داروخانهای که محل رجوع شاعران جوان شده بود!
مصطفی محدثی خراسانی گفت: منوری به خاطر تمکنی که داشت نیازی به امرار معاش از شعر نداشت تا جایی که حتی جلسات شعر را در داروخانهاش برگزار میکرد و نسل جوانی از شاعران مشهد به این داروخانه رفت و آمد داشتند.
هفتاد و چهارمین عصرانه ادبی فارس پاسداشت هادی منوری همراه با نقد کتاب پاییز در راهرو با حضور منتقدان و شاعران برگزار شد.
*منوری یک شاعر حرفهای است
حمیدرضا شکارسری با اشاره به اینکه کتاب پاییز در راهرو یک اتفاق در کارنامه منوری است گفت: از نظر زبان و قالب به نسبت کارهای قبلی منوری شاهد یک چرخش هستیم، شاعر حرفهای یک مشخصاتی دارد که مهمترین آنها استمرار در کار است و هادی منوری این شرط را داراست.
وی افزود: شرط دیگر جریانساز بودن یک شاعر است البته در مملکت ما این اتفاق کمتر میافتد زیرا حدود 80 درصد نبض ادبی کشور در پایتخت میزند و هر قدر از پایتخت دور میشویم این میزان کاهش پیدا میکند و از این رو هادی منوری به خاطر دوری از پایتخت کمتر توانسته جریانساز باشد.
*کوتاهنویسی گفتمان غالب شعر در 15سال اخیر است
این منتقد ادبی گفت: شعرهای کتاب پاییز در راهرو نشان میدهد که طی 15 سال گذشته ما با یک جریان قدرتمند موسوم به کوتاهنویسی روبرو بودهایم که گسترش فضاهای مجازی یکی از دلایل قدرت گرفتن این جریان بوده است. در این کتاب میبینیم که شاعر به گفتمان قالب که همان کوتاهنویسی است توجه داشته اما در آن ذوب نشده است.
او اضافه کرد: شاعر در بخشهایی بر این گفتمان قالب تاثیر نیز داشته یعنی در کوتاه نویسی او ما شاهد ساده نویسی نیستیم زیرا کوتاه نویسی با ساده نویسی همراه است و اشعار این کتاب پیچیدگیهای خود را دارد و از این حیث منوری را یک ساده نویس نمیتوان نام داد.
شکارسری در بخش دیگری از سخنانش گفت: زبان در مجموع در «پاییز در راهرو» یک زبان فاقد موسیقی است و جذابیتهای موسیقی را در شعر نمیبینیم، زبان شعر یک زبان منثور است ولی تخیل و عاطفه در شعر دیده میشود و از این رو میتوان گفت با یک شعر منثور روبرو هستیم.
*عشق و مرگ پربسامدترین درونمایهها
وی افزود: زبان اشعار روزمره است که آن هم به خاطر استفاده از عناصر روزمره است ولی شعر روزمره نشده که مضمون در این اشعار عاملی است که از بروز روزمرگی جلوگیری میکند. در شناسنامه کتاب نام محمدکاظم کاظمی به عنوان ویراستار آمده که نشان داده شاعر خود را بینیاز از مشورت ندانسته و دغدغه راهنمایی گرفتن دارد.
این منتقد ادبی در ادامه گفت: در این اشعار هیچ دلیلی برای خاتمه شعر نمیبینیم و به نظر میرسد تا ابد میتواند خاتمه پیدا کرد و این نقدی است که میتوان به اشعار این کتاب وارد کرد و به عبارتی شعر فاقد پایانبندی است. اما در مبارزه با این وضعیت گاهی شاعر یک پایانبندیهای شگفت در شعر وارد میکند که گاهی همراه با پرسش است، بسیاری از شعرها علیرغم اینکه فکر میکنند به روزمرگیها نزدیک است اما خواننده آنها را نمیفهمد که این به تداعیها باز میگردد که به نظرم به کار ویرایش کتاب این اشکال وجود دارد و به هادی منوری باز نمیگردد. عشق و مرگ از درون مایههای با بیشترین بسامد هستند که در کتاب به چشم میآید.
*معجزه ادبیات منوری را نجات داد
پورحاجیان از دوستان هادی منوری در این مراسم گفت: پس از فوت مادر دکتر منوری ایشان دچار یک بغضی شدند تا جایی که همه را نگران کردند و ما هیچ چارهای نداشتیم و کاری از دستمان برنمیآمد که ناگهان این اشعار راه گرفت و جوشیدن پیدا کرد و این معجره ادبیات بود که ایشان را از آن حالت خارج کرد. رد پای شعر کلاسیک هادی منوری در این کتاب دیده میشود.
*خراسان دومین پایگاه شعر انقلاب است
مصطفی محدثی خراسانی در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به جایگاه خراسان در ادب فارسی گفت: آنهایی که آشنایی به تاریخ شعر فارسی دارند اذعان دارند که خراسان دومین پایگاه ادبی شعر انقلاب است که حضور موثری در عرصه شعر داشته است.
وی افزود: ما یک نسل شاعران ارزشی از دکتر شفیعی، قدسی، اخوان، قهرمان و ... تا جوانهایی که در آستانه پیروزی انقلاب به میدان آمدند را در شعر خراسان دارند که این جوانترها سایه آن بزرگترها را بر سر خود دیدند علاوه بر حوزه هنری خراسان و کانون شاعران و نویسندگان مشهد جلسه شعری که هادی منوری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد راه انداخت مکان دیگری بود تا جوانان شعر خراسان آنجا گرد هم آیند.
*داروخانهای که محل رجوع شاعران جوان بود
این شاعر انقلاب گفت: منوری این جلسات را با هوشمندی دایر کرد و یک خلاء در شعر را پوشش داد و طیفی از شاعران جوان مشهد را گرد آورد. علیرضا قزوه عبارتی برای هادی منوری به کار میبرد آن هم «شیخوخیت منوری بر شعر مشهد» است. او با سعه صدر حامی نسل جوان بود و به خاطر تمکنی که داشت نیازی به امرار معاش از شعر نداشت تا جایی که حتی جلسات شعر را در داروخانهاش برگزار میکرد و نسل جوانی از شاعران مشهد به این داروخانه رفت و آمد داشتند.
محدثی خراسانی در پایان گفت: به شعر کلاسیک او نمیتوان ارجحیتی بر شعر سپید او قائل شد زیرا هر دو از یک جان بهره بردند گاهی در یک شعر چند شعر قرار گرفته حتی جایی شعر تمام شده ولی شاعر شعر را تمام نمیکند.
*کتابها را گاز میکنم
علیرضا قزوه با اشاره به کتاب پاییز در راهرو گفت: این کتاب جز کتابهایی است که آن را تا انتها خواندم در حالی که اغلب از هر کتابی یک گاز میزنم و آن را به کناری میاندازم.
وی افزود: زمستان و بیمارستان دو واژهای است که در این کتاب بیشتر دیده میشد هرچند واژگان زیادی در این کتاب دیده میشود اما جا داشت شاهد واژگان بیشتری میبودیم. در شعر سپید باید تلگرافی حرف زد و واژگان را زیاد خلق نکرد و تا جایی که امکان دارد از کلمات کمتری استفاده کنیم.
*شاعر در «پاییز در راهرو» دنیای بزرگی دارد
مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری گفت: فضای غم در این کتاب بسیار زیاد است و فضای شاد در این کتاب کمیاب است. من در این کتاب چند جا رد پای سلمان هراتی را دیدم که قویتر از ردپای فروغ و شاملو به چشم میآید.
او در پایان گفت: دنیای شاعر در این مجموعه دنیای بزرگی است که دغدغه انسانی دارد و مجموعه پاک و منزهی را در این مجموعه شاهد هستیم.
*نیما سرودههای جوانان را میدید غش میکرد
مصطفی علیپور دیگر شاعری بود که در این مراسم سخن گفت و به زبان شعر منوری اشاره کرد. او گفت معتقدم شعر باید به زبان شعر نوشته شود و این یک اتفاق اساسی است که در روزگار ما در حال رقم خوردن است آن هم این است که شعر را به زبان نثر مینویسند و زمانی که شعر را به نثر مینویسند طبیعی است که تا حدودی باید از منطق نثر پیروی کنند.
وی افزود: در اشعار منوری ما شاهد زبان شعر هستیم و در شعر بودن اشعارش شکی نیست،اگر نیما اشعار منثور جوانان امروزی را میدید بدون شک غش میکرد. منوری در این مجموعه از پس زبان شعر برآمده هرچند با توجه به توانایی او در شعر کلاسیک باید ساختمان شعری در دسترستری میداشت.
*از بیتوجهیهایم توبه میکنم
هادی منوری در پایان این مراسم ضمن تشکر از همه کسانی که در این مراسم شرکت کرده بودند گفت امروز روز خوبی برای من بود و هیچ وقت به این اندازه شادمان نبودم و برای این شادمانی دنبال دلیل نمیگردم. امروز اینجا نکتههایی گفته شد که بسیاری از آنها برای من پوشیده بود و مطالب زیادی یاد گرفتم، وقتی نکات را گوش میکردم متوجه شدم بسیاری از مشکلات را دیده بودم و بیتوجه از کنارش عبور کرده بودم و از این رو از کم توجهی که به کارم کردم توبه میکنم.
وی افزود: این کتاب دریافتی از عشق و مرگ توام بود و اگر این کتاب نبود شاید اتفاقی برای من میافتاد و این کتاب برای من شعردرمانی بود و بعد از آن سخنرانیهایی در باب شعردرمانی در مشهد انجام دادم.
*مخاطب امروز حوصله اطناب ندارد
شاعر مجموعه پاییز در راهرو گفت: ویرایش آقای کاظمی لطفی به من بود و اشکالات اثر به من بازمیگردد. رضا عابدینزاده حق زیادی در انتشار این کتاب بر گردن من دارد. محمد حسین جعفریان و نظافت این کتاب را خواندند و به من لطف کردند.
منوری در پایان گفت: انتشار این کتاب حاصل یک اتفاق بود که وقتی بعد از آن به خودم آمدم دیدم یک کتاب دارم خب حجم این کتاب بیشتر اینها بود ولی بخشهایی از آن حذف شد و بخشهای بسیاری خلاصه شد زیرا معتقدم مخاطب امروز حوصله اطناب ما را ندارد.
ارسال نظر