مهدی فخیم زاده، بدمَن ناب سینمای ایران!
کارنامه مهدی فخیم زاده قابل دفاع است؛ ورودش به هر ژانری چه در سینما و چه در تلویزیون آثاری به ارمغان آورده است که در آن از زیاده گویی روایی، شلختگی ساختاری و کم داشت دراماتیک مخل روند داستانی اثر کم تر نشانی وجود داشته است.
کارنامه مهدی فخیم زاده قابل دفاع است؛ ورودش به هر ژانری چه در سینما و چه در تلویزیون آثاری به ارمغان آورده است که در آن از زیاده گویی روایی، شلختگی ساختاری و کم داشت دراماتیک مخل روند داستانی اثر کم تر نشانی وجود داشته است. به واقع او خالق مجموعه آثاری است که در دوران خود یک اتفاق به شمار می آمدند.
حال می خواهد این در نظر آمدن به دلیل عظمت موضوعی باشد که او راوی آن شده یا به دلایل فنی و ساختاری، اثرش را متفاوت جلوه کند. اما یک نکته مشترک در همه آن ها این است که فخیم زاده تنها کارگردان آن ها به شمار نمی رود بلکه در نقشی مهم نیز هنرنمایی داشته یا در کنار این دو مسئولیت حرفه ای، در برخی آثار نوشتن فیلم نامه را نیز بر عهده داشته است؛ در این حوزه نکته مهم جداسازی مختصات فعالیت در هر حوزه است که نه تنها به ماهیت فرمی کار صدمه نزده بلکه باعث قوام آن اثر شده است.
مجموعه حس سوم نمونه خوبی در این حوزه است زیرا هم هنرنمایی مهدی فخیم زاده را در یک نقش بااهمیت شاهد بودیم و هم نگارش سناریو و کارگردانی کار توسط وی دارای ارزش بودند و این مجموعه نشانه خوبی بر توانایی والای این هنرمند است که بی ادعا در هر ژانری ورود کرد و یک اتفاق را رقم زد. در متن حاضر با تفکیک سه حوزه کاری وی تلاش است تا به جنس نگاه هنری او نزدیک شویم و روایتی متفاوت از دلایل ماندگاری اش در سینما و به ویژه تلویزیون به مخاطبان ارائه کنیم.
بازیگری
اگر حضور ماندگار فخیم زاده در فیلم سینمایی «مسافران مهتاب» را به عنوان بهترین تجربه بازیگری اش یاد کنیم، اغراق نکرده ایم اما حضورهای تلویزیونی وی نیز واجد ارزش هایی بوده اند که او را به عنوان بدمنی ناب مطرح کرده اند و گاه او را در شمایلی خاکستری جلوه داده اند. فرم صورت او با چشمانی که شرارت و معصومیتی توأمان از آن به بیرون می ریزد و نیز هنرنمایی های درخشانش در نقش هایی که شاید در برداشت اولیه از سناریو چندان اتفاق مهمی نبودند سبب شد تا این وجه از فعالیت هنری اش، هویتی مجزا از دیگر فعالیت هایش بیابد.
به واقع فخیم زاده با برداشت درست از تیپ - شخصیتی که ایفاگرش بوده، جنبه های ارزش افزا بر روند نقش آفرینی اش را به دقت بر شیوه رفتاری نقش ها نشاند و هر یک از آن ها را به یک خاطره مهم بدل کرد. از این رو ماندگار شدن نقش هایی چون اصغر کپک (خواب و بیدار)، عمر سعد (مختارنامه)، شمر بن ذی الجوشن (تنهاترین سردار) و نقشی که در حس سوم بر عهده داشت تنها یک اتفاق نیست و از ارزش های والای فعالیت این هنرمند در جهت نزدیک شدن به ماهیت حسی نقش حکایت دارد.
در مسیر این نزدیک شدن گاه رگه هایی از مطایبه و کنایه نیز در لفظ شخصیت به کار می رفت و مخاطب را با وی همراه می کرد. به واقع حاضرجوابی ها و لحنی که در آن صفت های مظلومیت و شرارت و نوعی حق به جانب بودن به زیبایی بازتاب می یافت سبب شد تا بده بستان های کلامی اصغر کپک با سروان جوان (دانیال حکیمی) در خواب و بیدار و نیز واگویه های عتاب آمیز عمر سعد نسبت به مختار در مختارنامه به دل نشیند و طنازی ظریفی که در ایفای نقش در حس سوم به کار گرفت به چشم آید.
مروری بر نقش های مهم
تنهاترین سردار: شمر بن ذی الجوشن شخصیتی با پشتوانه های دراماتیکی والاست. مسیر پرفراز و نشیب زندگی او و تغییر حرکت های او به سوی دو جبهه حق و باطل به خوبی از نفس تغییرپذیر وی خبر می دهد. این شخصیت البته به یک دلیل دراماتیک در مجموعه های تاریخی پیرامون واقعه عاشورا نقشی بسیار پررنگ دارد چون سکانس شهادت امام حسین (ع) را او با تیغ از نیام برکشیده اش (البته طبق قول مشهور خولی این کار را انجام داد) رقم می زند.
حال برای نمایش ددمنشی و سفاکی این شخصیت چه کسی غیر از مهدی فخیم زاده را باید انتخاب کرد. فخیم زاده به دلیل فرم چهره خاص خود و چشمانی که به زیبایی و بدون هیچ اکت دیگری، درونیات نقش را به مخاطب ارائه می دهد، تصویری موثر از شمر را در تلویزیون ارائه می کند، تصویری که تحت الشعاع حضور کم رنگ نقش در سناریوی تنهاترین سردار قرار نگرفت و با نقش آفرینی بارز محمد فیلی به همین نقش در مختارنامه برابری کرد.
به واقع تفاوت نقش شمر در این دو مجموعه از آن جایی بیرونی می زند که شمایل تیپیک این دو بازیگر را در دو وضعیت همسانی و ناهمسانی با این نقش تاریخی ارزیابی کنیم. در این باب هرچه قدر فخیم زاده از چشمانش در بازتاب ویژگی های شخصیتی شمر به خوبی بهره گرفت اما فیلی در انعکاس ددمنشی شمر ولو با آن حضور دامنه دار و طولانی گاه ناکام ماند.
ولایت عشق: حتی نقش های فرعی هم اگر چنان چه هنگام اجرا به آن ها توجه شود دارای ارزش های دراماتیک می شوند. نقش مهی فخیم زاده در ولایت عشق از این دست است. به واقع در خیل نقش های مهم و حضورهای طولانی تر بازیگران شاخص سینما و تلویزیون، ایفای این نقش از سوی فخیم زاده نکته ای عجیب بود. اما باز هم چشمان خاص فخیم زاده به کمکش آمد تا بتواند خبث طینت یک مسلمان رادیکال را که قصد ترور امام رضا(ع) را دارد به خوبی منعکس کند.
خواب و بیدار: نقش اصغر کپک از جمله بدمن های نابی است که ابعاد متغیر رفتاری اش سبب شد تا شمایلش تا حدودی به جنبه های خاکستری شدن پیشروی کند و فخیم زاده نیز در پرداخت ابعاد مختلف این نقش به خوبی عمل کرده است. به واقع در قسمت های آغازین تصویری که از کپک ارائه می شود چندان با تعاریف یک بدمن سازگار نیست و بیش تر شمایلی خاکستری را به وی می بخشد و طنازی های ظریفی که در لفظ کپک به کار گرفته می شود و نوعی ابهام خاص در شخصیت پردازی وی، سبب می شود تا رویارویی های او با دو جبهه خیر (پلیس) و شر (ناتاشا) بر جذابیت های مجموعه بیفزاید.
رمزگشایی از قتلی که کپک در دوران گذشته انجام داده بود نیز ارزش های دراماتیک چنین نقشی و کارکرد آن در سناریو را به وضوح نشان داد زیرا علت اصلی بازگشت ناتاشا همان گونه که بارها از زبانش بیان شد انتقام از اصغر کپک بود و تمامی وقایع دامنه داری که در مجموعه ایجاد شد در ربط موضوعی با همان علت اولیه ورود ناتاشا به ایران قرار داد.
هم نفس: ایفای نقشی با مختصات روحی و ویژگی های رفتاری تقریبا مشابه با نقشی که در مسافران مهتاب داشت، بار دیگر با توفیق فخیم زاده در بازی همراه شد. فخیم زاده به دور از هرگونه غلو لازم در پرداخت به ابعاد مختلف این شخصیت و نمایش ویژگی های مثبت و منفی وی توانست تا یک بیمار روانی رو به درمان را با برخی جزئیات رفتاری خاص این افراد در ذهن مخاطبان بنشاند.
از جمله می توان به سکانسی اشاره کرد که فخیم زاده به خانه برادرش آمده و زن برادرش با تحریک وی قصد دارد تا او را به خشم آورد و به شوهرش بقبولاند که هنوز برادر همسرش بیمار است و خشم فخیم زاده و قصدی که در پرتاب گلدان شیشه ای به سوی زن برادرش داشت و کنترل بر خشمش به زیبایی رو به درمان بودن شخصیت را به مخاطب نشان داد. هم نفس فیلمی سینمایی بود که نسخه ای سریالی هم از آن در قالب هفت قسمت از شبکه 2 سیما پخش شد.
حس سوم: طنازی معرکه فخیم زاده در بازتاب ویژگی های خاص نقش، غافلگیرکننده بود. درماندگی شخصیت در عین هوشیاری که در موقعیت رویارویی با پلیس از خود نشان می داد و چه کمیکی به ایفای این نقش بخشید و چشمان خاص فخیم زاده باز هم در انعکاس مظلومیت کذب شخصیت بسیار به کار آمد. حاضرجوابی و نکته سنجی طنازانه نیز از دیگر ویژگی های ایفای این نقش بود که با استقبال داوران نهمین جشن سینمایی- تلویزیونی دنیای تصویر (جشن حافظ) همراه شد.
مختارنامه: عمر سعد از بدمن های خاص گونه روایی تاریخی است؛ پیشینه خانوادگی این شخصیت و حضور پدرش سعد بن ابی وقاص در جریان فتح ایران، حضور پررنگی به وی در تاریخ اسلام بخشیده است؛ اما آن چه او را در حافظه تاریخی جامعه بشری زنده نگاه داشته است نقش آفرینی منفی در واقعه کربلاست. ایفای این شخصیت در مجموعه مختارنامه به بهترین گزینه یعنی مهدی فخیم زاده سپرده شد.
شرارت و منفعت طلبی کاراکتر نیز در بازتاب نگاه بازیگر به ذهن مخاطب راه پیدا می کند و تماشاگر را با دلایل اصلی غفلت عمر بن سعد در عین فرصتی که برای رستگاری داشت جلب می کند. سکانس نهایی حضور وی در مجموعه نیز با آن نگاه هراسان و سراسیمگی و آشفتگی در رفتار به زیبایی توسط فخیم زاده به اجرا در می آید تا تصویری به یادماندنی از کارنامه نقش آفرینی های وی در ذهن مخاطبان تلویزیون شکل بگیرد.
تکیه بر باد: ویژگی مهم نقش نادر محسنیان (با بازی مثل همیشه خوب فخیم زاده) لبه های متغیر شخصیتی وی در مواجهه با افراد مختلف است که نوعی خونسردی بارز هم در آن دیده می شود. اقتدارگرایی در برابر کارمندان و برادرش، منفعت طلبی در استفاده ابزاری از هر فردی که به دردش می خورد از جمله بهره گیری از کمک نیلوفر در به قتل رساندن مادر عاطفه با سرنگ حاوی خون آلوده، تظاهر به مهربانی و عشق در برابر عاطفه، مظلومیت کذب و تصنعی جهت فرار از موقعیت خطرناک رویارویی با عموی عاطفه (قاضی تراب نژاد)، جعل هویت اصلی و مخفی شدنش در پشت دو نام بین المللی و ایرانی مورگان کریستوفر و نادر محسنیان باز هم نقش آفرینی ویژه ای را در کارنامه فخیم زاده رقم زده است.
فخیم زاده با بهره گیری از قابلیت تغییر وضعیت نگاه در همه این شرایط توانسته تا دروند دراماتیک اثر نقشی تعیین کنده داشته باشد. آن چه این نقش آفرینی را امتیاز می دهد، بازتاب حالت های نگاهی خاص در شرایط مختلف است که کاملا همسو با موقعیت صحنه بهنظر می رسد.
شیطنت و خیانتی که در نوع نگاه محسنیان به مادر عاطفه نفهته است، هم چنین تعجبی که از پیشنهاد غیرمترقبه عاطفه مبنی بر درخواست ازدواج از وی دارد و نیز نوعی پنهان کاری صفات منفی و خوب نمایی حساب شده در مواجهه با قاضی تراب نژاد همگی از تفکر اجرایی هنرمندی به بیرون تراویده است که متخصص ایفای نقش های بدمن و بخشیدن شمایلی خاکستری و قابل باور از این شخصیت ها در قاب نگاه بینندگان اثر است.
کارنامه فخیم زاده در سناریونویسی
فیلم نامه های فخیم زاده سرشار از حس زندگی هستند. موقعیت هایی که وی در مقام فیلم نامه نویس به آن ها سر و شکل می دهد کاملا از نوع زندگی ایرانی برآمده و مناسبات شخصیت ها با نمونه های عینی هم تراز است. از این روست که هم چنان دو تجربه سینمایی وی در ژانر کمدی از نمونه های قابل مثال در زمینه تطبیق حال و هوای داستانی اثر با زندگی ایرانی هستند و نام وی را به عنوان یک سناریست نکته سنج و زمان شناس مطرح می کنند.
دو تجربه پلیسی- معمایی قابل دفاع وی در تلویزیون که از دو الگوی روایی اکشن- ملودرام در خواب و بیدار و کمدی- جست و جو در حس سوم بهره می بردند به خوبی ترسیم گر حال و هوای یک موقعیت داستانی بومی هستند که بدون وامگیری مو به مو از الگوهای برتر غربی و با جهت گیری های فرهنگی اجتماعی درستی که نسبت به ویژگی های پلیس ایرانی به ویژه در خواب و بیدار ارائه کرد، توانست تا در زمینه مجموعه های پلیسی داخلی که رویکرد غیراپیزودیک داشتند نمونه ای قابل اعتنا را از خود عرضه کند. این دو تجربه وامدار خطوط روشنی از تملایلات و انگاره های روان شناسانه هستند که در مسیر رویارویی قهرمان و ضدقهرمان واجد جذابیت هایی تازه برای مخاطب ایرانی بودند.
خواب و بیدار: مجموعه خوش ساخت فخیم زاده از همان ابتدا دارای ریتمی استاندارد بود. تدوین گر در تقطیع و برش صحنه ها بسیار مویی و دقیق عمل کرده بود و کارگردانی در هدایت بازیگران و کنترل اتفاقات صحنه به نسبت زمان تولید هوشیارانه کرده بود اما نکته مهم در این میان سناریوی خوب فخیم زاده برای روایت اوج و فرودهای یک موقعیت پلیسی- معمایی بود.
سناریو از همان ابتدا در ترسیم شمایل ضدقهرمان و ایجاد منطق روایی، موفق نشان داد و تا آخر این مسیر پرتعلیق و هیجان انگیز را ادامه داد. البته در پرداخت برخی صحنه ها از جمله سکانس گروگان گرفتن سرگرد (لادن طباطبایی) توسط ناتاشا (رویا نونهالی) نوع شتابزدگی و بی منطقی مشهود بود اما از آن جا که پایان افسانه ناتاشا باید چنین پیش زمینه ای می داشت چندان بی راه به نظر نرسید.
ویژگی ممتاز سناریوی «خواب و بیدار» خلق متفاوت ترین ضدقهرمان و بدمن آثار پلیسی در تلویزیون و سینماست (در ایران) که به مدد شخصیت پردازی دقیق و اجرای حرفه ای رویا نونهالی در نقش ناتاشا وجه ماندگاری والایی یافت.
حس سوم: سادگی موقعیت داستانی و طنز ظریفی که در لایه های اصلی یک روایت معمایی- پلیسی گنجانده شد ویژگی اصلی این مجموعه است. بازی های خوبی در این مجموعه ارائه شد و حضور طنازانه فخیم زاده بسیار غافل گیر کننده بود زیرا با شمایل بازیگری وی فاصله داشت و تصویری جدید از این هنرمند محسوب شد. ظرفیت های کمدی - موقعیت این بار در نوع شخصیت پردازی نسرین مقانلو لحاظ شد حس شامه قوی ای که پس از تصادف به دست آورد سبب شد تا ناخواسته وارد ماجرایی معمایی شود؛ معمای کشف محموله کوکائین که در یک اتوبوس شرکت واحد جاسازی شده و گروه تبهکاری به سرکردگی حبیب دهقان نسب به دنبال آن بودند.
حس سوم در زمان خود یک اتفاق در مجموعه سازی سیما محسوب می شد و این اتفاق بیش از آن که بر ابعاد ساختاری خاصی متمرکز باشد بر جنبه هایی از مهارت خلاقه فخیم زاده در مقام سناریست معطوف شده بود. سناریویی که استانداردی مناسب در جهت ساخت کمدی- موقعیت پلیسی ارائه کرد.
مرور شیوه های کارگردانی فخیم زاده
شیوه های کارگردانی فخیم زاده همسو با الگوی روایی ژانر و تحت تاثیر بازتاب میزانسن برمبنای گونه روایی، اندازه ای قابل اقناع می یابد. اقناع و باورپذیری مجموعه های وی حتی در تجربه های ضعیف تر و جذب مخاطبان در یک بازه میانه حالی (وضعیت بینابینی از توفیق نسبی و شکست در جذب مخاطب) نشان از تاثیرگذاری والای هنرمندی دارد که به عنوان یک کارگردان کاربلد و مخاطب شناس خود را معرفی کرده و در هر ژانر درخشیده است. به گونه ای که روایت جنایی، معمایی، اکشن و کمدی را در نهایت سادگی و ملموسی به مخاطب عرضه می کند و تلاش دارد تا الگویی بومی در مجموعه سازی ارائه دهد. الگویی که بدمن و قهرمان را کاملا ایرانیزه می سازد و موقعیت های داستانی را قالبی آشنا می بخشد.
تنهاترین سردار: پروژه ای است که سعی داشت تا با پرداخت به زندگی امام حسن مجتبی(ع) یاد و خاطره مجموعه به یادماندنی امام علی (ع) را در اذهان مخاطبان تداعی کند. به دلیل ابعاد پیچیده حریان صلح میان امام حسن (ع) و معاویه و ناتوانی سناریو در جامعیت بخشی بر موقعیت های داستانی برای انتقال دلایل این اقدام از سوی امام حسن (ع) نتوانست تا ارزش های والای کارگردانی فخیم زاده را به تماشاگران منتقل کند.
هدایت منطقی بازیگران اصلی و سیاهی لشکرها، توانایی والا در پرداخت صحنه های حساسی چون ترور امام حسن (ع) در ساباط مدائن، هماهنگی کامل با گروه و تعهد والا و عشق نابی که سبب ارائه تصاویری جذاب از یکی از مهم ترین برهه های تاریخی مکتب تشیع شد.
تنها بخشی کوچک از اهمیت کار مهم فخیم زاده در مقام کارگردان کار است. البته یکی از دلایل کم تر دیده شدن این مجموعه نوع نگرشی بود که در آن دوران و پس از پخش مجموعه امام علی (ع) ایجاد شده بود و از تنهاترین سردار همان فرمی را مطالبه می کرد که در ساخته داوود میرباقری عرضه شده بود و از ضدقهرمان هایی چون معاویه و عمروعاص همان تصویر بی کم و کاستی را انتظار داشت که بهزاد فراهانی و زنده یاد مهدی فتحی بسیار بیرونی و با برداشت هایی کاملا حسی از موقعیت های نمایشی خاص حضور این دو مکار تاریخ اسلام بود که از عنصر هیجان انگیز بودن و شورانگیزی در نحوه بازتاب ویژگی ها و خصایص آن ها بهره می برد؛ حال آن که در بازی داوود رشیدی و اکبر زنجانپور نوعی سکون و آرامش موجود بود که ویژگی مکر و زیرکی این دو را در آن نگاه های ریز و شیطانی به مخاطبان منعکس می کرد. بدینسان هدایت و کنترل فخیم زاده در ارائه تصویری متفاوت از معاویه و عمروعاص ستودنی است و ارزش کارگردانی وی را آشکارتر می کند.
ولایت عشق: مهم ترین جنبه کارگردانی فخیم زاده در مجموعه «ولایت عشق» به ساختارشکنی هوشمندانه وی و بهره گیری از تمهید هاله نور جهت پوشاندن صورت بازیگر نقش امام رضا (ع) بر می گردد. با این تمهید موقعیت داستانی مناسبی جهت به تصویر کشیدن مناظره امام با سران مکاتب و ادیان ایجاد شد و صدای خاص فرخ نعمتی سبب شد تا کلام حکیمانه امام رضا (ع) در روح و جان مخاطب نفوذ کند.
خواب و بیدار: شاید اکشن پراوج و فرودی که در زمان خود یک اتفاق به شمار می آمد بتواند تشریح مناسبی از روند کارگردانی فخیم زاده در این مجموعه پلیسی باشد اما به واقع پس از تماشای پشت صحنه «خواب و بیدار» با یک تلقی متفاوت از آن چه در ذهن دارید رو به رو می شوید و در پرتو مشاهده تلاش فخیم زاده برای گرفتن هر صحنه متوجه زحمات وی برای ساخت این اثر می شوید.
حرکت های بدنی فخیم زاده برای تشریح شیوه حرکتی ناتاشا و ماموران پلیس در ایستگاه مترو و نیز دکوپاژبندی ماهرانه ای که فضای این تصویر پراکت را به خوبی در ذهن بازیگران می نشاند سبب خلق صحنه های بدیعی شد که جذابیت و هیجان مضاعف شان سبب افزوده شدن بر تعداد مخاطبانش شد. فقط لحظه ای از پشت صحنه را در نظر آورید که فخیم زاده با آمادگی بدنی والایش، حرکتی پرشی را به رویا نونهالی آموزش می داد تا بتواند صحنه درگیری ناتاشا و ماموران پلیس را به خوبی شکل دهد.
حس سوم: گاه پرداختی ساده از یک موقعیت داستانی حتی از اجرای شرایط روایی پیچیده نیز مشکل تر می نماید؛ عنصر سادگی اجرایی حس سوم از این دست نمونه ها به شمار می آید. مجموعه در عین سادگی در میزانسن و پرداخت صحنه ها واجد ارزش های کارگردانی خوبی به ویژه در سکانس درگیری باند تبهکار با نیروهای پلیس در مکان نگهداری اتوبوس هاست. هدایت بازیگران و نقش بندی یکی از بهترین بازی های نسرین مقانلو حاصل درایت کارگردان چیره دستی است که ارزش های کاری اش حتی در ساده ترین شیوه های کارگردانی نیز نمود آشکاری نزد مخاطب می یابد.
ارسال نظر