از گذر سال‌های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس هزاران خاطره در حافظه کهنه سربازان و رزمندگان ثبت شده است و با همت دفتر نشر آثار دفاع مقدس صدها جلد کتاب و هزاران متن و مقاله به مرور آن خاطرات پرداخته‌اند که اکنون براحتی در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد، اما روایت سینمایی خاطرات و قصه‌های جنگ همچنان از پرهزینه‌ترین تولیدات هنری به شمار می‌آید و تامین هزینه‌های بسیار سنگین تولیدات اغلب نیازمند عزم ملی و همکاری ادارات و نهادهای متعدد است. از این رو پیش‌تولید آثار سینمایی جنگی بسیار پیچیده است و بخش عمده‌ای از توان گروه‌های فیلمساز صرف انجام آن می‌شود و شاید همین موضوع توجه به مضامین سینمایی درباره جنگ، جایگزین تولیدات جنگی شده است. به نظر می‌رسد این فاصله از گرمای خاطرات صمیمی و ستودنی جنگ خواهد کاست .به نظر می‌رسد تعدیل پیچیدگی‌های نظامی در پیش تولید فیلم‌های جنگی از یک سو و شبیه‌سازی در ابزارهای نظامی از سوی دیگر و همچنین استفاده از ابزارهای رایانه ای (سیستم CGI) می‌تواند موجب کاهش هزینه‌های تولید و تاثیر چشمگیر در کمیت و کیفیت آثار دفاع مقدس شود.

سینمای دفاع مقدس از آن جنس سینمایی‌است که هنوز با وجود همه تلاش‌های خوب و قابل ستایش، انگار حتی مصالح خامش آن‌گونه که باید، درست دیده و استفاده نشده است.

جمعه گذشته و در برنامه «هفت» پوریای آذربایجانی جوان را دیدم که چه دلسوزانه از دل اتفاقات مربوط به شهدای غواص، بی‌هیچ سفارشی سراغ ساخت فیلمی رفته و کاری کرده است قابل ستایش. پوریا و فیلمش را که دیدم هم خوشحال شدم از حس تعهد جوانانی که شاید به قول خودش بخشی از اتفاقات زمان دفاع مقدس و بمباران شهرها را درک کرده‌اند و هم ناراحت شدم. ناراحت از این‌که نسل قبل که جنگ را با خون و پوستشان لمس کرده‌اند و از قضا اهل سینما هم بوده‌اند، چرا رها شده‌اند؟ چرا هر کدام گوشه‌ای نشسته‌اند و در اداره‌ای و دفتری امور خود را می‌گذرانند.

مگر این نسل که جنگ را لمس کرده‌اند و سینما می‌دانند تا چند سال دیگر دل و دماغ ساختن و روایت دارند؟ در سینه این نسل گنجی هست که با ابزار سینما می‌توانند آن را به نسل بعد منتقل کنند. گنجی که اگر دست به دست نشود در دل خاک پنهان خواهد شد و دیگر کسی نخواهد فهمید در سومار و نفت‌شهر و قصر شیرین چه اتفاقاتی افتاد؟ کدام وقایع در آبادان و خرمشهر روی داد که هر کدامش می‌تواند دستمایه ساخت یک فیلم بزرگ شود و اثرش تا سال‌ها بماند.