مدیر عاشق در سینما نداریم!
باید به انتقال داشته های فکری خود در سطح جهانی بپردازیم که این کار همتی می خواهد که تا به حال کمتر اتفاق افتاده است. برخی برنامه ریزی ها هم کاملا غلط بوده است
ابوالفضل جلیلی، فیلمساز جهانی سینمای ایران مواضعی صریح و شفاف درباره همه اتفاقات داشته و فردی آگاه در زمینه های مختلف است. در واقع جدا از تبحر خاصی که جلیلی در توصیف آدم هایی واقعی در آثارش دارد می تواند به عنوان یک صاحب نظر در زمینه مسائلی چون رسانه و نقش آن در جهان معاصر و معضلات موجود فرهنگی و هنری به دیدگاهی ارزنده بپردازد. فرصتی دست داد تا با این فیلمساز جهانی سینمای ایران گپ و گفتی صورت دهم و به شکلی اجمالی از علائق او و از شرایط امروز فرهنگی سخن بگوییم که در ادامه می آید.
می دانم که علاقمند بودید که خبرنگار شوید و بارها در گفت و گوهای دوستانه ای که با هم داشتیم، نشان دادید صاحب نظر در زمینه های گوناگون هستید. به نظرتان فضای رسانه ای ما امروزه می تواند به شکلی شفاف به بیان حقایق بپردازد؟
از این نظر می خواستم خبرنگار شوم که دوست داشتم خبرنگاری باشم که وقتی وارد هر جایی می شوم تن افراد آن محیط بلرزد، یعنی بدانند من خبرنگاری هستم که می خواهم با تمام وجود به دنبال حقیقت باشم و این برایم خیلی مهم است. حالا که خبرنگار نشدم، خودم با خودم مصاحبه و جدل می کنم، یعنی به جای دیگران عملکرد خودم را مورد نقد قرار می دهم تا به حقیقت وجودی خودم برسم. البته متاسفانه حالا همه چیز دسته بندی شده و این در حالی است که اوایل انقلاب همه دنیا از این جهت به ما توجه کردند که کشورمان به دور از هرگونه وابستگی به شرق و غرب در پی خود اتکایی و استقلال بود. یادم می آید اوایل انقلاب که با آقای حداد عادل در تلویزیون بودم به ایشان گفتم که روزی می رسد که خیلی ها چنان به دیگران مشکوک می شوند که برای خود محافظ می گذارند و حتی به آن محافظ هم مشکوک شوند!
در واقع خیلی ها به دلیل عاشق نبودن در کارشان به شکل کارمندی و منفعلانه برخورد می کنند! این نگاه درباره مدیران فرهنگی و فیلمسازان هم صدق می کند.
بله، همین طور است. مثلا برخی ها به دنبال این هستند که فیلم خود را به جشنواره ها و جوایزی مانند اسکار بفرستند، در صورتی که باید چنان مرتبه والا و نگاه عاشقانه ای به اثر وجود داشته باشد که اصلا به دنبال این گونه جوایز نباشیم. متاسفانه ما مدیر عاشق در سینما نداریم و آن ها بیشتر به دنبال حفظ پست و مقام خود هستند.
به نظرتان سینمای ایران می تواند در راستای مفاهیم این سرزمین ابعادی بین المللی بیابد؟
باید به انتقال داشته های فکری خود در سطح جهانی بپردازیم که این کار همتی می خواهد که تا به حال کمتر اتفاق افتاده است. برخی برنامه ریزی ها هم کاملا غلط بوده است. مثلا سال ها بود که جشنواره فجر به شکل توامان از آثار ملی و خارجی برگزار می شد که معمولا تمرکز نگاه ها به سمت فیلم های ایرانی بود و در 2 سالی که جشنواره به شکلی مستقل برگزار می شود با وجود ایجاد شرایطی بهتر به لحاظ ماهوی دارای ایراداتی است، چرا که اصولا تفکیک جشنواره به شکلی گسسته امری پذیرفتنی در هیچ کجای جهان نخواهد بود.
چگونه سینمای جهان می تواند فراتر از آثاری بیگانه با اصالت ساخته های ما برخورد کند؟ و این تعاملات چگونه می تواند در مسیر پیشرفت سینمای ایران درآید؟
من بارها با خارجی هایی برخورد کردم که دوست داشتند بیایند ایران و کار کنند اما هراس از فعالیت در این جا داشتند و اعتماد لازم در آن ها شکل نگرفته است. آن ها با آدم ها مشکلی ندارند، اما مشکلاتی وجود دارد و در این سینما هزاران تصمیم گیرنده وجود دارد.
به نظرتان سینما این قابلیت این را دارد که واقعیت را کشف نماید؟
بله، بستگی به احوال فیلمساز دارد که به آن درجه والا دست پیدا کند و این خیلی مشکل است. حتی جریان نئورئالیسم ایتالیا هم نتوانسته است به حقیقت دست یابد. از این نظر فیلمسازان ایرانی باید متکی به فرهنگ و داشته های خود در مسیر هنری والا گام بردارند و اگر اثری از درون هنرمند برآید حتما موفق خواهد بود.
مرتضی اسماعیل دوست
ارسال نظر