«شیفت شب» نمیتواند یک «مرد عوضی» دیگر شود
«شیفت شب» فیلم از هم گسیختهای است. تکلیفش مشخص نیست، جنس روایت و شخصیتپردازی یک چیز میگویند و طرح (Plot) چیز دیگر. فیلم پر است از پیرنگهای فرعی ناکارآمد. «شیفت شب» را میشد تنها با دو بازیگر و یک تلفن ساخت و آخرش همان شود که هست.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، «شیفت شب» دومین ساخته بلند نیکی کریمی در مقام کارگردان، داستان زنی را نقل میکند که با رفتارهای عجیب و سرد شوهرش مواجه میشود. مرد (محمدرضا فروتن) در تلاشی برای کسب ثروت و سود بردن از بازار، ریسک میکند و در نهایت سرش بیکلاه میماند. او با بدهی بالایی مواجه است که پرداختنش مشکل است. کارش را از دست داده و گرفتار مردی نزولخور (امیر آقایی) است. رفتار مرد در ابتدا چندان توجه همسرش را جلب نمیکند. زن (لیلا زارع) دارای یک شخصیت اولیه است. او زنی است که با تلفن عجین است و به قول معروف به سر و وضعش حسابی میرسد. این دو المان مهمترین المانهای فیلمی کریمیاند.
برای رسیدن به یک کنش دراماتیک نیاز است زن به نحوی از یک خواب – طبق روند فیلم – برخاسته و در یک داستان تریلر دریابد رفتار عجیب همسرش – که توأم با توهم خودکشی و قتل است – منشاء و نتیجهاش چیست. او آرام آرام همانند یک کارآگاه درمییابد که شوهرش در چه مخمصهای افتاده است و در این مسیر چه خطرات احتمالی ممکن است او را تهدید کند. زن در این مسیر به نحوی تنهاست و کسی چندان از دغدغههایش آگاه نمیشود. هدف زن حفظ زندگی است که تا پیش از آگاهی، درک درستی از آن نداشته است.
شاید برای فیلمبینها، ساخته جدید نیکی کریمی ذهنشان را به یاد «مرد عوضی»، یکی از آثار قابل تامل آلفرد هیچکاک بیاندازد. فیلم داستان مردی (هنری فوندا) را نقل میکند که به اتهام دزدی دستگیر میشود و همسرش در پی اثبات بیگناهی اوست. مسیر اثبات بیگناهی به دو اتفاق منجر میشود: یک آنکه زن در مقطعی نسبت به شوهرش شک میکند و دو آنکه زن در نهایت وارد یک چالش روحی و روانی میشود. هر دو مورد در «شیفت شب» بارز است با یک تفاوت؛ شوهر ایرانی به هر نحو یک گناهکار است.
ولی برای فیلمبین، «شیفت شب» یک نقصان برجسته دارد و آن تغییر مسیر فیلم از یک تریلر به سمت یک ملودرام ایرانی است. به راحتی میشود فیلم را به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از شروع تا لحظهای که زن در کمد خود را مخفی میکند و بخش دوم از یافتن تفنگ ساچمهای تا انتهای فیلم. در نیمه نخست همه چیز برای هیجان آماده است. فیلم همه چیز برای انگیزش شخصیت برای دریافتن واقعیت و کشف داستانی ورای زندگی قابل مشاهدهاش ارائه میدهد. فیلمساز نیز آگاهانه یا ناآگاهانه ساختار سفر قهرمان را برای فیلمش انتخاب میکند.
ما در ابتدا درمییابیم که مرد دیر به خانه بازمیگردد، به نحوی که زن و فرزندش در خواب به سر میبرند. با این حال زن از زندگی خود راضی است. صبح او را در حال گفتگو با تلفن میبینیم، گفتگویی که در یک نظام ارزشگذاری اطلاعات در فروترین سطح قرار میگیرد. این مقدمه را میتوان حتی با حضور خواهر کامل کرد و دغدغههای زن در جامعه بورژوازیش را لمس کرد. این مهم به واسطه موقعیت مکانی – خانه – بیش از پیش تعریف میشود. کافی است در این گذار به آرایش صورت زن دقت کنید که در مسیر فیلم چگونه آرام آرام رنگ میبازد.
در این ساختار سفر قهرمان دعوت را نیز شاهدیم. زن همکار شوهرش (سعیده عرب) او را نسبت شوهر به شک میاندازد و از خطر خودکشی میگوید. از اینجا تریلر آغاز میشود. زن در تکاپو درمییابد شوهرش در یک پرونده اختلاس گرفتار است، از شرکت اخراج شده و یک نزولخور به دنبال اوست، شغل مرد نیز رانندگی است. زن آثار خودکشی و قتل را نیز پیدا میکند؛ مرگ موش و تفنگ.
اما همه چیز رها میشود. با کشف تفنگ ساچمهای، تم فیلم به یک مانیفست اجتماعی با بوی رکود اقتصادی و حتی درگیریهای طبقاتی و در نهایت شعار ختم میشود. سفر قهرمان رها میشود. تنها یک نقطه روشن وجود دارد که آن هم به طرفه العینی در هم ریخته میشود: صحنه آمادگ مرد برای صحبت با شوهرش و درگیری در آسانسور.
حال سوال این است چه چیزی فیلم «شیفت شب» را از ریل هیجانانگیز خود خارج میکند. استفاده از لغت زنانگی برای این فیلم هم بوی جنسیتی دارد و هم یک اشتباه فاحش است. اگر بتوان یک نقطه مثبت برای فیلم نیکی کریمی انتخاب کرد، این است که عاری از نگاه جنسیتی است. ولی اگر بخواهیم یک نقطه منفی در فیلم برجسته کنیم باز این خود نیکی کریمی و آن نقشی است که در فیلم حضور دارد. باید گفت فیلم مملو از شخصیتهای ناکارآمد است و خود کریمی ناکارآمدترین شخصیت فیلم است. در مواقعی از فیلم حتی مخاطب از خود میپرسد این بازی پلیسی به چه کار میآید. برای مثال نزولخور برای رقمی نه چندان درشت – در برابر پول اختلاس شده – چرا آنقدر برجسته است؟ بازی خاص امیر آقایی در آن نقش چه کمکی به کلیت اثر میکند؟ درگیر شدن زن با خواهرش چه کارکردی دارد؟ داستان یا پیرنگهای فرعی فیلم چه کمکی به کشف و شهود شخصیت کردند؟
جواب همه اینها هیچ است. در کل فیلم تنها یک شخصیت است که به نظر همه چیز را پیش میبرد و نویسندگان فیلمنامه در هر بزنگاهی به سراغ او رفتهاند: آبدارچی شرکت، کسی که خطر خودکشی را به زنش گفته بود، کسی که از اخراج مرد میگوید، کسی که از اختلاس میگوید، کسی که نشان محل کار را میدهد، کسی که در نهایت از «شیفت شب» و محل خواب مرد میگوید. در یک عبارت باید گفت دیگر شخصیتها همه کشک هستند. بدترین قسمت این است که این شخصیت نسبت به دیگر شخصیتها کمترین کنشگری را دارد. کافی است او را با شخصیت برادر (امیرحسین آرمان) مقایسه کنید؛ ولی این برادر به هیچ عنوان تاثیری در روند فیلم ندارد و حتی ایجاد علامت سوال هم میکند. یک سوال اساسی این است پدر و مادر مرد کجای این داستان نقش دارند که برادر مدام از آنان حرف میزند.
اکنون میفهمیم که چرا «شیفت شب» نمیتواند یک «مرد عوضی» دیگر شود. اگر در هیچکاک میل داشت در نمایی خود را در فیلمش نمایش دهد، آن را به یک امضاء تقلیل میداد، نه اینکه یک پیرنگ فرعی جدا از فیلم خلق کند. برای همین اصلاً معلوم نیست نیکی کریمی با آن نقشش چه بود و چه کرد و چه شد. اگر قرار است فیلم ابعاد اجتماعی داشته باشد، فیلم هیچکاک نیز ابعاد اجتماعی خاصی دارد؛ ولی او مرد داستانش را در خانهای محقر و با تنها پشتوانهاش – همسر – نشان میدهد و کریمی شخصیتش را در خانهای واقع در شمیرانات و با پشتوانههای بسیار؛ پس این قهرمان در لباس قهرمانیش کوچک است و فیلم محکوم به شکست.
ارسال نظر