مصداق «بهشت منقول و متحرک» کیست؟
"این گوشه ای از حقیقت وجودی انسان است که آن را هرگز نمی توان تا حد یک بحث اعتباری یا یک تشبیه زیبای ادبی تنزل داد؛ از این رو، در قرآن کریم، نه تنها سخن از بهشت ثابت و معهود است، که از بهشت متحرک و منقول نیز یاد شده است؛ آنجا که مقربان درگاه خدا را روح و ریحان و بهشت پر نعمت خدای سبحان نامیده است: فأما إن کان من المقربین فروح و ریحان و جنت نعیم/ و اما اگر – او- از مقربان باشد. در آسایش و راحت و بهشت پر نعمت خواهد بود.با این بیان، می توان وجود پر برکت خاتم الأنبیاء (ص) را زیباترین بهشت الهی در سراسر هستی دانست."
آیت الله جوادی آملی در کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تبیین تمییز میان حیات حقیقی و اعتباری انسان و جزئیات این تمایز می پردازد. آنچه در ادامه می آید پاره ای دیگر از این مبحث است.
انسان آیت پاک شود تا ملکوت هستی می رود
طبیعت و ماورای طبیعت، دارای رمز و رازهای فراوانی است که برجسته ترین و پیچیده ترین آنها وجود آدمی، این سر سویدای هستی است که گشودن و از پرده برون افتادنش جز به دست پیامبران و امامان و جز با کلید ویژه و الهی آن، میسر نخواهد بود. از این رو، قرآن کریم گاه گوشه ای از پرده اسرار انسانی را کنار می زند و چشم اندازی زیبا از این گلستان الهی به تماشا می گذارد و خدای سبحان را باغبان این گلستان می خواند: " و الله أنبتکم من الارض نباتا / و خداست که شما را – مانند- گیاهى از زمین رویانید." و سپس به جوامع بشری نشان می دهد که اگر انسان آیتی پاک شود، شجره طیبه ای را می ماند که ریشه هایش ثابت است و شاخه هایش تا ملکوت هستی، افراشته: " ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت وفرعها فی السماء/ آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است." و چنین شجره طیبه ای همواره پر ثمر است و باشد که آدمیان از این مثل های الهی، پند آموزند و بیدار شوند: " تؤتی أکلها کل حین بإذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون/ میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى دهد و خدا مثلها را براى مردم مى زند شاید که آنان پند گیرند."
اگر انسان بیدار شود مثل میوه بهشتی می شود
انسان بیدار، نه تنها اصل هستی بلکه همه شئون ثمربخش چنین درخت تناور سپهری را در حدوث و بقا مرهون اذن خدا می داند و بدین رو، هماره در مسیر دستور او گام برمی دارد تا در مصیر الهی، صیرورت و شدن ناصواب به صوب او نیاید و خود نیز به سمت ناروا چشم ندوزد.
بر اساس این آیات، هویت بوستان گونه انسانی اگر با تربیت الهی و زیر نظر پیامبران و امامان معصوم شکل گیرد، حقیقتی بهشتی حتی در دنیا می شود؛ زیرا ویژگی "پرثمری" و "ثمر همیشگی" و "همه ثمری"، از حقایق زیبای بهشت است که درخت های آن، نه دچار آفت و کمبود ثمر می شود، نه در فصل مخصوصی میوه می دهد و نه به یک میوه اختصاص دارد؛ بلکه هر درختی به وفور همه نوع ثمر شیرین و رنگین را آن هم در هر لحظه و زمان، تقدیم بهشتیان می کند: "مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهر أکلها دائم وظلها تلک عقبی الذین اتقوا وعقبی الکفرین النار/ وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده - این است که- از زیر - درختان- آن نهرها روان است میوه و سایه اش پایدار است این است فرجام کسانى که پرهیزگارى کرده اند و فرجام کافران آتش - دوزخ- است."
این راز سربسته جز با مفتاح قرآن و دست تفسیر نبوی و علوی هویدا نشده و نمی شود و اینکه انسان در دنیا چگونه با چنین هیئت بهشتی جلوه می کند که خود راز دیگری است جز با اهل بیت رسول خدا (ص) گشوده و برملا نگشته است؛ زیرا در روایات، از عالم متعهد و متبحر در علوم الهی به شجر طوبایی یاد کرده اند که گرچه خود واحد است، اما میوه های علمی او از فقه و اصول و کلام و حکمت و حدیث و عرفان و...، هم متعدد و فراوان است و هم همیشگی.
از بهشت ثابت و معهود تا بهشت متحرک و منقول
کلید این بوستان زیبای الهی به دست رهبران آسمانی است که از سوی خدای سبحان فرمان شرح و تبیین کتاب انسانیت را از یک سو و دستگیری و حمایت و هدایت جامعه بشری را از سوی دیگر، دریافت کرده اند تا با قافله سالاری آنان کاروان انسان به سر منزل مقصود راه یابد و از مزرعه موقت دنیا با سیری ملکوتی به بهشت همیشگی واصل شود؛ بلکه خود از بذر و دانه ای ظاهرا دنیایی به بهشت پررونق ملکوتی متحول گردد. این گوشه ای از حقیقت وجودی انسان است که آن را هرگز نمی توان تا حد یک بحث اعتباری یا یک تشبیه زیبای ادبی تنزل داد؛ از این رو، در قرآن کریم، نه تنها سخن از بهشت ثابت و معهود است، که از بهشت متحرک و منقول نیز یاد شده است؛ آنجا که مقربان درگاه خدا را روح و ریحان و بهشت پر نعمت خدای سبحان نامیده است: "فأما إن کان من المقربین فروح و ریحان و جنت نعیم/ و اما اگر – او- از مقربان باشد. در آسایش و راحت و بهشت پر نعمت خواهد بود."
با این بیان، می توان وجود پر برکت خاتم الأنبیاء (ص) را زیباترین بهشت الهی در سراسر هستی دانست و در این سخن پیامبر اکرم (ص) خطاب به امیر مؤمنان (ع) تدبر بیشتری کرد: "أنا مدینة الحکمة و هی الجنة و أنت یا علی بابها/ من شهر حکمتم که همان بهشت خداست و تو ای علی! دروازه ورودی این بهشت خدایی هستی." آری، رسول خدا (ص) همان بهشت منقولی است که جنت قیامت با ورود او رونق می گیرد و تا این مدینه بهشتی با دروازه ملکوتی اش در قلب جنة المأوی جانگیرد، جلوه های پرآوازه بهشت موعود، نه دیدنی است و نه خواستنی.
از جهنم ثابت و معهود تا جهنم منقول
در قبال بهشت ثابت و منقول، جهنم نیز دارای دو بخش است: یکی جهنم معهود که جایگاه جامع منافقان و کافران است: "إن الله جامع المنفقین والکفرین فی جهنم جمیعا/ خداوند منافقان و کافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد." و این تبهکاران متکبر پس از ورود به درهای چنین جهنمی، بازگشت نخواهند داشت: "ادخلوا أبوب جهنم خلدین فیها فبئس مثوی المتکبرین / از درهاى دوزخ درآیید جاودانه در آن بمانید، وه چه بدجایى است جاى سرکشان."
بخش دوم، جهنم منقول است که حقیقت وجودی طاغیان و ستم پیشگان را تشکیل می دهد و از آنان آتش افروخته ای می سازد که آن را در قیامت به پیشگاه قهر خدای سبحان می آورند و آدمی در این حال، تازه بیدار می شود و آنجا کجا و بیداری و عبرت آموزی کجا: "و جایء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسن وأنی له الذکری/ و جهنم را در آن روز حاضرآورند آن روز است که انسان پند گیرد ولى کجا او را جاى پندگرفتن باشد."
نمودی از تبهکاری انسان، خوردن مال یتیم است که او را از درون می گدازد و جهنمی مشتعل و متحرک می سازد و سپس به جهنم جامع و ثابت منتقل می کند: "إن الذین یأکلون أمول الیتمی ظلما إنما یأکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا/ در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى خورند جز این نیست که آتشى در شکم خود فرو مى برند و به زودى در آتشى فروزان درآیند." و تا این جهنم متحرک انسانی را به آن دوزخ ثابت ملحق نسازند، شعله های سرکش آتش، زبانه نمی کشد و آمادگاه معهود کافران فراهم نمی شود: "فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکفرین/ از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید."
ارسال نظر