راز جاودانگی فرمانده جواد در «ماه عسل»
برنامه امشب «ماه عسل» میزبان خانواده فرمانده جواد بود تا ناگفتههایی از زندگی او را برای اولین بار بازگو کنند.
قاب دهم برنامه تلویزیونی «ماه عسل» متعلق به خانواده ای ایرانی- عراقی بود که فرزندان خود را راهی دفاع از حرم حضرت زینب (س) کرده بودند.
نکته قابل توجه این خانواده عراقی- ایرانی بودن آنها بود. پدر خانواده که متعلق به کشور عراق بود، در توضیح زندگی خود گفت: من متولد شهر نجف هستم و سال 1362 بود که دو برادرم توسط صدام اعدام شدند و من هم که مدتی زندانی و شکنجه شده بودم توانستم از زندان فرار کنم و از طریق دوستانم در کردستان به ایران آمدم و حدود 3 الی 4 ماه بعد با بچه های لرستان آشنا شدم و بعد هم به جبهه رفتم.
همسر او که متعلق به خرم آباد بود نیز درباره ازدواج خود با یک مرد عراقی آن هم در سالهای اوج جنگ تحمیلی با لبخندی گفت که ازدواج ما قسمت بود و همه فامیل میگفتند که آدم خوبی است. برایم مهم نبود که ایشان عراقی است و البته ایشان هم از اول همه چیز را برای من گفت.
در ادامه برنامه این زوج که 5 فرزند داشتند، درباره شهادت جواد فرزندشان در راه دفاع از حرم گفتند.
مادر جواد عنوان داشت: روز اول میگفت میخواهم بروم ایران درس بخوانم. بعد سر از سوریه درآورد و نزدیک به چهل روز آنجا ماند و با اصرارهای من هم برنگشت. بعد از آن که دوباره خواست برود جلویش را نگرفتم چون گفت باید برویم از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنیم.
روح الله دوست جواد نیز در تعریف از فرمانده جواد گفت: آدم ها در معرکه جهاد همه خاص هستند. وقتی در بصره رسیدم به من گفتند که ما آن کسی را که میخواستیم پیدا کردیم. وقتی او را دیدم واقعا دوست داشتنی بود؛ مردی که أز جنگ بیزار بود، عاشق خانواده اش بود. کی از جنگ خوشش می آید؟ من فکر میکنم حتی این بچه های مدافع حرم مدافع انسانیت هستند و میخواهند جنگ را تمام کنند.....
پدر جواد هم درباره رفتن او گفت: هیچ مشکلی نداشتم که فرزندانم برای دفاع بروند، خیلی هم خوشحال بودم. من افتخار میکردم که میخواستند بروند از حرم حضرت زینب (س) دفاع کنند.
روح الله به حرفهای پدر جواد اضافه کرد: در همان نگاه اول شیفته جواد شدم. این را هم بگویم که در زمان جهاد همه آدمها به فطرت خدایی شان برمیگردند. کسی در جهاد دروغ نمیگوید، همه به هم محبت میکنند، فضائی که قابل توصیف نیست.
در پایان برنامه که با پخش 2 مستند از زندگی جواد همراه بود، برادر شهید جواد درباره اینکه چرا برای دفاع از حرم به سوریه میرود؟ گفت: من باید راه خودم را بروم و هیچ کس نباید کار خود را گردن دیگران بیاندازد. اگر ما به دفاع نرویم دشمن به کربلا میرسد.
روح الله نیز در تکمیل حرفهای وی عنوان داشت: ما شهید داریم که متولد 75 است و تربیت شده اند و لقمه حلال خورده اند. جواد هرجا گیر می کرد به خانم ام البنین متوسل میشد و شب شهادت ایشان هم شهید شد. امشب شب وفات حضرت خدیجه است که اولین مدافع پیامبر بوده است. ما در بحث مدافعان حرم کسانی را داریم که از بچه های افغانستانی و عراقی و آفریقایی و اروپایی هستند.
در پایان برنامه علیخانی درباره موضوع پول دادن به مدافعان حرم گفت و از محسن سوال کرد که این درست است که به مدافعان حرم پولهای هنگفتی میدهند؟ که محسن گفت: پول نمیدهند. یکی از دوستانم موتورش را فروخت تا خود را به جمع مدافعان حرم برساند و سال بعد هم طلاهای همسرش را فروخت. خیلیها به زور پول بلیط تهیه میکنند تا بیایند و از حرم دفاع کنند.
ارسال نظر