قاسم زارع: بازیگری نباید شغل اول باشد
سالهاست او را در فیلمهای دفاع مقدس میبینیم. قاسم زارع در فیلمهایی مانند بوی پیراهن یوسف، آژانس شیشهای، موج مرده، جایی برای زندگی، فرزند خاک، نفوذی و... بازی کرده است.
بازیگر توانمندی است که مثل بسیاری از بازیگران دیگر در دام کلیشه و تکرار افتاده است. با او همصحبت شدیم تا درباره خودش و حرفه بازیگری که انتخاب خودش بوده، برایمان بگوید.
چطور شد بازیگری را به عنوان حرفه انتخاب کردید؟
اشتباه کردم! چون مدتهاست حال فرهنگ و هنر اصلا خوب نیست و روزبهروز بدتر هم میشود.
خوب یا بد به هرحال بازیگری حرفه شماست! از بچگی به این حرفه علاقهمند بودید؟
در جنوب شهر همدان به دنیا آمدم، محله زندگیمان نزدیک قبرستان همدان بود. شبهای جمعه این قبرستان حکایتی برای خودش داشت. مردم زیادی آنجا میآمدند تا فاتحهای برای امواتشان بخوانند و همین باعث میشد تا گروههای زیادی از پردهخوانها، نقالها، مارگیرها و... به قبرستان همدان بیایند و برای مردم نمایشهای مختلف اجرا کنند. دلخوشیام این بود که شب جمعه به قبرستان همدان بروم و نمایشها را تماشا کنم.
شما که این همه به نمایش علاقهمند بودید، چرا به سالنهای تئاتر داخل شهر نمیرفتید؟
آن زمان بچه بودم و خودم نمیتوانستم بروم، خانوادهام اصلا در فضای کارهای فرهنگی و هنری نبودند. به همین دلیل من به تماشای معرکهگیرها و پردهخوانهای حاشیه شهر میرفتم و از همان زمان به نمایش و بازیگری علاقهمند شدم. وقتی دوره دبیرستان را تمام کردم، وارد اداره فرهنگ و هنر شدم و علاقهمندیهای خودم را دنبال کردم تا امروز.
دوران کودکی در بزرگسالی و اهداف آدمها تاثیر زیادی دارد؛ نزدیکی به قبرستان و فضای آنجا روی ذهنیت شما چه تاثیری داشت؟
نمایشها برایم خیلی جالب بود و در طول هفته به نوعی با آنها زندگی میکردم، اما به فضای خود قبرستان و موضوع مرگ اصلا کاری نداشتم! هیچ وقت مرگ و حواشی آن برایم جذابیتی نداشت. مثل الان زندهها بیشتر برایم جذاب هستند تا مردهها !
در فیلمهای دفاع مقدس زیادی بازی کردهاید، اما در آنها معمولا زنده میمانید! شاید به این دلیل است که با مرگ میانه خوبی ندارید؟
(با خنده)! نه در فیلمها هم شهید نشدهام! در زمان جنگ تا خط مقدم هم رفتم، اما شهید یا مجروح نشدم و زنده برگشتم! زمان جنگ پسرم سه ساله بود و مدام به خانوادهام فکر میکردم و دوست داشتم زنده و سالم پیش آنها برگردم.
از چه زاویهای به زندگی نگاه میکنید که زیباییهای آن را میبینید؟
زندگی فینفسه خوب و زیباست؛ به قول سهراب سپهری تا شقایق هست، زندگی باید کرد! زندگی خیلی وسیع است و دلخوشیهای زیادی میتوان در آن پیدا کرد. زندگی در کنار خانوادهام را خیلی دوست دارم و به کارم علاقهمندم. دوستان خوبی دارم و... همه اینها بخشهای دوستداشتنی زندگی را میسازد.
وقتی زندگی سخت میشود، چه میکنید؟
زندگی پایین و بالا دارد؛ یک جاهایی خیلی سخت میشود، اما باید با همه اینها کنار آمد. زندگی مجموعه همه دشواریها و خوبیهاست. همیشه با آرزوی اینکه سختیها به پایان میرسد، زندگی میکنم و از خواستههایم کوتاه نمیآیم. تمناها و آرزوهای آدمی تمامی ندارد، اما در حد معقول تلاش میکنم به آرزوهایم برسم.
از چه زمانی برای ادامه کار بازیگری به تهران آمدید؟
قبل از پیروزی انقلاب به سربازی رفتم، وقتی برگشتم فضای فرهنگ و هنر کاملا تغییر کرده بود و مردم علیه محمدرضا پهلوی تظاهرات میکردند و دیگر نمیشد در همدان کار تئاتر را ادامه داد. به همین دلیل به تهران مهاجرت و در اداره تئاتر کارم را شروع کردم.
بیشتر در آثار دفاع مقدس بازی میکنید، انتخاب خود شما بود که در فیلمها وسریالهای جنگی بازی کنید؟
نه انتخاب خودم نبود که به بازیگر ثابت اینگونه آثار تبدیل شوم! بعد از انقلاب هم در اداره تئاتر بودم وهم در تلویزیون تلهتئاتر بازی میکردم تا اینکه به دعوت عباس شیخبابایی در اولین فیلم جنگی به نام راهیان شهادت بازی کردم و حضور در اینگونه آثار ادامه یافت، اما با بازی در فیلم بوی پیراهن یوسف که نقش آزاده را بازی کردم، بازیام دیده شد. بعد هم در فیلم آژانس شیشهای بازی کردم که کار خیلی خوبی بود.
بازی شما در آژانس شیشهای را خیلیها به یاد دارند که مقابل پرویز پرستویی و رضا کیانیان خوب ظاهر شدید؟
مجموعه فیلم خوب بود و یکی از شاهکارهای سینمای دفاع مقدس است. به همین دلیل همه بازیگرانش دیده شده و در ذهن مردم ماندگار شدند.
در یکی از قسمتهای سریال هتل بازی کردید که لهجه همدانی داشتید، کار موفقی بود. چرا بازی در کارهای کمدی را ادامه ندادید؟
در سریال قرارگاه مسکونی هم بازی کردم که شخصیتی کاملا متفاوت را بهعهده داشتم، اما واقعیت این است که بازیگران دستشان در انتخاب نقشها زیاد باز نیست. وقتی کارگردانان و تهیهکنندگان میبینند مثلا من نقشهای فرمانده جنگی یا فرمانده امنیتی را خوب بازی میکنم، مدام اینگونه نقشها را به من پیشنهاد میکنند. آنها دیگر به این فکر نمیکنند که نقشهای دیگر را هم میتوانم خوب بازی کنم. آنها مرا در یک کلیشه قرار میدهند و مدام از من میخواهند آن را تکرار کنم. در پنج نقش مرا گرفتار کردهاند؛ فرمانده جنگ، مجروح جنگی، پلیس، مامور و فرمانده اطلاعاتی!
با تجربهای که در بازی در آثار دفاع مقدس دارید، روند تولید این آثار را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دورهای آثار خیلی خوبی با این موضوع تولید میشد، فیلمسازان بزرگ و سرشناس درباره هشت سال دفاع مقدس فیلم ساختند، اما بعد این روند سیر صعودی خود را رها کرد و دیگر کمتر آثار خوب جنگی تولید شد، اما به نظرم با این موضوع میتوان فیلمهای خیلی خوبی ساخت؛ به اندازه آدمهایی که در جنگ حضور داشتهاند، میتوان فیلم جنگی ساخت. ساخت فیلم با موضوع دفاع مقدس، حوصله، حمایت، تجهیزات و... لازم دارد که این روزها کم است !
بجز بازیگری شغل دیگری دارید؟
نه هیچ شغل دیگری ندارم! زمانی اساتید ما مثل آقایان انتظامی و نصیریان به ما توصیه میکردند که بازیگری حرفه دوم ما باشد! آن زمان جوان بودیم و گوشمان این نصیحت را نمیشنید، اما الان به این نتیجه رسیدهام که بازیگری اصلا حرفه و شغلی نیست که بتوان روی آن حساب کرد، به همین دلیل به جوانانی که علاقهمند به بازیگری هستند، توصیه میکنم به هیچ عنوان بازیگری را به عنوان شغل اصلی خود انتخاب نکنند.
ارسال نظر