبرد گفته است که احتمال شهادتش وجود دارد. زمانی که کسی خبر شهادت خود را می‌دهد یعنی از آینده خود خبر دارد که همین نشان دهنده جایگاه اوست.

برادرم بار نخست سه ماه در جبهه بود. بار دوم تنها ۴۵ روز پس از اعزام به شهادت رسید و پیکرش سه ماه مفقود بود. شاگرد ممتاز دبیرستان ۱۷ شهریور نکا بود و در مسابقات علمی رتبه برتر را به دست آورده بود. اگر برادرم امروز بود، حتما پزشک خوبی می‌شد.

مادرم نسبت به فرزندانش حساس بود و پس از شهادت برادرم گاهی تا ساعت ۲ صبح گریه می‌کرد. در طول سه ماهی که علی‌اصغر مفقود بود واقعا برای ما سخت گذشت. دایی‌ام پس از شنیدن خبر پیداشدن پیکر برادرم، به مادرم اطلاع داد و ما با کمال تعجب دیدیم که مادر وضو گرفت و برای پیداشدن برادرم سجده شکر به جا آورد.

به خاطر دارم در زمان تشییع علی‌اصغر، مادر جلوی صف راه می‌رفت و شعار می‌داد. پس از گذشت سال‌ها،نگامی که به خانه شهید مشتاقی رفتم، با دیدن مادرش هنگام شعاردادن به یاد مادرم افتادم. خدا به مادران شهدا صبر و طاقت دوری از فرزندان‌شان را عطا می‌کند. ما دوست داریم که مظلومیت شهدا به دست رسانه‌ها به تصویر کشیده شود.

حتی در یادواره‌ها، شهیدان مظلوم واقع می‌شوند. سخنرانانی از مسافت دور با هزینه گزاف برای حضور در یادواره‌ها می‌آیند. شهدا علاقه‌ای به مراسم تشریفاتی ندارند.

مردم باید به خاطر شهدا در یادواره شرکت کنند.