مرحوم میراز اسماعیل دولابی می فرمود: دنیا منزلی است که به ابتلائات پیچیده شده است و کم و زیاد دارد. لذا مومنین پیهِ این ابتلائات را به دل می‌مالند، یعنی صبر می‌شوند. خداوند نیز آنها را از این عقبه‌ها رد می کند. «دار بالبَلاء مَحفوفه»؛(علی«ع»، نهج‌البلاغه، خطبه 226) یعنی انسان را در ابتلائات جل پیچ کرده‌اند. ابتلائات خلاف میل بشر است و این تا زمانی است که ما به رضایت خدا رضا نشده‌ایم. وقتی راضی شدیم دیگر برای ما فرقی نمی‌کند.


دیده‌اید که اگر کسی از دیگری راضی بود عیبی در کار او نمی‌بیند، در صورتی که در همه کارهای کسانی که از آنها رضایت ندارد عیب می‌بیند. نوکر اوست، ولی غُرغُر می‌کند؛ می‌گوید: این ارباب من اصلاً در زندگی نظم ندارد. در قدیم این گونه بود؛ می‌گفت: کار ارباب من بند و بار ندارد؛ مردم مالش را می‌خورند و هیچ در بند آن نیست و مرتب پشت سر ارباب دم از نارضایتی می‌زد.


بعضی از اهل دنیا اصلاً نمی‌دانند خدا هست یا نیست، ولی با اوضاع دنیا ساخته‌اند. امّا مومنین غرغرو هستند؛ یکی می‌گوید چرا مریض شده‌ام، یکی می‌گوید وضع مالیم خراب است و ... مثل این که خودی‌ها بیش‌تر جیغ و داد می‌کنند.


مومنین حق دارند گله خدا را پیش مومنین ببرند و شِکوه کنند. به نظر می‌رسد مومنین نطقشان باز است. همه دردِ دلشان را به هم می‌گویند. مومنین و خوب‌ها هستند که از خدا گلایه و شکوه دارند. آزادند تا حرف‌شان را به دیگر مومنین بزنند ولی کفّار و اشقیا کاری به کار خدا ندارند.


اگر ائمه(ع) فرموده‌اند در زندگی دنیا صابر باشید برای این است که به مقام رضا برسید. چون بعد از مقام صبر مقام رضاست. باید صبر کرد. زندگی دنیا همیشه همین طور بوده است. اگر هزار سال هم در این دنیا باشید همین طور است. یک شب سرد است یک شب گرم، گاهی باران هست گاهی نیست، یک شب رزق انسان زیاد است و یک شب کم است، یک شب مریض است و یک شب سالم، خاصیت عالم طبیعت این است. اگر از گذشته‌ها هم خبر بگیرید همین طور بوده است. اگر انسان چند سال از عمر خویش را در این باره تجربه داشته باشد برای همه عمرش بس است.

کتاب طوبی محبت – ص 187
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی