این دنیای کافر رو به پایان است!
فیلم یک حماسه است و المانهای انسانی زیادی در آن وجود دارد. همین چیزی که درباره آن با هم صحبت کردیم، فقدان، و ایده جاه طلبی و بدست آوردن چیزهایی که آرزویش را داشتیم چه معنایی برای ما خواهند داشت؟
*چطور درگیر این پروژه شدی؟
ایان فلمینگ (تهیه کننده) یک روز پیش من آمد، سال 2010 یا 2011، کمی بعد اینکه «شرم» را تمام کرده بودیم، چیزی شبیه این گفته بود که «میخواهم نسخهای از مکبث بسازم» نمیتوانستم جواب منفی بدهم. فرصت بازی یکی از شخصیتهای شکسپیر چیزی نبود که بتوانم رد کنم. فکر میکنم این کار را باید تمام بازیگران حداقل یک بار انجام دهند.
*در آن موقع فکر میکردی مکبث را جاستین کرزل کارگردانی کند؟
فکر میکردم برای مکبث انتخاب فوق العادهای خواهد بود، ایان هم همینطور فکر میکرد. به همین خاطر ایان و جاستین با هم ملاقات کردند و بقیه اتفاقات رخ داد. من اولین بار در 15 سالگی در مدرسه نمایشنامه را خوانده بودم، بعدها هم در دانشکده تئاتر آن را خوانده بودم. در دانشکده تئاتر، قسمت مشخصی را انتخاب میکنید و آن را به عنوان مهمترین بخش در پایان ترم اجرا میکنید، اما نگاه جاستین به نمایشنامه خیلی محسوس بود.
بعضی قسمتها بسیار کاربردی بودند، چیزهایی که میتوانید برجسته کنید، مانند دیوانگی مکبث تا بیماری اختلال تنشزای او. پس از حادثه هرگز به آنها فکر نکرده بودم گرچه در واقع شکسپیر آنها را نوشته بود. در صحنه مهمانی، لیدی مکبث میگوید «خودتان را نگران نکنید، او قبلاً هم کنترل خود را از دست داده است» شما هم فکر میکنید که «خب، حتماً همین طور بوده است» در ابتدا توهمات همین جادوگران هستند، آیا آنها واقعیاند؟ از صحبت با سربازانی که از خاورمیانه و عراق بازگشتهاند میشنویم که وقتی در ماسول هیل-منطقهای در لندن- قدم میزنند سر از بصره در عراق در میآورند و برای این عده در واقع لندن همان بصره میشود، این ایده بزرگی برای من بود.
*آیا این ایده برای تو کلید ورود به شخصیت بود؟
قطعاً. اگر برای ورود به هر شخصیت در هر زمانی به دنبال کلیدی باشید، این همان کلید بود. و ایده شخصیت لیدی ملکبث، تفسیر ماریون و جاستین از لیدی مکبث از ایده سنتی دیوانگی او و زنی جاهطلب بسیار جذابتر است. درست برعکس، او زنی فداکار است. او خودش را فدا میکند، او برای تلاش و ارتباط مجدد با همسرش خود را تسلیم میکند، تلاش میکند رابطهاش را دوباره مستحکم کند، رابطهای که به طور کامل از هم پاشیده شده و قطعاتش در فقدان از دست رفتن فرزند از هم دور افتاده است. علاوه بر این، مکبث هرگز در آنجا حضور ندارد، او یک سالی را در لشرکشیهای پادشاه دانکن سپری کرده، پادشاهی که توان چندانی ندارد، پس به طریقی، همه چیز برای مکبث بیابان است. او کسی است که از مرزها مراقبت میکند. او کسی است که در جنگها شرکت میکند. اینها به زیبایی توسط جاستین به ما نشان داده میشود. هرگز با این منشور به مکبث نگاه نکرده بودم، ایدهای درباره یک فقدان، اینها چیزی است که میتوانید واقعاً با آن کار کنید مردم همیشه میگویند مکبث «درباره جاه طلبی است» اما همه چیز درباره فقدان است. درباره چیزهایی است که این مردم ازدست دادهاند و آسیبی که دیدهاند.
*در زمان تحصیل، خواندن شکسپیر گاهی اوقات یک تصوری ایجاد میکند، چرا که بخشی از یک برنامه درسی است. رابطه شما با آن چطور بود؟
باید بگویم خیلی شبیه بود. ما ادبیات گستردهای در ایرلند داریم و شکسپیر هم از آن جدا نیست، اما در برنامه درسی وجود دارد. واضح است که شکسپیر یک نابغه است، اما این همان چیزی بود که دائم به جاستین میگفتم، اگر بتوانیم بچهها را به نحوی تحت تأثیر قرار دهیم فوق العاده خواهد شد. این تصور که آنها پیشتر تحت تأثیر او قرار نگرفتهاند تا حدی مغرورانه است اما من با تجربیات خودم صحبت میکنم. واقعاً امیدوارم پانزده سالههایی که به عنوان بخشی از امتحان خود این نمایشنامه را بازی میکنند فیلم را تماشا کنند و چیزهای تازه و جدیدی در آن پیدا کنند.
*اگر بخواهی به یک نوجوان توصیه کنی که مکبث را ببیند، به او چه میگویی؟
شماره یک اینکه فیلم یک حماسه است و المانهای انسانی زیادی در آن وجود دارد. همین چیزی که درباره آن با هم صحبت کردیم، فقدان، و ایده جاه طلبی و بدست آوردن چیزهایی که آرزویش را داشتیم چه معنایی برای ما خواهند داشت؟ متوجه میشویم که در زمان خاصی از تاریخ حضور داریم، جایی که بت پرستی در حال جایگزین شدن با مسیحیت است. پس این دنیای کافر رو به پایان است، اما همچنان در آنجا مانده؛ این عناصر به شدت در نمایشنامه وجود دارند که فکر میکنم برای مردم جذابیت زیادی داشته باشد.
*گفتی وقتی برای اولین بار جاستین را دیدی به طور غریزی احساس کردی او فرد درست برای کارگردانی مکبث است، اما تا وقتی با کسی کار نکنی متوجه نمیشوی ...
تماشای کار کردن او خیلی جذاب بود. اینکه ببینی کسی کاری میکند که به آن اعتقاد دارد جذاب است. جاستین قدرت، وفاداری، احساس، هوش و شجاعت شگفت انگیزی داشت. هرگز ندیدم که صدایش را برای هیچ یک از عوامل بلند کند، اما دستوراتش را با احترام به تمام این عوامل صادر میکرد. رهبری بسیار خوب است و میدانید که برای گرفتن بازی از بازیگران این اعتماد عنصر بسیار مهمی است.
*فکر میکنی به قسمتهایی کشیده شده باشی که تو را ترسانده باشد؟ گفته بودی کار با استیو مک کوئین و نقشهایی که در فیلمهایش داشتی حداقل برای تو چالش بوده ...
فکر میکنم همینطور است. متوجه شدم همچنان به فرا گرفتن و آموختن نیاز دارم، نمیتوانم نه بگویم. بازی در هر یک از نمایشهای شکسپیر یک فرصت است، به خصوص مکبث نمایشنامه محبوب من است. احساس میکنید در جاده با این شخصیت همراه هستید و جاستین هم همراه شماست، همانطور که گفتم، وقتی او را دیدم میدانستم که قرار است خیلی چیزها از او یاد بگیرم. تا وقتی که مردم فرصت انجام آن را به من بدهند همه چیز درباره آموختن است.
*درباره نقش ماریون کوتیار و تفسیر او از لیدی مکبث صحبت کنیم. کوتیارد او را از لیدی مکبثهایی که قبلاً دیده بودیم بسیار متفاوت اجرا کرده است.
ماریون در نمایش ویژگیهای لیدی مکبث عالی است، نقشی که بارها به آن نگاه شده است. او شکوهی شاهانه به او داده است و تمام این ویژگیها بسیار راحت به نظر میرسند، مشخص است که ماریون روی آنها کار کرده است اما شما هرگز اینها را در او نمیبینید. او به کیفیتی واقعی از صرف حضور در آنجا دست پیدا کرده و آنها را درمسیرهای مختلف هدایت میکند. حضور در کنار او لذت بزرگی بود.
ارسال نظر