تاریخی که هیچ وقت کهنه نمی شود
سریال تاریخی «معمای شاه» در حالی روی آنتن می رود که بخش داستانی متعلق به خانواده دکتر وزیری به مذاق بسیاری از مخاطبان آن خوش نیامده است.
به گزارش پارس به نقل از فارس، در میان فیلمسازان ایرانی کمتر هنرمندانی حاضر می شوند با توجه به کمبود لوکیشنهای مناسب، آکسسوار کافی و سایر ملزومات بیگ پروداکشنهای این ژانر پر دردسر، سالهای عمر خود را صرف ساخت آثار تاریخی کنند.به ویژه در تلویزیون که محدودیت بودجه وجود دارد و این مسئله در سالهای اخیر بیش از پیش سایه خود را روی آثار این مدیوم انداخته است و تلاش می شود برای کاهش هزینه ها،بیشتر قصه هایی سرراست تر و در لوکیشنهای بسته که اصطلاحا آپارتمانی خوانده می شوند، تصویب شده و به تولید برسند.به اینها بیفزایید مشکلاتی که بازیگران در سریالهای تاریخی با آنها دست به گریبان هستند و گاه با لباسهای نامتعارف در فصول مختلف و تحمل گریمهای سنگین باید رنج کار در پنین پروژه هایی را به جان بخرند و ناخواسته شاید مجبور شوند پیشنهادهای دیگرشان را رد کنند و احتمالا دستمزدهایشان نیز به موقع پرداخت نشود.
در این بین به دلیل طولانی شدن زمان تولید،تغییرات مدیریتی در تلویزیون نیز ایجاد می شود و گاه به اعمال نظرات سلایق مختلف در این اثار می انجامد.مجموع این موارد بی شک در جریان تولید یک اثز تاریخی و الف ویژه تاثیرات منفی و یا در مواردی مثبت خود را خواهد گذاشت که البته در بررسی نهایی کار و هنگام پخش کمتر مورد توجه قرار می گیرند. به هر حال مخاطب متوقع از تلویزیون برنامه دیدنی و مطلوب خود را می طلبد و چنین حواشی و مشکلات پشت صحنه را در تماشای فیلم یا سریال نمی پذیرد که باید در این باره او را محق هم دانست.حال با جمیع این شرایط که به احتمال فراوان برخی از آنها را می توان به «معمای شاه» نیز تعمیم داد،این سریال روی آنتن رفته و تاکنون هفت قسمت آن نیز پخش شده است.هرچند مداقه سختگیرانه روی تنها هفت قسمت از سریالی که بیش از هشتاد قسمت دارد،با خلاهایی همراه خواهد بود، اما تردیدی نیست که در همین چند بخش نیز می توان نقاط ضعف و قوت کلی را یافت و روی آنها به عنوان مشت نمونه خروار بحث کرد.
شاید در نگاه نخست و با عنایت به نام اثر، از این سریال انتظار داشت که صرفا به حوادث دوران محمدرضا پهلوی بپردازد و حاشیه نرود. خاصه آنکه تولید آثار نمایشی ای که این طور صریح و بی پرده به زندگی شاه بپردازند در تلویزیون ما کمتر صورت گرفته است. برای آن دست از بینندگانی که این گونه می اندیشند، قطعا تماشای بخش های داستانی و حضور خانواده دکتر وزیری (سعید نیکپور) لطف چندانی ندارد. دست کم تا اینجا که چنین بوده است! خانواده ای که کاراکترهایش به قدر کافی قوام نیافته اند و جذابیت های دراماتیک زیادی ندارند. اما طرفداران این بخشهای داستانی ضمن دفاع از آن، اتخاذ چنین شیوه ای را در موازات رویدادهای تاریخی، راهکاری منطقی برای رجوع دوربین به دل اجتماع و نمایاندن بخشی از جامعه آن روز ایران با باورها و خواسته های همان مقطع می دانند. هرچقدر مخالفان طراحی این خانواده و اطرافیان آنان را کم اثر و باری اضافی روی دوش سریال می بینند که مانع از پرداخت صرف به مایه های جذابتر اثر یعنی وقایع دربار و حوادث سیاسی می شود، طرفداران از آن به عنوان یک گریزگاه یاد می کنند که سریال را از روایت کاملا سیاسی و خشک، می رهاند. در این باره هر یک نظرات خود را نیز دارند،اما در هر حال این گونه از روایتگری تاریخی تنها راهی است که با توسل به آن می توان در هر دو جبهه حکومت و مردم حضور داشت و قصه را هم راستا با پردازش هر دو به پیش برد تا از این رهگذر،به نتایج همه جانبه تری رسید.
می توان گفت این گونه از تکراری و کهنه به نظر رسیدن ماجراهایی که خیلی ها به دلیل سندیت تاریخی و ثبت شده آنها، از جزییات شان نیز پیش از وقوع اطلاع دارند،جلوگیری خواهد شد.اگرچه ممیزی های تلویزیون و خطوط قرمز این رسانه در کنار معذوریتهای سازندگان که اینجا نیز گریبان «معمای شاه» را گرفته،از انعکاس بی کم وکاست حوادث آن برهه از تاریخ معاصر ایران ناگزیر به ساحت اثر لطماتی می زند.
نکته ای که می توان بخشهایی از اعتراضات وارد شده به «معمای شاه» زا ناحیه ان دانست.از همین روست که فیلم و سریال سازان فارغ از این تن دادن به حواشی سیاسی،بیشتر ترجیح می دهند تاریخ پیش از انقلاب اسلامی ایران را به عنوان یک چاشنی در روایت خود مورد بهره برداری قرار دهند و ریسک ورود به آن و تبعات آینده اش را به جان نخرند. تبعات آینده از این حیث که به واسطه گستردگی مخاطبان چنین آثاری،دایره موافقان و مخالفان انرا وسعت می بخشد و انبوهی از نقدها و نظرات را به سوی آن روانه می سازد.مصداق این اتفاق نیز «معمای شاه» است که سازندگانش بیش از آنکه فرصت بیابند از ساختار و شایستگیها و ظرایف و یا نقصها و کاستیهای هنری و روایی آن بگویند و بشنوند،عمده وقت خود را صرف دفاع از اتهامات ریز و درشتی کرده اند که در برخی موارد حتی از سوی کسانی مطرح می شود که اصلا سریال را ندیده اند!
با این وصف، پخش قسمت هفتم این سریال در جمعه شب هفته گذشته که به بحران نان و اعتراضات مردمی و در ادامه، درگیری آنان با نیروهای شهربانی و ارتش می پرداخت و کمتر اثری از خانواده دکتر وزیری دیده می شد، سریال ضرباهنگ به مراتب بهتری گرفت و روی غلتک افتاد. حرکات شتابان دوربین روی دست در لحظات رویارویی مردم و نظامیان و دکوپاژ و میزانسن پر تحرک و مواج محمدرضا ورزی کارگردان آن در بیش از نیمی از این قسمت اخیر نشان داد که احتمالا پیشتر شاهد یک آرامش پیش از توفان بوده ایم. در این سکانسها که با هوشمندی در توالی هم قرار گرفته بودند،به خوبی می شد نحوه دقیق هدایت همه عناصر صحنه را از سوی سازنده اثر درک کرد. کاری که در ساخت آثار تاریخی و یه ویژه در این دست سکانسهای شلوغ و مهم و انرژی بر،مشکل می نماید و بروز اندکی سهل انگاری و اشتباه، از واقع گرایی آن می کاهد. ضمن اینکه در همین قسمت مذکور، تمرکز روی حوادث دربار و شاه بیش از پیش شد و با ماهیت سریال سنخیت بیشتری یافت که قطعا با مذاق مخالفان و منتقدان بخشهای داستانی هم سازگارتر بود.بینندگان بیشتر با لحظات سیاسی همراه شدند و مناسبان شاه با سایر ارکان حکومت پهلوی به ویژه قوام و نزدیکانش نمود پررنگتری در مجموعه داشت.گرچه می شد با پرداختی قویتر از بخشهای داستانی نیز بهره بیشتری در سریال گرفت تا در دقایقی که دوربین از سمت دربار فاصله می گیرد،بخشی از بینندگان را کم حوصله نبیند.
از نقاط قوت سریال که وجهه خاصی به آن بخشیده،می توان به گریمها اشاره کرد که در هر قسمت و با ورود هر کاراکتر تاریخ معاصر بیننده خود را در معرض یک چهره به شدت مشابه بازیگری با یک شخصیت واقعی و آشنا می یابد که با جزییاتی دقیق در گریم،به شدت شبیه از آب درآمده و به باور پذیری تماشاگر کمک شایانی میکند.این بخش از سریال جدا از هنر دست طراح گریم باذوق آن شهرام خلج،از هنر سازندگان اصلی به ویژه استعداد و قریحه کارگردان در یافتن بازیگرانی شبیه به شخصیتهای تاریخی از حیث چهره،اندام و نیز جنس و شیوه بازی نیز نشات گرفته است.مسئله ای که با توجه به انتشار اخبار تولید پیش از آغاز پخش، ابعاد پنهان نگاه داشته شده آن، در قسمتهای آتی باز هم موجبات شگفتی بینندگان را فراهم خواهد آورد.
از سویی انتخاب حرکات نرم دوربین در سکانسهای گفت وگوهای دو یا چند نفره متناسب با ضرباهنگ درونی پرتنش یا آرام و نیز دوبین روی دستهای دیدنی که در سکانسهای شلوغ به ویژه در همین بخش آشوبهای بحران نان که با اتنخاب درست کارگردان و درک منطقی و حرفه ای او از حس مستولی بر صحنه مورد استفاده قرار گرفته بود،جزو قسمتهای قابل اعتنای سریال هستند.
با تمام این وجود،بررسی همه جانبه سریالی عظیم و مملو از نکات ریز و درشت تاریخی و هنری با بیش از 80 قسمت، آن هم پیش از پخش حتی یک سوم نمی تواند آن چنان که شایسته و بایسته است،آنرا در بوته نقد قرار دهد و حق مطلب را ادا کند.باید کمی دیگر صبر کرد و بخشهای دیگری را از این سریال به تماشا نشست و درباره آن با دیدگاهی دقیق تر به صحبت نشست.
ارسال نظر