ماجرای توبه‌نامه نویسی در سینما حالا دیگر دارد آزار دهنده می‌شود. این که مافیای قدرتمند حاضر در سینما اگر چیزی را خلاف سیاستهایش بداند، به سرعت اعوانش را ردیف می‌کند که بروند سراغ تکذیبیه گرفتن و توبه نامه نوشتن. اما اصلا چرا این جماعت تا این اندازه نگران بعضی چیزها هستند که اگر نقدی به سمتشان آمد هزینه توبه نامه نوشتن را هم می‌دهند و میروند سراغ استفاده از ابزارهای قدرتی که دارند و روز به روز هم به واسطه بعضی بی‌تدبیری‌ها ( ازجمله در مورد جشن حافظ و جشن و جشنواره‌هایی‌هایی از این دست) دارد بیشتر و بیشتر می‌شود.
 
1-چندی پیش یک تهیه کننده خارجی با نشریه‌ای داخلی مصاحبه کرد و حرفهای زیادی هم زد که شاه بیتش انتقاد از جایزه فرهادی بود و اینکه جایزه او سیاسی بوده است.شاید آن زمان کسی باور نمی‌دانست که این مصاحبه چرا تا این اندازه موجب برآشفتن جماعتی شد و وادارشان کرد تا به هر لطایف الحیلی از رابط آن تهیه کننده خارجی چیزی شبیه تکذیبیه بگیرند. اما حالا آرام آرام زمان دارد معلوم میکند که دلیل آن تقلا و دست و پا زدنشان چه بود.
 
 

2- روزنامه سینما با مدیریت فریدون جیرانی و تیمی که بدشان نمی‌آید سرسلسه سینمای شبه روشنفکری باشند چندی پیش به انتشار رسید. روزنامه‌ای که اگرچه رویه‌ای تقریبا حرفه‌ای داشت اما به واسطه همان ویژگی جماعت شبه روشنفکر که نشناختن مردم و از بالا نگاه کردن به آنهاست؛ موفق نشد زمان زیادی دوام بیاورد. مجله سینما تعطیل شد و جیرانی از سینما رفت. اما یک کانال تلگرامی از آن همه خدم و حشم باقی ماند. کانالی که از قضا همان گروهی هستند که مشی آنها فاتحه جیرانی و سینما را خواند. حالا آنها به شدت مراقبند تا نکند آسیبی به فرهادی قدیس شده و سینمای شبه روشنفکری برسد.

3- اصغر فرهادی یک فیلمساز کاربلد و تواناست اما قدیس نیست. شاید خودش هم قائل به این باشد یا شاید ظاهرا باشد و در اصل بدش نیاید که سایه‌ای از قداست همراهش باشد. با این احوال جماعتی انگار به صورت منسجم و هدایت شده قصد دارند او را به عنوان یک فیلمساز و اصلا یک شخصیت مقدس جابیندازند. شخصیت مقدسی که هرکاری انجام دهد درست است و هرچه بگوید فصل الخطاب است. کارگردانی که هیچکس نباید منتقد یا معترضش شود. نه نسبت به متن فیلمهایش و نه فرامتن آنها. اصغر فرهادی از نظر این گروه با فاصله زیاد از همه فیلمسازان وطنی جلوتر است و هرکسی بخواهد از او پیشی بگیرد با چوب تقلید از او رانده خواهد شد. مثل نیما جاویدی که ملبورنش اگرچه در سینمای شبه روشنفکری تعریف می‌شد اما چون میترسیدند بخواهد در فیلمهای بعدیش به او برسد و از او پیشی بگیرد، چنان او را راندند که دیگر هیچوقت هوس رفتن در این مسیر به سرش نزند.حتی مازیار میری هم که سعادت آبادش با آثار فرهادی مقایسه میشد، از لطف این جماعت بی نصیب نشد.
 
یا بگو فرهادی خوب است یا توبه‌نامه را بنویس! 
 

4- انگار حالا دیگر این رویه باب شده است که اگر کسی بخواهد به تابوهای جماعت شبه روشنفکر نقدی وارد کند به یک روز نکشیده به سراغش می‌روند و چنان توبه نامه ای از او میگیرند که خودش هم باورش نشود چه وقت و کجا این توبه نامه را امضا کرده است. نمونه اخیرش هم ماجرای ابراهیم ابراهیمیان بود.


ابراهیمیان کارگردان فیلم "آآآآدت نمیکنیم" است. فیلمی که عده ای معتقدند شباهتهایی به فیلم‌های اصغر فرهادی دارد و حتی در بخش‌هایی از او جلو زده است. شاید به همین دلیل هم بود که چندان دفاعی از او و فیلمش نکردند که تا خیلی بزرگ نشود. اما همه چیز به همین دفاع نکردن ختم شده بود تا یکی دو روز گذشته. زمانی که ابراهیمیان با شجاعت مقابل یکی از روزنامه‌ها به گفتگو نشست و با صراحت دو نکته را گفت که اصلا به مذاق جریان هماهنگ کننده شبه روشنفکرها خوش نیامد.
 
یا بگو فرهادی خوب است یا توبه‌نامه را بنویس!
 

5-ابراهیمیان درباره فرهادی گفته بود: من به اصغر فرهادی هیچ اعتقادی ندارم و به نظرم فرهادی فیلمنامه‌نویس بزرگی است اما فیلمساز خوبی نیست. یعنی اصولا جهان تصویری و روایت تصویری ویژه از ایشان نمی‌بینم. اما از طرفی یکی از بزرگترین فیلمنامه نویسان قابل عصر اکنون ایران و به شدت محافظه کار است. اگر این جهان فیلمنامه‌نویسی را به وجوه دیگر تعمیم می‌داد و مثلا یک شکل دیگر فیلمنامه را روایت می‌کرد بهتر بود. الگوی روایت تصویری و بصری ویژه‌ای امضا شده از یک کارگردان در هیچ آثاری از فرهادی به جز فیلم «درباره الی» ندیدم. فیلم «چهارشنبه سوری» شیوه غلطی دارد. فیلمساز روایت رئالیستی دارد اما با مخاطب صداقت ندارد و مخاطب را از شخصیت فیلم جلو می‌اندازد و این دروغ بزرگ در همه آثار فرهادی است که مخاطب را یا جلو می‌اندازد و یا عقب نگه می‌دارد. هیچ جا به نسبت جهان درست خودش به مخاطب اطلاعات نمی‌دهد.

اما او فقط این را نگفته بود. یک تابو شکنی دیگر هم کرده بود که دیگر شکی برای گرفتن توبه نامه باقی نمیگذاشت.

او از  برنامه هفت که حالا به تریبون مخالفت با سینمای شبه روشنفکری تبدیل شده است، تعریف کرده بود و گفته بود:

اگر فراستی ادبیات نقد را با جامعه مماس کند، بهترین منتقد ایران است. منتقد برجسته‌ای که مغزش کتابخانه سینماست. نقد زیر شاخه‌های مختلف دارد. در اروپای شرقی شیوه نقد مثل کشور ما است و مثل داس فیلم را می‌زنند، اما در آمریکا نقد متفاوت صورت می‌گیرد و لایه‌های مختلف را برای مخاطب بازگو می‌کند که قابل فهم باشد... با این که افخمی از برنامه (هفت)  برود مخالفم و یک جایی باید بایستد از چالش‌ها رد شود و کار را تمام کند. به نظرم تا 2 سال آینده برنامه خوبی خواهد شد.
 
یا بگو فرهادی خوب است یا توبه‌نامه را بنویس!

6- یکی از مجاری که اینجا باید به سرعت وارد عمل میشد کانال سینما بود. سینمایی که هم محافظ سایه قداست فرهادی بود و از طرفی مخالفتش را با هفت به صورت علنی نشان داده بود. آنقدر که چندی پیش وقتی برنامه هفت با یکساعت تاخیر روی آنتن رفت با ذوق‌زدگی از عدم پخش برنامه و منوط شدنش به عذرخواهی فراستی از یک کارگردان نوشت. این بود که این کانال به سرعت وارد ماجرا شد تا دوباره پروژه توبه نامه گرفتن را کلید بزند. توبه نامه ای که اگر امضا نشود مافیای سینما آن فیلمساز را در مخمصه بدی خواهد انداخت. مخمصه ای که به واسطه آن کمتر تهیه کننده ای حاضر خواهد شد روی فیلمهای بعدیش سرمایه‌گذاری کند و کمتر سینمایی فیلمهایش را نشان خواهد داد. شاید همین آینده نگری بود که ابراهیمیان را واداشت او هم اینبار قربانی بازی توبه‌نامه‌نویسی شود تا به سایه قداست فرهادی خدشه‌ای وارد نشود.