مجری تلویزیون و همسرش از خاطرات زیارت خانه خدا می گویند/ حج باید روزیتان شود
همان روز در حال طواف به دور کعبه بودم که متوجه شدم از لولهای که در کنار حجر اسماعیل بود، گلابی میآید و این، همان گلابی بود که با آن کعبه را میشستند. من هم حولهای همراهم بود و آن را زیر لوله گرفتم تا آن را با مقداری از گلابها متبرک کنم.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مریم مرتضوی- روزهای ذیالحجه که از راه میرسد، آرزوی همیشگی زیارت بیتاللهالحرام را تازه میکند؛ آرزویی که برای بسیاری از ما در جلوی قاب تلویزیون و با دیدن صحنههای حج ابراهیمی و شنیدن گزارشهای حج زنده میشود.
همین که گزارشگر تلویزیون جلوی قاب شیشهای قرار میگیرد، میتوانیم در لابهلای گزارشهایش دلمان را به دریای رحمت خدا بسپاریم و با دیدن تصویر مسجدالحرام زیارت مجازی بهجا بیاوریم. اینطور است که دستمان میآید گزارشگری در ایام حج تخصصی است که فقط اصحاب فن، مجریان مذهبی و گزارشگرهای آشنا به مناسک عبادی میتوانند حق مطلب را ادا کنند. در این میان، حسن سلطانی، مجری و گزارشگر نامآشنای صدا وسیماست که چندین بار حال و هوای حج را از مکه مکرمه و مدینه منوره برای ما به تصویر کشیده است. اما جالب است بدانیم که خبرنگار اعزامی صدا و سیما فقط 2بار از سوی این سازمان به حج مشرف شده و در بقیه موارد با هزینه شخصی خودش حاجی شده است. اینطور شد که سابقه بیست و چندباره سفرحج حسن سلطانی ما را مهمان خانهاش کرد تا با او و همسرش درباره خاطرات حج، خدمتگزاری و گزارشگری در آن روزها گفتوگو کنیم.
یک سفر معنوی
سفر حج با هیچیک از سفرها قابل مقایسه نیست چون حج عالمی ورای عالمهایی است که ما در آن زندگی میکنیم، به همین دلیل است که باید قبل از تشرف به حج وصیت کرد و با دیگران خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. حتی باید طوری خداحافظی کنیم که آمدن و نیامدن فرقی نداشته باشد. درواقع گویی حاجی از دنیای مادی دست میکشد و به سفری الهی میرود. حسن سلطانی که بارها به سفر حج مشرف شده در اینباره میگوید: «هر بار، از زمانی که قرار میشود به حج بروم حال و هوای زندگیام تغییر میکند و این اتفاق برای همه افراد، در آستانه حج میافتد. فکر میکنم که این انتظار را خداوند در روح حج قرار داده است چون خانه کعبه نخستین خانهای است که برای مردم بنا شده است؛ یعنی هم خانه خداست و هم خانه خلق. وقتی خلق از همهجا بریده شده و همهجا برایش ناامن باشد، بیتالله الحرام برای او امن است. هر کس در هر کجا مورد تعقیب باشد و حتی بنا باشد او را اعدام کنند، اگر پناهنده به خانه کعبه شود، کسی حق ندارد به او متعرض شود. آنقدر باید صبر کنند که از مسجدالحرام خارج شود، به همین دلیل وقتی به حج مشرف میشویم از دنیای پرزرق و برق و نیرنگ و مسابقه برای ثروت و سبقت در امور دنیایی، فاصله میگیریم». او ادامه میدهد: «حاجی باید توجه داشته باشد که حج معانی را بهجا بیاورد نه فقط حج مناسک را؛ یعنی عمق و کنه مناسک را درک کند و بداند هر یک از اعمال حج براساس کدام نیت و مقصود انجام میشود و چه هدفی را دنبال میکند. در این صورت است که حج او مورد قبول خدا قرار میگیرد چون در حج تمتع همهچیز به نیت افراد بستگی دارد و تمام مناسک حج نشانهای است و رمزی دارد؛ بهعنوان مثال وقتی کسی نداند چرا سجده میکند، فقط پیشانیاش را بر خاک گذاشته و مفهوم حقیقی سجده را درک نکرده است. به این ترتیب است که انسان در حج، توحید و یکتاپرستی را با طواف به مرحله عمل درمیآورد و به مفهوم حقیقی آن دست پیدا میکند».
سفر اول؛ بهترین خاطره از حج
سفر اول مجری مذهبی صدا و سیما، زمانی اتفاق افتاد که او تقریبا 27ساله بود. او به عنوان خدمهحاجیان به حج مشرف و حاجی شد و این اتفاق تقریبا 10بار برای او تکرار شد. خودش در اینباره میگوید: «سال 1365بود و اوضاع و شرایط اقتصادی خانوادهام آنقدر خوب نبود که برای سفر حج مستطیع باشم. یک روز در یکی از خیابانهای تهران، یکی از همشهریهای همدانیام را دیدم، مرد میانسالی که از مدیران کاروان حج بود. بعد از سلام و احوالپرسی متوجه شدم که برای انجام کارهای حج به تهران آمده است. او و همکارش را به خانه دعوت کردم و با اینکه ماه رمضان بود و من و همسرم روزه بودیم، از آنها پذیرایی کردیم. همان روز بیمقدمه از من دعوت کرد که با کاروان حاجیان به حج بروم. شناسنامهام را گرفت و من را بهعنوان خدمه به سازمان حج و زیارت معرفی کرد. به این ترتیب بود که مردادماه سال 1365راهی حج تمتع شدم».
سال 1365هم مثل امروز تیمی از خدمه حدود یک هفته زودتر از ایام حج به مکه اعزام میشدند تا امکانات مورد نیاز زائران را فراهم کنند. آن سال حسن سلطانی هم در گروه همین خدمه بود؛ «ما بهعنوان خدمههای پیشپرواز به مدینه رفتیم. آن زمان از طرف سازمان حج و زیارت، خانههایی در مدینه و مکه اجاره میشد چون تعداد هتلها به اندازه امروز نبود. این خانهها تقریبا یک سال خالی از سکنه بودند و ما وظیفه داشتیم که زودتر به آنجا رفته و خانهها را تمیز و آماده کنیم.»
جالب است که سلطانی این ماجراها را آنچنان با شور و نشاط تعریف میکند که گویی از بهترین روزهای زندگیاش یاد میکند و خاطره میگوید. «در طول یک هفته که تا آمدن زائران فرصت داشتیم باید لوازم و امکانات را آماده میکردیم. در این روزها اتاقها را تمیز میکردیم، زمین را جارو میزدیم، گردوغبارها را پاک میکردیم، ظرفها و پتوها را از انبار بیرون میآوردیم، لوازم هر اتاقی را مرتب میچیدیم و همهچیز را مرتب میکردیم تا زائران برسند. بعد از آن هم وقتی آشپزها غذا را آماده میکردند، من و بقیه خدمه غذاها را جلوی در اتاقها میبردیم و به آنها میدادیم. یک ساعت بعد هم باز به اتاقها مراجعه میکردیم تا ظرفها را بگیریم و بشوییم. حتی به یاد دارم که بعضی از خانههایی که زائران در آنها ساکن میشدند 6یا 7طبقه بود و آسانسور هم نداشت. به این ترتیب باید هر روز چندینبار از پلهها بالا و پایین میآمدیم و حجمهای زیاد ظرف و لوازم را با خودمان جابهجا میکردیم.» و با لبخند ادامه میدهد که «آن روزها ازجمله بهترین روزهای زندگیام بود چون میدانستم خدمه کسانی هستم که خدا به آنها عنایت کرده و در خانهاش دعوت کرده است، به همین دلیل بود که تمام قدرت و توان جوانیام را صرف این میکردم که به بهترین نحو ممکن به آنها خدمت کنم».
به این ترتیب حسن سلطانی 10بار در 10حج تمتع و عمره جزو خدمه حاجیان بیتاللهالحرام بود و هر بار حدود 40روز در مکه و مدینه از زائران خانه خدا پذیرایی میکرد؛ «به خاطر دارم که سال اول 120زائر داشتیم و من و بقیه خدمه از آنها در صبح و ظهر و شب پذیرایی میکردیم، همه ظرفهای آنها را میشستیم، اتاقها را تمیز کرده و به نیازهایشان رسیدگی میکردیم. در مجموع حدود 400ظرف غذای زائران را در صبح، ظهر و شب میشستیم. جارو میکردیم، حتی سرویسهای بهداشتی را تمیز میکردیم و افتخار میکردیم که خادم زائران خانه خدا هستیم.»
اینها خاطرات خوشی است که در قلب و ذهن او مانده؛ «هنوز هم وقتی ایام حج میرسد حسرت آن روزها را میخورم و آرزو دارم که آن نیرو و نشاط جوانی را داشته باشم که یکبار دیگر هم به زائران خدمت کنم چون باور دارم خدمت کردن به زائر بیتاللهالحرام افتخاری است که دنیا ظرفیت و قابلیت عوضدهی آن را ندارد چون صاحب مهمانی، خداست و بنابراین خدمه این مهمانها همان خدمه خانه خدا هستند. پس کسی که بخواهد به اینها اجر و مزدی بدهد و هدیهای به ازای این خدمتها بپردازد همان میزبان یعنی خداوند است.»
حج دعوت است، نه قسمت
سلطانی که بارها به سفر حج مشرف شده، باور دارد که این سفر معنوی دعوت است و باید انسان به خانه خدا دعوت شود؛ «بعضیها معتقدند تشرف به حج، قسمت است و بعضیها میگویند به همت خود فرد ربط دارد اما بهنظر من دعوت است چون عدهای را در مکه میبینیم که باورمان نمیشود آنها هم حاجی شوند. اما اینها به اراده و نظر صاحب خانه مربوط است. برای خودم در زندگی اینگونه بوده که در مجموع بیست وچند سفری که دعوت شدهام، باور دارم که باید این سفر در رزق انسان قرار بگیرد. همانطور که در دعای ماه مبارک رمضان هم میخوانیم که اللهمارزقنا حج بیتک الحرام، بنابراین حج باید جزو رزق و روزی فرد باشد.»
این درحالی است که بعضی از ما گمان میکنیم اگر درآمد خوبی داشتیم حتما به حج مشرف میشدیم. و از طرف دیگر کسانی هستند که در تمکن مالی و اوضاع اقتصادی خوبی بهسرمیبرند اما حتی یکبار هم این سفر معنوی را تجربه نکردهاند. سلطانی در اینباره خاطرهای از یکی از همکاران قدیمیاش یاد میکند؛ «چندسال قبل یکی از همکاران قدیمی ما که امروز در آمریکا زندگی میکند، به من گفت که در چند روز مشخص بهطور همزمان هم به کنفرانس اتحادیه رادیو و تلویزیونها در سئول دعوت شده و هم میتواند به مکه و مدینه سفر کند. به او پیشنهاد دادم که حج را انتخاب کند اما خودش گفت که میشود بعدا به مکه برود اما سفر سئول شاید دیگر ممکن نشود، به این ترتیب سفر سئول را انتخاب کرد و 28سال نصیبش نشد که به حج برود.» و خاطره دیگری از محمدرضا حیاتی، مجری و گوینده اخبار تلویزیون، میگوید که خلاف این ماجرا اتفاق افتاد؛ «سفر سوم من به حج بود. از همکاران در تلویزیون خداحافظی میکردم که آقای حیاتی را دیدم. با بغض گفت دعا کن من هم به حج بروم. چند روز بعد از آن من در بیتاللهالحرام در حال طواف بودم که یکی از آشنایان سراغ آقای حیاتی را از من گرفت. تعجب کردم اما واقعیت داشت که او هم همان سال بهعنوان گوینده تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به حج دعوت شده بود.»
خبرنگار اعزامی صدا و سیما
شاید عنوان «خبرنگار اعزامی صدا و سیما به مکه مکرمه» را زیر تصویر حسن سلطانی در ایام حج دیده باشید اما خوب است بدانید که این مجری تلویزیون بارها بهطور شخصی به حج رفته و همکاران او در مدینه یا مکه از او خواستهاند گزارشی از حج اعلام کند. خودش میگوید: «من تا به حال چندینبار به سفر معنوی حج مشرف شدهام، 2مرتبه از طرف تلویزیون و دفعات بعدی را با هزینه خودم مشرف شدهام. البته 3بار که خودم ثبتنام کرده و هزینه سفر را پرداخت کرده بودم، همکاران ما در صدا و سیما از من خواستند تا برای برنامهای در آنجا مجری باشم. در مجموع درباره سفر حج میتوانم بگویم که این سفر نمونه دیگری در دنیا ندارد و به نوعی از لحاظ معنوی منحصر به فرد است».
او ادامه میدهد: «در این سفرها توفیقات زیادی شامل حالم شده که یکی از آنها زیارت حجرالاسود است، چون معمولا مردم برای زیارت حجرالاسود با مشکلاتی مواجه هستند. به دلیل اینکه تعداد افرادی که میخواهند آن را زیارت کنند زیاد است بنابراین این توفیق نصیب بسیاری از مردم نمیشود». اما او توانست در کنار حجر الاسود عکس یادگاری بیندازد؛ «چند بار سعی کردم خودم را به حجر الاسود نزدیک کنم. یکبار که موفق شدم و در نزدیکی آن قرار گرفتم، ناگهان مرد سیاه و قویجثهای من را کنار زد طوری که چند متر عقب رفتم. دلم گرفت و با خدا درددل کردم. چند روز بعد از آن قرار بود سران و رؤسای کشورهای مختلف که از طرف پادشاه عربستان دعوت شده بودند، در مراسم شست و شوی کعبه شرکت کنند. در نهایت تعجب، پاکتی بهدست من دادند و گفتند که من هم بهعنوان یکی از کارکنان جمهوری اسلامی ایران میتوانم در این مراسم حضور داشته باشم. آن روز تعداد زیادی از پلیسهای سعودی در اطراف کعبه حاضر شده بودند و دستهای خود را در هم حلقه کرده بودند تا مراسم شست و شوی کعبه انجام شود. همان زمان من در نزدیکی حجرالاسود بودم و چون همه در فکر شست و شوی کعبه بودند، کسی با بودن من در کنار حجرالاسود مخالفتی نمیکرد. به همین دلیل چندبار سرم را داخل محل حجرالاسود کردم و آن را بوسیدم . همان موقع بود که یک عکاس ایرانی از من عکسی انداخت و حالا چند سالی است که این عکس را بهعنوان یادگاری نگه داشتهام.»
او لحظههای ناب دیگری را هم در این سفر تجربه کرده است ازجمله اینکه؛ « همان روز در حال طواف به دور کعبه بودم که متوجه شدم از لولهای که در کنار حجر اسماعیل بود، گلابی میآید و این، همان گلابی بود که با آن کعبه را میشستند. من هم حولهای همراهم بود و آن را زیر لوله گرفتم تا آن را با مقداری از گلابها متبرک کنم.»
هتل کارتن
29سال قبل تعداد هتلهای مکه و مدینه به اندازه امروزی نبود بنابراین بسیاری از زائران در خانههای قدیمی ساکن میشدند. اما حسن سلطانی که سال 65نخستین سفر معنویاش را تجربه میکرد از این ماجرا بیاطلاع بود؛«اولین بار وقتی به جده رسیدیم لوازمی را تهیه و با اتوبوس به سمت مدینه حرکت کردیم. از معاون کاروان پرسیدم که هتل ما کجای مدینه است؟ او جواب داد که داخل شهر مدینه. اسم هتل را پرسیدم و او گفت که «هتل کارتن» نام دارد. پرسیدم چند ستاره است و جواب دادکه 6ستاره! در تمام طول راه به جادهها نگاه میکردم که شهر مدینه را خوب تماشا کنم. تقریبا ساعت 2نیمه شب بود که وارد مدینه شدیم. معاون کاروان در کوچههای شهر مدینه دنبال آدرس میگشت و من و بقیه خدمه هم همراه او بودیم. در این حین من به ساختمانها نگاه میکردم تا هتل بزرگی را پیدا کنم که گمان میکردم همان هتل کارتن است. تا اینکه معاون کاروان در مقابل ساختمان قدیمیای ایستاد، در زد و با صدای بلند صدا زد: «حارث! حارث!» هرچه در زد کسی در را باز نکرد. معاون کاروان چندکارتن را از اطراف پیدا کرد و با کمک دیگران آنها را باز کرد و همگی روی همان کارتنها جلوی همان ساختمان قدیمی خوابیدیم تا صبح شود و حارث در را باز کند. آن موقع متوجه شدم منظور از هتل کارتن همین ساختمان قدیمی است که کارتنهای زیادی در داخل و اطرافش بوده و حارث هم به معنی نگهبان است، نه صندوقدار هتل! به این ترتیب نخستین شب در مدینه را در حالی گذراندم که روی کارتنهای بازشده روی پلههای یک ساختمان قدیمی خوابم برد. شیرینی این خواب وقتی برایم بیشتر شد که با صدای اذان نماز شب بیدار شدم. در عربستان برای نماز شب هم چندبار اذان میگویند و من هر بار با این اذان بیدار میشدم، نمازی میخواندم و باز استراحت میکردم.»
زیر باران رحمت الهی
بارش باران در مکه یکی از فرصتهای مغتنمی است که شاید بعضی از مردم لذت آن را ندانند. درواقع قرار گرفتن زیر باران در محل بیتاللهالحرام نصیب هر کسی نمیشود. اما همسر آقای سلطانی که این تجربه را داشته، خاطرهای تعریف میکند: «سال 79در هتلدارالسلام در مکه بودیم. هوا ابری بود و باران شدیدی شروع شد. همان موقع فورا خودمان را به مسجدالحرام رساندیم. بیشتر مردم به سمت سقفها پناه میبردند، اما ما به سمت کعبه رفتیم و با آقای سلطانی زیر ناودان کعبه ایستادیم. همانجا نشستم و آب بارانی که از کعبه میآمد، روی سر ما میریخت. آن لحظهها بهترین لحظههای عمرم بود چون احساس میکردم رحمت خدا بر من نازل شده.» و سلطانی هم تأکید میکند: «هر وقت در مکه بودم و باران باریده، فورا خودم را به مسجدالحرام رساندهام و زیر باران 2رکعت نماز خواندهام.» و ادامه میدهد: «در محل روضه نبوی هم حال و هوای بسیار معنوی و آرامی حاکم است چون بنای قدیمی مسجدالنبی(ص) است و آرامش زیادی در آنجا حکمفرماست و به خوبی حضور پیغمبر اکرم(ص) را حس میکردم».
به اعتقاد خانم سلطانی، صفا و کیفیت حج مانند سالهای گذشته نیست چراکه شیطنتهای سعودیها در آزار شیعیان و بهخصوص ایرانیها در کنار افزایش تجملات و ظاهرسازی در مکه و ساخت بناهای مرتفع در اطراف بیتاللهالحرام مانع از ایجاد ارتباط معنوی مناسب در حج میشود. او میگوید: «در سالهای قبل در مسجدالحرام سکوت و امنیتی برقرار بود که امروزه وجود ندارد. آن زمان، بهخصوص در موقع نماز صبح هیچ صدای اضافیای به گوش نمیرسید اما امروزه صداهای جوشکاری و ضربه به آهن مانع از حضور ذهن و برقراری ارتباط معنوی میشود. حتی شکل ظاهری مسجدالحرام هم در اثر ساختوسازهای اطراف آن به هم خورده و گرد و خاک زیادی در آنجا وجود دارد. حتی شرطهها و محافظان هم در موقع دعا کردن مانع میشوند، به همین دلیل حج حقیقی باید در پناه امام زمان (عج) صورت بگیرد و امروز بیشتر از هر زمان دیگری محتاج و منتظر ظهور آن حضرت هستیم».
ارسال نظر