شهیدان رحیم کابلی و محمد بلباسی از جمله رزمندگانی که در راه دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) در کربلای «خان طومان» توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسیدند. محمدرضا مشکوری خاطراتی را از این شهیدان عزیز در اردوی راهیان نور اینگونه روایت می کند:
 
*من خادم الشهدا هستم
 
چند سال پیش که بنده مسئول فرهنگی دانشگاه ملاصدرا رامسر بودم و شهید بلباسی، مسوول بسیج دانشجویی استان مازندران بودند. به همین دلیل همکاری تنگاتنگی برای برنامه راهیان نور دانشگاه بین ما ایجاد شد. یکی از اصلی ترین و ویژه ترین خصوصیات اخلاقی شهید محمد بلباسی تواضع و افتاده حال بودن وی بود. او در آن زمان مسئول اردوگاه بود. هر وقت او را با سِمت قانونی اش صدا می کردیم و یا در معارفه ها می گفتم فلانی رئیس اردوگاه خرمشهر و غیره است. ناراحت می شد و تاکید می کرد که من خادم الشهدا هستم و درخواست او از همه همکاران این بود که وی را با نام خادم الشهدا صدا کنند. با اینکه در سفرهای راهیان نور از همه تیپ دانشجو می آمدند با یک طمانینه خاصی برخورد می کردند و با روی گشاده با دانشجویان و زائران برخورد می کرد.
 
*احیای اردوگاه هفت تپه توسط شهید بلباسی
 
یکی دیگر از خدمات شهید بلباسی، احیای منطقه «هفته تپه» عقبه لشگر 25 کربلا که بین شوش و اهواز است می توان نام برد. این محل را به طور کامل بازسازی کرد و ما سال گذشته از یادمان هایی که اینجا راه اندازی شده بود استفاده کردیم.
 
*شهید علیرضا بلباسی فرمانده گردان محمد باقر(ع)
 
علیرضا بلباسی فرمانده گردان محمد باقر(ع) لشگر 25 کربلا بود. که بعد از عملیات کربلای 5 به شهادت رسید پیکر مطهرش سال 72 تفحص شد و به آغوش میهن بازگشت.
 
*اولین دیدار با شهید کابلی
 
شهید کابلی را هم نخستین بار چهار سال پیش در انجمن راویان دفاع مقدس استان مازندران دیدم. او از پاسداران بازنشسته لشگر 25 کربلا بود. برنامه ای برای آموزش میدانی و نحوه روایت گری برای تعدادی از رزمندگان لشگر ترتیب داده بودند. این شهید در دوران جنگ از بچه های گردان حضرت حمزه(ع) لشگر 25 کربلا بود. فرمانده گردان حمزه، حاج جعفر شیر سوار از جوانان آمل بود. وی در بمب باران اردوگاه هفت تپه به شهادت رسید. جانشین گردان نیز شهید «حسن قورچی بیگی» از بچه های تنکابن بود که او نیز در مراحل پایانی عملیات کربلای 10 خلعت شهادت بر تن کرد.
 
*ماجرای لگدی که شهید کابلی خورد
 
خاطره معروفی که از شهید شیر سوار فرمانده گردان حمزه(ع) در بین رزمندگان لشگر معروف است. حاج رحیم کابلی در اردوی میدانی روایت گری، همان خاطره را تعریف کرد. برای خودم که این خاطره را قبلا شنیده بودم هم جالب بود.
 
این خاطره را شهید کابلی اینگونه نقل کرد: رزمندگان لشگر هر روز صبح در اردوگاه، ورزش صبحگاهی انجام می دادند. تا ابنیه تاریخی چغازنبیل می دویدند و دوباره به اردوگاه بر می گشتند. بچه ها برای تمرین و نرمش به صورت دایره کنار هم حلقه زدند. من که پرچم دار بودم تصمیم گرفتم با بچه ها توی حیاط شنا بروم. مشغول شنا بودم که ناگهان یک نفر با لگد ضربه ای به شکم من زد. من که متحیر شده بودم بلند شدم. باورم نمی شد که از فرمانده خوش قلب و مهربان شهید شیرسوار این لگد را خورده ام. فرمانده با جدیت در چشمانم نگاه کرد و گفت: یادت باشد پرچم دار بر زمین می افتد اما قرار نیست پرچم روی زمین بیفتد. ما قرار است علمداری کنیم. علمدار پرچم اش را رها نمی کند. پرچم نشانه قدرت پایداری ماست. بسیاری از همراهان این خاطره را شنیده بودند اما نمی داشتند که آن شخصی که از فرمانده گردان کتک خورد شهید کابلی بوده است.
 
*پای درس اخلاق شهید کابلی
 
یکی از ویژگی های حاج رحیم، روزه داری و دائم الوضو بودن وی بود. در اردوهای آموزشی بچه های پاسدار تا بقیه بچه ها شروع به غذا خوردن نمی کردند، شهید کابلی مشغول نمی شد. خودش پا به پای جوان ها غذا توزیع می کرد، چای می آورد و سفره می انداخت. گاهی آنقدر مشغول کار می شد که از تکه های نانی که رزمندگان و پاسداران خورده بودند تناول می کرد. همین موضوع برای ما که خودمان هم سن و سال حاج رحیم بودیم درس بزرگی شد. چرا که به اندازه او به این نکته توجه نمی کردیم.