ازدواج در اسلام از نگاه آیتالله مشکینی
"اسلام میگوید در خانه تقصیرپذیر باشید؛ اگر یک وقت عصبانی شدید، که نباید بشوید، اگر بد گفتی که نیاید بگویی، وقتی غضبت برطرف شد، فوراً عذرخواهی کن؛ فوراً تقصیر را به گردن بگیر؛ زیر بار برو. این زیر بار رفتن، یک خودسازی است."
به گزارش پارس به نقل از فرهنگ، آیتالله علیاکبر فیض، مشهور به آیتالله علی مشکینی، فقیهی مجاهد، عارفی پارسا و سیاستمداری دیندار بود. او در سال 1300 ش در روستایی از توابع بلوک مشکین متولد شد و بعد از سالها مجاهدت و ممارست، عرفان و دینمداری، در 8 مرداد 1386 دارفانی را وداع گفت.
آیتالله مشکینی را علاوه بر مناصب سیاسی، عارفی پارسا و فقیهی الهی میدانند. از ایشان آثار و تألیفات فراوانی به جای مانده است که یکی از این آثار کتاب «ازدواج در اسلام» است؛ کتابی کمحجم، اما پرمحتوا و آموزنده.
از همینرو، در سالگرد ایشان، نگاهی داریم به بخشهای مهم این کتاب.
ازدواج در اسلام
این کتاب در 22 صفحه و 24 عنوان، فصلبندی شده است. در ابتدای این کتاب به دیدگاه اسلام در مورد ازدواج پرداخته شده و ازدواج از منظر آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصلهای بعدی به نکات و سرفصلهایی که در زندگی زناشویی باید مورد توجه و تأمل قرار گیرد، اشاره شده و این موارد نه تنها از بعد دینی، که با رویکری اخلاقمحور، مورد تحلیل و سفارش قرار گرفته است.
بهعنوان نمونه در فصل «تفاهم در خانه» در ترسیم تقابل و تفاهم زن و مرد بیان شده است: اسلام میگوید در خانه به یکدیگر آفرین بگویید؛ تقصیرپذیر باشید؛ مخصوصاً به آقایان محترم که زیر بار نمیروند. اگر یک وقت عصبانی شدید، که نباید بشوید، اگر بد گفتی که نیاید بگویی، وقتی غضبت برطرف شد، فوراً عذرخواهی کن؛ فوراً تقصیر را به گردن بگیر؛ زیر بار برو. این زیر بار رفتن، یک خودسازی است.
خانه باید برای ما یک مکتب باشد، بهترین مکتبها، بهترین کتابهای اخلاقی، بهترین معلمهای اخلاق برای زن و مرد، مخصوصاً برای خانمها، خانه است.
اگر خدای ناکرده آقا بدی کرد و زیربار نرفت عذرخواهی کند، تقاضا دارم از خانمها فوراً عذرخواهی کنند؛ قهر نکنند، فخر نداشته باشند، اخم نکنند، بینشاط نباشند. ...اگر یکی از زن و شوهر زیربار نرفت و عذرخواهی نکرد، تو تقصیر را به گردن بگیر و عذرخواهی کن.
...اگر خدای ناکرده زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن، رویشان به هم باز شد، دیگر ابهت و شخصیت پیش یکدیگر را ندارند. و بدا به حال آن مردی که در خانه ابهت و شخصیت نداشته باشد. بدا به حال آن خانمی که حکومت بر دل شوهر نداشته باشد. بدا به حال آن خانهای که در آن نشاط نباشد.»
و یا در فصل دیگری از کتاب، «تندخویی از دیدگاه دین» مورد نکوهش قرار گرفته است: «اولین چیزی که محبت را از خانه میبرد و شیشه محبت را میشکند، تندخویی است. اختلاف، تندی، پرخاشگری، شیشه محبت را زود میشکند. اگر زن در مقابل شوهر زباندراز شد، پرخاشگر شد، همان جمله اولش یک ضربه به احساس مرد میزند.
اگر مرد تندخو شد، همان فریاد او، در مرتبه اول، یک ضربه به محبت میزند و اگر خدای نکرده این تندخویی از طرف هردو ادامه پیداکند، قطعاً شیشه محبت شکسته میشود و محبت به نفرت مبدل میشود؛ مخصوصاً اگر در تندخوییها و پرخاشگریها، زخم زبان باشد و العیاذبالله کسی را به رخ هم بکشند.»
در فصل دیگری از کتاب، تحت عنوان «اطاعت زن از شوهر»، به بیان نوع رابطه زن و مرد پرداخته شده و دلایل این امر عنوان شده است: «از دیدگاه اسلام، اطاعت و حرفشنوی زن از مرد، یک امر طبیعی است؛ و اگر زن از مرد اطاعت نکند و گوش شنوا نداشته باشد، خلاف طبیعت عمل کرده است. ریاست خانه با مرد است، برای اینکه مرد یک وجود تعلقی است و ریاست حق اوست و برای اینکه مخارج خانه به عهده اوست، اهل خانه باید از مرد خانه اطاعت کنند. زن باید مطیع شوهر باشد؛ اگر خانم حرفشنو نباشد، مصیبتها جلو میآید. اگر فرزندان در خانه از پدر حرف شنوی نداشته باشند، مصیبتها پیش میآید.
حق دیگر مرد، قضیه مباشرت است. در اینباره نیز زن باید مطیع شوهر باشد. برای اینکه زن موجود عاطفی است و وجودش بهگونهای است که باید تواضع کند و از این جهت قرآن زن شایسته را زنی میداند که دو صفت داشته باشد: زن شایسته آن است که در مقابل شوهر متواضع باشد، زباندراز نباشد، سربهزیر باشد و مواظب عفتش باشد، چه در خلوت و چه در آشکارا.
البته مرد هم وظیفهای دارد و انجام آن حق طبیعی زن است. باید خانمش و بچههایش را در جریان هر کاری قرار بدهد و با آنها در هر کاری مشورت کند.»
عنوان جالبی که در کتاب وجود دارد و بر محوریت اخلاق تأکید فراوان دارد، «خانه و حاکمیت قانون» است: «در خانه نمیشود قانون حکمفرما باشد. زیرا خانه از هم پاشیده میشود. اگر قانون جلو آمد کار خراب میشود. مثلاً حق مرد این است که میتواند به زنش بگوید از خانه بیرون نرو. زیرا این حق اوست، و زن باید اجازه بگیرد و از خانه بیرون برود. این حقی است که اسلام برای مرد قرار داده است.
خانه باید محیط رفاقت باشد، نه محیط اعمال قانون و تحمیل. آقایان و خانمها نباید از قانون سوءاستفاده کنند، که از نظر اسلام هم صحیح نیست.»
عنوان دیگر در کتاب «محبت» است؛ در این فصل میخوانیم: «اول چیزی که میتواند اختلاف را از بین ببرد، محبت است. اگر محبت بین زن و شوهر، عروس و مادرشوهر، دختر و مادر حکمفرما باشد، دیگر اختلاف اثری ندارد و تحتالشعاع محبت واقع میشود.
یعنی اگر کسی را دوست داشته باشید، بدی او را نمیبینید، بدیهایش را نمیتوانید به زبان بیاورید یا بشنوید. اگر محبت به کسی داشته باشید، تا میتوانید توجیه میکنید. اگر کسی بدی او را گفت ولو مطابق با واقع بگوید، نمیپذیرید و دفاع میکنید. حتی وقتی تصور میکنید که این اخلاق بد را دارد، خود را ملامت میکنید. یعنی اگر کسی چشم محبت به دیگری داشته باشد، همه بدیهای او را میپوشاند. خانم به شوهرش محبت دارد، اگر کسی بدی شوهرش را بگوید، دفاع میکند و نمیتواند بدی او را بشنود.»
شیخ فضلالله نوری، سیاستمداری اهل خانواده
نام شیخ فضلالله نوری را که میشنوید، فقیهی سیاستمدار را به خاطر میآورید که جنبش مشروطه ایران با نام او گرهخورده است. روحانی مشروعهخواهی که به جرم انتقاد بر از مسیر خارج شدن مطالبات بر حق مشروطهخواهی مردم، به دار آویخته شد.
سکینه خانم، همسر شیخ
از زندگی خانوادگی شیخ، اطلاعات دقیق و خاصی در دست نیست، اما آنچه فهمیده میشود آنست که همسر شیخ، دختر دایی او «سکینه خانم»، دختر آیتالله محدث نوری بود. سکینه خانم، سالها شاگردی پدر فرزانه خود را کرده و پس از آن در محضر شیخ به درس نشست.
در گزاراشات آمده است که او به خاطر ناتوانی از شیردهی فرزندان، او را به دایه سپرد؛ و شاید در اثر سهلانگاری در انتخاب دایه بود که شیخ محمد، بعدها وابسته سفارت انگلیس شده و در اعدام پدر، بر جنازه بر دار او سنگ میزند!
با این وجود، سکینه خانم و فرزندان دیگرشان، همواره مدافع و حامی شیخ بودند؛ حتی گفته شده با تدبیر و شجاعت او بود که جسد شیخ بعد از نزدیک به دو سال از اعدام، از خانهشان به قم و مقبرهای که شیخ سالها قبل از شهادتش برای خود خریده و آماده کرده بود، منتقل شد.
وصیتنامه شیخ/ "علیه عالیه متعالیه، خانم والده محترمه آقا ضیاءالدین"
وصیتنامه شیخ، تنها سند در دسترسی است که میتواند نشاندهنده نوع روابط ایشان با همسر و فرزندانشان باشد. شیخ فضلالله در وصیتنامه با القاب و عناوینی فاخر از همسر خود یاد کرده و در مورد او مینویسند: «علیه عالیه متعالیه، خانم والده محترمه آقا ضیاءالدین».
شیخ در بخش دیگری از وصیتنامه خود، که نمونه اعلای احترام و ارزشگذاری نسبت به زن، به طور مستقل است، در توضیح ملکیت اموال مینویسد: «اقرار مینمایم که آنچه دارا هستم از اموال... ملک طلق مال خالص علیه عالیه متعالیه خانم والده محترمه آقا ضیاءالدین و غیره سلمهم اللّه تعالی(است)» و در عین حال، نوع رفتار و کردار را به فرزندان نیز تذکر داده و ادامه میدهد: «و ابداً احدی از ورثه را نمیرسد با ایشان چون و چرا نماید؛ مال خود ایشان است، هر نحو بخواهند در آن تصرف نمایند و به هر که میل ایشان باشد، بدهند.»
در فراز دیگری از وصیتنامه، با شیرینترین لحن ممکن، بر تفاهم موجود میان خود و همسر اشاره کرده و مینگارد: «و من احتمال میدهم که کسی اقدام نماید و قروض مرا بدهد و اگر نداد کسی بر اولاد من و بر خانم حقی ندارد. لیکن میدانم که خانم از آن محبتی که به من دارد و از آن تقوا که دارد، خودش اقدام خواهد نمود؛ در ادای قروض من اختیار با ایشان است، الزامی بر ایشان نیست.»
و اینگونه است که زندگانی علما، میتواند نمونه و چراغ راهی باشد برای ما، که میتوان اینگونه بود و اینگونه زندگی کرد.
ارسال نظر