به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین، از کارهای سینمایی‌اش می‌توان به «دهلیز» به کارگردانی بهروز شعیبی اشاره کرد. او در سال اخیر در سه نمایش «باغ آلبالو» به کارگردانی آتیلا پسیانی، «مضحکه‌ای شبیه قتل» به کارگردانی حسین کیانی و «بهمن» به کارگردانی افروز فروزند نقش‌آفرینی کرده است. عابدی همچنین در حال بازی در قسمت دوم سریال «دودکش» است. نمایش بهمن، دومین همکاری او با افروز فروزند، پس از نمایش «روی زمین» در سال ۸۲ است. او در نمایش «بهمن» در نقش یک بازیگر تئاتر به ایفای نقش پرداخت. به بهانه نمایش «بهمن» با او به گفت‌وگو نشستیم. عابدی این روزها، رؤیای کارگردانی را در سر می‌پروراند.

 اولین کار شما چه بود؟

اولین کارم «مجلس نامه» بود که برای جشنواره روی صحنه رفت و پس از آن «مصاحبه» بود.

 

 شما از سال ۷۶ تاکنون در فضای حرفه‌ای، بازیگری تئاتر می‌کنید. این ۱۸ سال کار، تا چه حد شما را متقاعد کرده که در تئاتر باقی بمانید؟

من برای خودم این دیدگاه را ساخته‌ام و این لذت، هرچه بیشتر پیش می‌رویم، در من بیشتر می‌شود که روی صحنه و در تئاتر نمی‌توان سرسری عمل کرد. نمی‌خواهم بگویم که من خیلی خوب هستم اما تمام سعی‌ام را کرده‌ام که به نسبت خودم هر آنچه توانایی و بضاعت من بوده برای تئاتر بگذارم و خلاقیت بیشتری را از خودم بیرون بکشم چون صحنه خیلی بی‌رحم است. زمانی که روی صحنه به‌عنوان یک بازیگر قرار می‌گیریم، ما هستیم و ارتباط با تماشاگر و تماشاگر به‌طور ناخودآگاه بسیار هوشیار و گاهی بی‌رحم است و انرژی او، حتی اگر بخواهد به دروغ شما را به‌عنوان یک بازیگر دوست داشته باشد، به شما خواهد رسید. بنابراین باید خلاق و به‌روز بود، باید خود را جوان و تازه نگاه داشت چه در اندیشه و چه در جسم و نوعی خطرکردن در آن است که من بسیار آن را دوست دارم که البته در بازیگری، این خطر در همه‌جا هست، در تمامی مدیوم‌ها و ژانرها که این هیجان و خطر برای من در تئاتر بیشتر است و من دوستش دارم.

 

 با توجه به اینکه شرایط سازمانی و یا شرایط مدیریتی تئاتر همانند سینما بسامان نیست و مسائل مالی یا روابط کاری دچار نوسانات بسیاری می‌شوند، این بودن در تئاتر، از دید بازیگرانی چون شما چه معنایی دارد؟

هرگز اتفاق نیفتاده که تئاتر کار نکنم؛ ضمن اینکه امسال هم در سه نمایش ایفای نقش کردم. احساس می‌کنم حتی اگر بخواهم از شرایط نابسامان فرار و در فضای دیگری فعالیت کنیم و در آن فضا موفق باشیم، نیاز به کسب نیروی تازه داریم. این نیروی تازه را من در تئاتر به دست می‌آورم؛ چون در تئاتر مجبورم بخوانم، ببینم، تفکر و تمرین کنم. تمرین بازیگری می‌کنم و در حد خودم سطح خودم را بالاتر می‌برم یا حداقل پس‌رفت نمی‌کنم و همان که هستم باقی می‌مانم.

 

 آیا از دید شما بازیگری در تئاتر یک پایه است؟ پایه‌ای که همچنان شما را به‌عنوان یک بازیگر تقویت و امکان پیشرفت را فراهم می‌کند؟

متأسفم که من روی تئاتر نمی‌توانم به‌عنوان یک منبع درآمد جدی حساب کنم. در شرایطی که ما داریم، روی پول تئاتر نمی‌شود حساب کرد. به‌زعم من روی بازی در تئاتر برای تازه‌ماندن در این کار و تمرین به‌منظور درجانزدن، می‌شود حساب کرد. آن دلیلی که من به خاطرش به بازیگری روی آوردم اگر هنوز در من باقی مانده باشد، ارزش‌های حرفی برای گفتن داشتن، به سمت هنر رفتن، آزاداندیشه‌بودن، بیان و دیدگاهی داشتن و آن دیدگاه را به نحوی به مخاطب عرضه‌کردن است. اینها مسائلی هستند که من را از لحاظ روحی راضی کرده است و برای سیراب‌کردن روحم با تمام این مشکلاتی که باعث شد در دو سال گذشته به این نتیجه برسم که به‌هیچ‌وجه در جشنواره تئاتر فجر شرکت نکنم، نفس تئاتر را نمی‌توانم کنار بگذارم.

 

 بسیاری از ستارگان سینما بر این باورند که نمی‌توانند تئاتر بازی کنند، درصورتی‌که خاستگاه اولیه بسیاری از آنها تئاتر بوده. می‌خواهیم نظر شما را دراین‌باره بدانم.

بستگی به این دارد که ما به این حرفه چگونه نگاه کنیم و از آن، چه چیزی بخواهیم. شاید افرادی که از ابتدا دیدگاهشان چیز دیگری بوده به‌عنوان مثال شهرت، یا اینکه تا چه اندازه برد خبری داشته باشند و تا چه اندازه از لحاظ تجاری و هنری دارای شهرت بشوند یا اینکه تا چه حد بتوانند از این حرفه، پول دربیاورند و به‌صورت تجارت به آن نگاه کنند یا حتی اگر شکل هنری داشته باشد تا چه اندازه به آن هنر و مدیوم علاقه‌مند هستند، بستگی دارد که چطور به آن نگاه کنند که البته من ابدا این موضوع را ارزش‌گذاری نمی‌کنم. این یک سلیقه و یک نگاه است که در نوع خود یک ارزش محسوب می‌شود. به این لحاظ که اگر کسی از آن لذت ببرد، آن لذت ترس‌ها را از بین می‌برد. لذت استعداد و خلاقیت می‌آورد. امروزه ثابت شده است آن چیزی که ما اسم آن را استعداد می‌گذاریم، آن چیزی نیست که از روز ازل در ما گذاشته شده و کاری نمی‌شود با آن کرد. آن درواقع اشتیاق و علاقه ما با توجه به پذیرش توانایی‌هایی که در ما وجود دارد است. بنابراین خواستن آدم‌ها توانایی را در آنها به وجود می‌آورد. شاید عده‌ای حوصله درگیرشدن با یک پروژه را نداشته باشند. اگرچه واقعا متأسفم که تئاتر نیز از شکل ایده‌آل خود خارج شده است و پروژه‌ها به‌سرعت می‌خواهند تمرین را تمام کرده و به اجرا برسند. آن شکل اولیه عوض شده و شرایط روز این را می‌طلبد؛ اما باز هم چیزی به اسم تمرین و یکی‌شدن با ایده کلی یک نمایش، نزدیک‌شدن به فکر شخص کارگردان و نویسنده وجود دارد. به نظر من خواستن آدم‌هاست که این را به‌وجود می‌آورد.

 

 تحلیل تان در رابطه با نقشتان در نمایش «بهمن» چیست؟

«بهمن» یک نمایش مستندوار راجع به پشت‌صحنه تئاتر است و من در آن نقش یکی از بازیگرهایی را که قرار است در جشنواره فجر نمایشی را بازی کند، بازی می‌کنم. در این نمایش به مشکلات پشت‌صحنه گروه‌های تئاتری در روزهای اجرائی جشنواره پرداخته می‌شود.

 

 شما سابقا با خانم فروزند کار کرده‌اید. در چه کارهایی با ایشان همکاری داشتید؟

من در کار «روی زمین» در سال ۸۲ و در همین سالن برای ایشان در اجرای عموم بازی کردم.

 

 به‌غیر‌از اینکه در قشر تئاتری‌ها، تماشای نمایش بهمن ایجاد همدردی می‌کند، فکر می‌کنید که تماشای آن اصلا در رفع معضلات تئاتر تأثیری خواهد داشت؟

پاسخ‌دادن به این سؤال بسیار دشوار است. به‌این‌دلیل که خیلی‌ها تلاش‌های از این بزرگ‌تر کرده‌اند، تلاش‌های مستقیم و حتی به‌طور مشخص نهادها و ارگان‌ها را با فعالیت‌های خودشان مورد خطاب قرار داده‌اند؛ ولی در عمل نتوانسته‌اند تغییری به‌وجود بیاورند. این نمایش که یک کار فرهنگی است و هیچ‌وقت هم نشده که یک عده از سالن تئاتر بیرون بیایند و یک نمایش را ببینند و همان موقع که بیرون می‌روند مشت‌ها را گره کرده و اعتراض کنند؛ اما به لحاظ تفکر و به لحاظ اینکه شاید فکری را در افراد ایجاد بکند، اینگونه فعالیت‌ها شاید به مرور بتوانند در اندیشه آدم‌ها تفاوتی به‌وجود بیاورند. شاید مؤثر باشد؛ اما من این موضوع را سخت و بعید می‌دانم. یک نمایش در یک سالن مگر تا چه اندازه مخاطب دارد و این تعداد چه درصدی را می‌توانند تشکیل دهند که آن مقدار بتوانند تغییری ایجاد کنند؟ هرچند شاید بتوانند یک تلنگر ایجاد کنند یا یک روزنه‌ای را باز کنند و تفکر ما یک قدم به سوی جلوتر حرکت کند. از نظر من این نمایش تنها توانایی اندیشه‌سازی را دارد.

 

 به‌غیر‌از معضلاتی که در نمایش به‌تصویر کشیده شده‌اند، از نظر شما معضلات تئاتر امروز ما چه چیزهایی هستند؟

در این نمایش فقط به یک نهاد و یک نظام حاکم بر تئاتر با هر چیزی که هست اشاره نمی‌شود. اینجا به فرهنگ رابطه خود ما و به رابطه آدم‌ها با یکدیگر نیز پرداخته می‌شود. از نظر من به‌عنوان هنرمند ما باید کمی هم به اصلاح خودمان بپردازیم. ما پشت هم نیستیم. شاید این موضوع ریشه در فرهنگ ما داشته باشد، شاید به‌طور کل جامعه ما این‌گونه است، شاید هم مشکلات ما را این‌گونه کرده است. من جامعه‌شناس نیستم که بتوانم در‌این‌باره نظر تخصصی بدهم، اما درحال‌حاضر این مشکل وجود دارد. وقتی خود ما در نوبت اجرا، در دستمزدها و غیره پشت هم نیستیم، با هم همدل نیستیم پس ما هم این مشکل را داریم. شاید از این قضیه سوءاستفاده‌هایی نیز بشود. به‌همین‌منظور ما موظف به فرهنگ‌سازی هستیم. برای مبارزه یک یا دو سال کافی نیست. شاید باید دو نسل بگذرد تا تربیت یک فرهنگ عوض شود تا بشود مشکلات را حل کنیم. در‌این‌باره حرف زیبایی زده می‌شود و من آن را بسیار قبول دارم و آن این است که انگار در جامعه ما افراط و تفریط وجود دارد. ما هرگز اعتدال را رعایت نمی‌کنیم که با سعه‌صدر و برخورد فرهنگی و برخورد درست مسئله‌ای را پیش ببریم. یک انقلاب فرهنگی به‌وجود بیاوریم و خشم‌ها را بتوانیم کنترل و رها بکنیم. با صبوری مسائل را پیش ببریم و روی اهدافمان به صورت درازمدت نگاه بکنیم. ما فاقد بخش اهداف درازمدت هستیم. راه ما به‌وجودآوردن این فرهنگ در خودمان است که باید از کودکستان آغاز شود.

 

 شما تا چه حد به جمله «تئاتر برای همه» اعتقاد دارید؟

من به خلاقیت و دیدگاه آدم‌ها احترام زیادی می‌گذارم؛ البته به‌شرطی‌که توهینی به دیدگاه بقیه نباشد. نیازی نیست که بعضی تئاترها را همه بفهمند؛ اما زمانی هست که ما یک بودجه دولتی را استفاده می‌کنیم و آن زمان است که همه باید لذت ببرند. زمان‌هایی نیز هست که من به‌عنوان یک هنرمند می‌خواهم حرفی بزنم که به واسطه آن سطح فرهنگ جامعه‌ام را بالاتر بیاورم و حتی اگر کسی نفهمید، تلاش کند که بفهمد و من برای این موضوع احترام قائل هستم. این مبحث شاخه‌های بسیاری دارد؛ ولی این را می‌خواهم بگویم که به‌عنوان مثال یکی از این دیدگاه‌ها رفتن به سوی مدرنیته است و ما باید مدت مدیدی را بگذرانیم تا به دیدگاهی جدید و بیانی تازه برسیم. اگر شخصی بخواهد ادای این موضوع را دربیاورد و به‌اجبار چیزی را به خود الصاق کند، بعد هم بگوید چه‌کسی گفته تئاتر برای همه، من حرف خودم را می‌زنم، آن موقع من به این موضوع معتقد نیستم؛ ولی اگر من در خودم می‌خواهم تحولی ایجاد کنم و آن تحول را حس می‌کنم و از من چیز دیگری جز اینکه می‌گویم بیرون نمی‌آید، حتی اگر دیگران آن را کم می‌فهمند، من به آن‌ احترام می‌گذارم و اگر آن را نفهمیدم، سعی در فهم آن بکنم. ما باید خودمان را بالا بکشیم؛ در‌عین‌حال تئاترهایی هستند که برای همه است و من به تمام آنها معتقدم. ما باید شرایطی را به‌وجود بیاوریم که همه بتوانند تئاتر کار کنند. همه نوع تئاتری داشته باشیم و همه مخاطب‌ها بتوانند از هر نوع تئاتری که دوست دارند استفاده بکنند. این فقط در گرو این است که افرادی که بالای سر ما هستند، کمی چارچوب‌هایی را که برای ما مشخص کرده‌اند، گسترده‌تر کنند و اجازه بدهند ما کارمان را انجام دهیم. کمی بودجه بیشتر به تئاتر تزریق شود. درحال‌حاضر مثل قارچ سالن به‌وجود آمده است؛ اما با کدام استاندارد و با کدام بودجه؟ هیچ چیز در آن وجود ندارد. من به «تئاتر برای همه» اعتقاد دارم؛ به‌شرطی‌که دیدگاه‌های مختلف در آن وجود داشته باشد. ما ممکن است تئاتری ببینیم که دوستش نداشته باشیم؛ اما حرفش را بفهمیم و به آن احترام می‌گذاریم در صورتی‌که من می‌بینم چقدر از سوی همکاران خودم بد و بیراه گفته می‌شود و جلوی چرخ آن نوع تئاتر را می‌گیرند. چرا؟ هرکسی حق دارد آن‌طور که دلش می‌خواهد حرفش را بزند، اگر دروغ در آن نباشد و صادقانه آن را از خود تراوش می‌کند چرا‌که‌ نه؟

 

 یک نمایش را با یک گروه آلمانی کار کردید، آن چطور تجربه‌ای بود؟

تجربه خوبی بود و اتفاقا می‌خواهم بگویم که من بسیار فضای کارکردن در کارهای آتیلا پسیانی را شبیه به آن گروه دیدم. منفعت کارکردن با آن گروه این بود که حس کردم عزت نفس بیشتری باید در خودمان و در بازیگرهایمان وجود داشته باشد. ما هیچ تفاوتی با آنها نداریم و تنها چیزی که در آنها هست، انضباط، تعهد کاری و عشق به این هنر است که بسیار مهم است وگرنه از نظر توانایی و هیجان ما چیزی کم نداریم؛ البته که آنها به این خاطر که تئاتر خصوصی دارند و حمایت‌هایی می‌شوند، در داشتن آن تئاتر خصوصی دست و بالشان بازتر است. امکانات بیشتری دارند و به لحاظ مالی دست بازتری دارند. همچنین انگیزه‌های بالاتر، همدلی زیاد، انضباطشان و زمانی که در خدمت یک پروژه هستند واقعا در خدمت آن هستند و اینها همه باعث می‌شوند که آنها موفق‌تر عمل بکنند. اینها برای من دریافت خوبی بودند. گاهی متأسفانه این قصور را در افراد گروه‌های خودمان می‌بینیم.

 

 در دنیای تصویر کدام کارها برای شما تجربه‌های بهتری بودند؟

من در دنیای تصویر به اندازه تئاتر تجربه ندارم که بخواهم انتخاب بکنم؛ اما فضایی را که در فیلم «دهلیز» آقای شعیبی بازی کردم با وجود اندک‌بودن سکانس‌ها دوست دارم. پس از آن سریال‌ «تعبیر وارونه یک رؤیا» به کارگردانی آقای جیرانی و تجربه‌کردن چنین فضایی در تلویزیون برایم بسیار جالب بود.

 

 تجربه سریال «دودکش» با وجود عمومیت بیشتری که داشت چگونه بود؟

مسلما حضور در کنار شخصی مانند حسین لطیفی و آن گروه و بچه‌هایی که از قدیم می‌شناختم و همگی بازیگرهای تئاتر بودند، دوست داشتنی بود؛ اما تمایل شخص من به کارهای جدی بیشتر است. به نظر من واجب و ضروری است که یک بازیگر به هر نوع بازی روی آورد؛ با اینکه علاقه‌ام بیشتر به سمت کارهای جدی است؛ اما کمدی‌های متفاوتی مانند «شمعدانی» به نسبت «دودکش» فانتزی‌های بیشتری دارد و اتفاقا نقش‌های کمدی به من در ایفای نقش‌های جدی‌تر کمک بسیاری کردند. در همین نمایش هم نقش من کمی کمدی است. من همه نوع نقشی را دوست دارم تجربه کنم و به این موضوع ایمان آورده‌ام که کمدی‌ترین نقش‌هایی که یک نفر بازی می‌کند، بیشتر به او در ایفای نقش‌های جدی کمک می‌کند و این شاید به دلیل ریتم سریع و وجود پاساژهایی است که به سرعت باید در این قبیل نقش‌ها عوض شوند و به اندازه‌ای نقش کمدی را درآوردن مشکل است که اگر کسی موفق به انجام آن شود، بسیار راحت‌تر می‌تواند به فضاهای تراژدیک دست پیدا کند و این یک تمرین ذهنی است.

 

 شنیده‌ها حاکی از آن است که سریال «دودکش» دوباره در حال تولید است، راجع به این پروژه کمی توضیح دهید... .

من قرارداد بسته‌ام و نیز همه دوستان در‌حال بستن قرارداد هستند. امید است که بین ۱۵ تا ۲۰ دی کلید بخورد. شخصا انگیزه بسیاری برای این سریال دارم. دوست دارم هر‌آنچه را که در توانم هست برای پیشرفت این قسمت نسبت به قسمت قبل بگذارم.