مصطفی کیایی با فیلم «بعداز ظهر سگی» کارگردانی در سینما را آغاز کرد. او در ژانر کمدی فعالیت می‌کند و از معدود فیلمسازانی در این ژانر است که سعی دارد در آثارش از لوده‌بازی بپرهیزد و در عین واقع‌گرا بودن لحظات کمیکی را خلق کند. او همیشه در فیلم‌هایش از دغدغه‌های اجتماعی صحبت می‌کند که شاید کمتر کسی در سینمای کمدی ما به چنین موضوعاتی بپردازد.

 کیایی در فیلم‌هایش شیوه‌های متفاوتی از روایت را تجربه کرده است؛ از روایت خطی در «خط ویژه» گرفته تا روایت متقاطع در «عصریخبندان» و حالا این‌بار روایتی معکوس در «بارکد». گرچه هرکدام از این فیلم‌ها نکات مشترکی در فیلمنامه‌هایشان داشته‌اند و هرکدام به نوعی معضلات اجتماعی را مورد بررسی قرار داده‌اند ولی کیایی تمام تلاشش را کرده است با شیوه‌ای تازه و متفاوت این معضلات را مطرح کند و خودش را در چالش جدیدی در نوعی متفاوت از روایت بیندازد.به گزارش صبا، یکی از نکات مثبت فیلم «بارکد» نیز همین روایت معکوس آن است که به خاصیت معماگونه بودن فیلم افزوده و مخاطب را با خود همراه کرده است. در این گفت‌و‌گو که به دلیل مشغله‌ کاری مصطفی کیایی در یک مکالمه تلفنی برگزار شد، درباره فیلم «بارکد» با این کارگردان جوان به صحبت نشسته‌ایم.



*«بارکد» نتوانست در جشنواره فجر نظر داوران و منتقدان را به خود جلب کند، چرا فیلم‌های کمدی در جشنواره‌ها جدی گرفته نمی‌شوند؟

اصولا در سینمای ایران ژانر کمدی خیلی جدی گرفته نمی‌شود و فقط از طرف مخاطب مورد استقبال قرار می‌گیرد. این بحثی است که سالیان سال در کشور ما مطرح بوده است، البته از حق نگذریم همین جشنواره فجر به‌خاطر فیلمنامه کمدی «ضدگلوله» به من سیمرغ داده است ولی به هر حال تمرکز داوران، فضای جشنواره و مناسباتی که وجود دارد باعث می‌شود معمولا چنین فیلم‌هایی مورد توجه قرار نگیرند چون جشنواره فجر فضایی معمولی و نگاه حرفه‌ای صرف به مقوله سینما ندارد و همیشه خیلی اتفاقات دیگری در این جشنواره دخیل هستند.

 این حرفم جدای از بحث کمدی بودن یا نبودن فیلم‌هاست. اصولا فیلم کمدی از طرف منتقدان و داوران جدی گرفته نمی‌شود، شاید به‌خاطر این است که کمدی‌های سطح پایین زیادی در سینمای ما ساخته شده و این موضوع نگاه اجمالی روی مقوله سینمای کمدی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

*«بارکد» این قابلیت را داشت که در اکران نوروزی حضور داشته باشد ولی این اتفاق نیفتاد، دلیلش چه بود؟

والا من هم نفهمیدم چرا. (می‌خندد)

*درباره لزوم روایت معکوس در «بارکد» بگویید و این‌که چرا فکر کردید حامد باید قصه‌اش را از ته به سر تعریف کند؟

این‌که قصه «بارکد» از ته به سر روایت شود برای خود من کنجکاو برانگیز بود. فکر می‌کردم این موضوع می‌تواند جذابیت کار را بالا ببرد، روایت معکوس فیلمنامه باعث می‌شود مخاطب کنجکاو شود تا ابتدای داستان این دو آدم را بفهمد و دوست دارد کشف کند قضیه از کجا برای این دو دوست شروع شده است، بنابراین چنین روایتی می‌تواند برای مخاطب جذاب‌تر باشد چون این‌طوری بهتر می‌تواند به نقطه‌گذاری‌هایی که ما برای فیلمنامه گذاشته بودیم برسد.

*در حال حاضر فکر می‌کنید تا چه‌اندازه توانستید به روایتی که برای خودتان چالش‌برانگیز بود نزدیک شوید؟

خوشبختانه با بازخوردی که تاکنون گرفته‌ایم به نظر می‌رسد مخاطب توانسته با این شیوه روایت ارتباط برقرار کند. در حال حاضر مخاطب ما فیلم‌های روز دنیا را می‌بیند و به‌راحتی می‌تواند این نوع روایت را درک کند. خوشبختانه میزان رضایت مخاطب از فیلم ما خیلی بالاست و این اتفاق خیلی خوبی است چون ممکن است بعضی از فیلم‌ها با وجود فروش بالایی که دارند نتوانند مخاطب را با رضایت از سالن سینما بیرون ببرند ولی در مورد «بارکد» این‌طور بوده که با فیلم ارتباط برقرار کردند و با وجود این‌که ممکن است چند دقیقه اول فیلم را کمی سردرگم باشند ولی بعد که آن را کشف می‌کنند برایشان جذاب می‌شود.

*درباره بخش‌هایی از فیلم که اسلوموشن گرفته شده است بگویید. این بخش‌ها به‌خاطر فانتزی‌ای که به کار اضافه می‌کند فضای فیلم‌های هندی را برای ما تداعی می‌کند.

سعی کردم به شکل موتیف تکرار شونده این پلان‌های اسلوموشن را در چند جای فیلم قرار بدهم و جاهایی که حس می‌کردیم مخاطب باید کمی درنگ کرده و لحظات بیشتری از آن صحنه به خصوص را تماشا کند، از اسلوموشن استفاده کردیم.

 جهان این فیلم به‌خاطر فانتزی و کارتونی بودن با کمی اغراق همراه است و فضایی کاریکاتوری را تداعی می‌کند. بنابراین سعی کردیم یک بخش‌هایی را برجسته‌تر کنیم و برای این کار از اسلوموشن استفاده کردیم و جاهایی را برای هر شخصیتی گذاشته بودیم که لحظه‌های مهمی داشته باشد تا بتوانیم در این لحظه‌ها که کمی روند داستان را هم تغییر می‌داد از اسلوموشن استفاده کنیم تا مخاطب مکث بیشتری روی این صحنه‌ها داشته باشد.


*قصه این آدم‌ها از زبان حامد روایت می‌شود ولی در بخش‌هایی از روایت، خود حامد در صحنه حضور ندارد، چگونه نبودن او را می‌شود توجیه کرد؟

مثلا کدام صحنه.

*مثلا صحنه‌ای که میلاد در اتاق دانشگاه است، در را می‌بندد و با نازی درباره این‌که نامش میلاد نیست و حامد او را اشتباه گرفته است صحبت می‌کند. در آن صحنه بجز میلاد کسی در اتاق نیست.

تصور ما این بود که نازی این اتفاق را بعدا برای حامد تعریف کرده است. بنابراین ما قصه را از زاویه آنها می‌بینیم و به همراه آنها وارد اتاق می‌شویم. از طرفی راوی در این فیلم دارد یک اتفاق و ماجرایی را تعریف می‌کند که بین این آدم‌ها شکل گرفته است و می‌تواند این لحظه‌ها ساخته ذهنش باشد. از کجا معلوم تمام اتفاقاتی که تعریف می‌کند درست باشد؟ شاید برای ترغیب کاراکتر رضا کیانیان که دارد به داستان او گوش می‌دهد، سعی کرده بخش‌هایی را با تصویرسازی ذهنی خودش برای او تعریف کند.

*یعنی هم ممکن است این اتفاق افتاده باشد و هم نیفتاده باشد؟

بله دقیقا هر دو امکان وجود دارد.

*در بخش‌های مختلف فیلم بر حماقت حامد و میلاد تاکید کرده‌اید. مثلا در سکانسی که حامد در دستشویی می‌خواهد رگش را بزند می‌بینیم درحالی از دستشویی بیرون می‌آید که دستش یک خراش کوچک برداشته است، کسی که نمی‌تواند تفاوت میان یک خراش کوچک در دستش را با زدن رگش از هم تشخیص دهد چطور ممکن است بتواند با آن هوشمندی سر کاراکتر رضا کیانیان را کلاه بگذارد؟

این دقیقا به روایت غیرخطی داستان بر می‌گردد. هرچقدر به انتهای فیلم نزدیک بشویم این آدم‌ها را ساده‌تر و احمق‌تر می‌بینیم و در اول فیلم آن‌ها را آدم‌های هوشمندتری می‌بینیم که کارهای بزرگی انجام می‌دهند. این نشان می‌دهد آنها برای این‌که پخته‌تر شوند یک مسیری را در کنار هم گذرانده‌اند و برای همین هرقدر به ابتدای داستانشان نزدیک‌تر می‌شویم حماقت آنها بیشتر به چشممان می‌آید. بنابراین این تعمدی بود که نشان دهیم زندگی، آنها را به پختگی رسانده است.


*تاکید زیادی روی سیگار نکشیدن کاراکتر نازی داشتید و چند مرتبه این موتیف در فیلم تکرار می‌شود. درباره این ایده توضیح بدهید.

برایمان بار آموزشی داشت.

*نه توروخدا، واقعا این جواب خوبی نیست .(باخنده)

(می‌خندد) واقعیتش این است که برایم جالب بود یک سیگاری در داستان ماست که هیچ‌وقت کشیده نمی‌شود. به همین خاطر به نظرم می‌توانست موقعیت خوبی را ایجاد کند و ابزاری بود که می‌توانست به من در فضاسازی فیلم کمک کند.

*شوخی‌های کلامی که شاید به زعم بعضی‌ها شوخی‌های جنسی تلقی بشود در فیلم‌های شما وجود دارد. استفاده از اینها به چه دلیل است و چگونه با هوشمندی از کنارش رد می‌شوید؟

وقتی بافت فرهنگی را با کاراکترهای خاصی نشان بدهی نمی‌توانی از ادبیاتی که بین‌شان است بگذری. من هم به شکل گذرا از ویژگی‌هایی که این نوع آدم‌ها دارند استفاده می‌کنم و خیلی‌ هم روی آن مکث نمی‌کنم. باید نشان دهم که چنین ادبیاتی میان این افراد رایج است. سعی می‌کنم خیلی نرم از کنارش عبور کنم تا شخصیت‌ها در فیلم‌هایم ملموس‌تر شوند.

*درباره حواشی‌ای‌ مثل حذف شدن صدای یاس از تیتراژ پایانی یا کوتاه شدن یک سری از پلان‌های فیلم به نسبت جشنواره بگویید.

نسخه‌ای از فیلم در جشنواره پخش شد که یاس هم در آن خوانده بود. فیلم به همان شکل پروانه نمایش گرفت و بعد از گرفتن پروانه نمایش، ارشاد به این نتیجه رسید که باید صدای یاس از تیتراژ حذف شود. هرچقدر هم تلاش کردیم نشد و خیلی برایشان حیاتی بود که صدای یاس نباشد. این ممیزی در فیلمم من را خیلی دلخور کرد.

*رفتاری که مردم نشان دادند و در سینما هنگام تیتراژ پایانی صدای یاس را در سالن با گوشی‌های موبایل‌شان پخش کردند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یاس خواننده‌ای است که طرفدارهای زیادی دارد و خوشبختانه شعرهایش هم کلمات مستهجن ندارد. او سعی کرده است شعرهای اجتماعی بخواند و آدم دردمندی است. طرفدارانش هم این ویژگی یاس را درک کردند، بنابراین واکنشی که نسبت به حذف صدای او از پایان فیلم ما نشان می‌دهند شاید به این دلیل باشد که می‌خواهند به مسئولان ارشاد نشان دهند ما این خواننده را دوست داریم.

*کلا این موضوع که پروانه نمایش به فیلمی داده می‌شود و بعد دوباره به آن ایراد می‌گیرند از کجا نشأت می‌گیرد و چگونه می‌توان این مشکل را حل کرد؟

واقعیتش نمی‌دانم مشکل از کجاست. ما نمی‌دانیم پشت ماجرا چه خبر است ولی چیزی که به عنوان فیلمساز برای من اهمیت دارد این است که امنیت شغلی داشته باشم و احساس کنم وقتی از یک ارگان قانونی مجوزی را دریافت کرده‌ام می‌توانم با آن مجوز کارم را انجام دهم! این به عنوان فیلمساز از همه چیز برایم مهم‌تر است. به نظرم وزارت ارشاد باید ارزش پروانه ساخت و پروانه نمایش را بیشتر بکند.

*ظاهرا به شما گفته شده است که حتی دی‌سی‌پی‌تان هم باید عوض شود. این حقیقت دارد؟

ترجیح می‌دهم درباره این موضوع صحبت نکنم.

*در پشت صحنه کارهایتان چه کار می‌کنید که عواملی که با شما همکاری می‌کنند معمولا دلشان می‌خواهد مجددا بودن در کارهای شما را تجربه کنند؟

ما فقط شرایطی دوستانه و انسانی را به‌وجود می‌آوریم تا به راحتی بتوانیم کنار هم کار کنیم. هیچ تفاوتی بین تهیه‌کننده، من - به عنوان کارگردان- بازیگران یا کسانی که کار خدمات انجام می‌دهند وجود ندارد و همه فکوس‌مان روی کار است. این می‌تواند مهم‌ترین چیزی باشد که افراد را در فضای دوستانه کنار هم قرار می‌دهد و باعث می‌شود همه کار را برای خودشان بدانند. این رویکرد راندمان کار را بالا می‌برد.