دیوانگان واطفال مشرکان به بهشت خواهندرفت؟
دلیل عقلى متکلمان امامیه در ردّ تعذیب اطفال مشرکان، قبییح بودن تعذیب غیر مکلفان است با این توضیح که پاداش و عقاب یا بهشت و جهنم در قبال رفتار مثبت و منفى مکلفان قرار داده شده است و وقتى فردى مکلف نباشد، استحقاق ثواب یا عقاب را نیز دارا نیست.
به گزارش پارس به نقل از حوزه، طبق دلایل عقلی و نقلی از دیدگاه علمای شیعه نحوه به بهشت رفتن کودکان و دیوانگان با استناد به آیات قرآن را به قلم حجت الاسلام والمسلمین مهدی عزیزیان مورد بررسی قرار میدهد.
*آغاز سخن
درباره این موضوع، با دو رویکرد عقلى و نقلى مى توان به بحث پرداخت. در رویکرد عقلى، این موضوع قابل بحث است که در نگاهى کلى و بدون تعیین مصادیق جزئى، وضعیت انسان ها در قیامت چگونه است؛ آیا اکثر انسان ها اهل شقاوتند یا سعادت؟.
اما در رویکرد نقلى با استفاده از آیات و روایات و نظرات مفسران و متکلمان مسلمان، وضعیت گروه هاى متفاوت انسان ها مانند مؤمنان، کافران، اطفال، مستضعفان و... مورد بررسى قرار مى گیرد. موضوع پلورالیسم نجات نیز که یکى از موضوعات بحث انگیز در کلام جدید است، ارتباطى تنگاتنگ با همین موضوع دارد.
الف. رویکرد عقلى
از نظر سعادت و شقاوت انسان ها در حیات اخروى، جاى این اشکال وجود دارد با توجه به اینکه اکثر انسان ها به لحاظ حکمت نظرى فاقد کمالات عقلى بوده و مغلوب جهل اند؛ و به لحاظ حکمت عملى فاقد کمالات اخلاقى و مغلوب شهوت و غضب مى باشند؛ اکثر انسان ها اهل شقاوت بوده و شمار اندکى از آنان به سعادت اخروى نایل مى شوند.
ب. رویکرد نقلى
گرچه با عنوان «احوال اهل قیامت» در کتب کلامى بحث مستقلى مطرح نشده است؛ از جمع آورى مباحثى که متلکمان و مفسران درباره حالات مؤمنان، کافران، مستضعفان، اطفال و... با استفاده از آیات و روایات مربوطه مطرح کرده اند، مى توان از آراء و نظرات آنان در مورد این موضوع آگاه شد. متکلمان مسلمان به پیروى از آیات قرآن کریم و روایات مأثوره از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام، با محورهاى فوق در مباحث مربوط به عدل الهى، معاد و ایمان و کفر در شرح و تبیین آیات و روایات به بیان دیدگاه هاى خود پرداخته اند. از همین رو، رویکرد نقلى متکلمان و مفسران در این گونه مباحث بر رویکرد عقلى آنان غالب است.
با الهام از روایتى از امام صادق علیه السلام مى توان انسان هاى محشور در صحنه قیامت را به سه دسته کلى: مؤمنان، کافران و گمراهان تقسیم کرد. (اصول کافى، ج2 ، ص388).
مؤمنان، برخوردار از نعمت هاى بهشت؛ کافران، مشمول عذاب جهنم و گمراهان، داراى حالات و درجات متفاوتند. روایات دیگرى، گروه گمراهان را به چهار دسته: مستضعفان، اهل اعراف، مؤمنان گناهکار «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً» و وانهاده به امر خداوند «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» تقسیم کرده اند (همان، ج2 ، ص381).
حالات اطفال، بُلْه و وانهاده شدگان به امر خداوند در قیامت
1. مرجون لأمر اللّه: در آیه 106 سوره توبه آمده است: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ و گروهى دیگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات مىکند، و یا توبه آنان را مىپذیرد (هر طور که شایسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکیم است.
«مرجون» از ماده «رجى»، اسم مفعول از باب اِفعال است. مصدر آن «اِرجاء» به معناى تأخیر انداختن و «مرجون» به معناى «تأخیر انداخته شده» است. در کتب روایى، بابی ویژه گروه مرجون لأمر اللّه گشوده شده است (اصول کافى، ج2، ص407؛ بحارالانوار، ج69، ص157).
امام صادق علیه السلام فرموده است: گروهى از مشرکان در جنگ بدر، احد و حُنین گروهى از مؤمنان، مانند حمزه و جعفر را به شهادت رساندند؛ آنان سپس شرک را رها کرده و مسلمان شدند؛ اما با قلب خود ایمان نیاوردند تا از مؤمنان به حساب آیند و بهشت بر آنان واجب شود و نیز بر جحد و انکار خود باقى نماندند تا کافر محسوب شوند و آتش دوزخ بر آنان واجب شود. آنان بر همین حال باقى ماندند که یا عذاب خواهند شد و یا مشمول رحمت خداوند خواهند شد؛ آنان مرجون لأمر اللّه هستند. (اصول کافى، ج2 ، ص407؛ بحارالانوار. ج69، ص165).
با توجه به این روایت و روایات مشابه، وجه تسمیه این گروه به «مرجون لأمر اللّه» دانسته مى شود. این عده از آن جهت که نه مؤمن محض محسوب مى شوند و نه کافر جاحد؛ نمى توان به صورت قطعى در مورد اهل نجات بودن آنان قضاوت کرد. بلکه باید داورى در مورد آنان را تا هنگام قیامت به تأخیر انداخت تا خداوند خود بر اساس حکمت و رحمتش با آنان رفتار کند.
در برخى از روایات، مرجون لأمر اللّه از جمله مستضعفان شمرده شده اند. (بحارالانوار، ج69، ص165؛ تفسیر نورالثقلین، ج3، ص169). از این رو وضعیت این گروه در قیامت، همانند مستضعفان است که از مجموعه آیات و روایات در مورد مستضعفان مى توان چنین استنتاج کرد که گرچه مستضعفان استحقاق ذاتى بهشت را ندارند و تعیین قطعى وضعیت آنان به خداوند واگذار شده است، اما لحن و سیاق آیات و روایات، ورود آنان به بهشت و برخوردارى از نعمت هاى بهشتى را تقویت مى کند، گرچه مقام آنان در بهشت به رتبه انبیا، صالحان، شهدا، صدیقین، مؤمنان و ابرار نمى رسد و در درجات پایین بهشت جاى مى گیرند.
2. بُلْه: در کتب روایى اهل سنت و شیعه روایتى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله وسلم با تعابیر مختلفى نقل شده است که یکى از آنها چنین است: «أکثر أهل الجنّة البُله» اکثر اهل بهشت بُله هستند. (کنزالعمّال، ج14، ص467؛ معانى الاخبار، ص 203).
پرسش این است که بُله به چه معنا و شامل چه کسانى است. آیا در زمره مستضعفان و مرجون لأمر اللّه مى باشند و یا گروه دیگرى غیر از آنانند؟.
برخى، بُله را به معناى احمق و ضعیف العقل دانسته اند و از آنجا که بهشت جاى اولوا الالباب است نه بى خردان؛ انتساب روایت مذکور را به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم صحیح ندانسته و معتقدند: نقل صحیح روایت این است که: «أکثر أهل الجنّة الفقراء» (شرح العقیدة الطحاویه، ص 508).
با مراجعه به کتب لغت روشن مى شود که بُله در این روایت به معناى احمق و بى خرد نیست. بُله جمع اَبْلَه (در مورد مذکّر) و بَلْهاء (در مورد مؤنث) است. ابن منظور در لسان العرب و ابن اثیر در نهایه آورده اند: اَبْله کسى است که بَلَه و بلاهت او آشکار است و بَلَه به معناى غفلت از شرّ، بى توجهى به آن و خوب نشماردن بدى هاست. منظور از بُله در این روایت کسانى هستند که داراى سلامت نفس و حُسن ظنّ به مردم هستند. به امر دنیا، کم توجهند و خود را مشغول امر آخرت نموده اند و در امور اخروى خود افرادى زیرک و کیّس مى باشند.
در مجموع مى توان بُله را کسانى دانست که داراى قلبى سالم و بى کینه اند، چه بسا از علم فراوانى برخوردار نیستند، اما چنانچه از حقیقت آگاه شوند، از آن پیروى مى کنند. شاید بتوان معادل واژه بله را در فارسى، «عوام یا عامى» دانست.
در روایتى از امام باقر علیه السلام، بَلهاء از مصادیق مستضعف معرفى شده اند (همان، ص 161). بر این اساس مباحث مربوط به وضعیت مستضعفان در مورد این گروه نیز جارى است. علاوه بر آن که تصریح روایت «اکثر أهل الجنّة البُله» بر بهشتى بودن بُله، تأییدى بر بهشتى بودن مستضعفان است.
3. کودکان (اطفال): مقصود از کودک یا طفل، فرزند مسلمان یا کافرى است که پیش از رسیدن به سن بلوغ و تکلیف از دنیا رخت بندد؛ موضوع بحث این است که آیا چنین فردى که مکلّف نبوده و پیش از تکلیف از دنیا رفته، در بهشت جاى مى گیرد یا دوزخ. در قرآن کریم در برخى از آیات، عناوینى همچون «ولدان و ذریّه» به کار رفته که شامل کودکان نیز مى شود. آیه 98 سوره نساء و آیه 21 سوره طور، از آن جمله اند: «... إِلاّ المُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجال وَالنِّساء وَالوِلْدان لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَلأَ یَهْتَدُونَ سَبیلاً»؛ ... مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که به راستى تحت فشار قرار گرفته اند و حقیقتاً مستضعفند [نه چاره اى دارند و نه راهى] براى نجات از آن محیط آلوده مى یابند. «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروى از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را(در بهشت) به آنان ملحق مىکنیم.
در ذیل این دسته از آیات قرآن کریم، مفسران به اظهار نظر در موضوع بحث پرداخته اند. در کتب روایى نیز در بحث از افعال خداوند و عدل الهى، روایاتى که درباره نحوه برخورد با اطفال در روز قیامت وارد شده، جمع آورى گردیده است. (صدوق، توحید، ص 390، باب الاطفال وعدل اللّه فیهم).
در کتب کلامى نیز در بحث از عدل الهى و معاد به این بحث پرداخته شده است. (البدور السافرة فی أحوال الآخره، ص 400، باب حال اطفال المشرکین؛ حق الیقین فى معرفة اصول الدین، ج2 ، ص144 فى بیان احوال الاطفال و..؛ کشف المراد، ص 318).
اطفال به دو دسته اطفال مسلمان و اطفال کافران یا مشرکان تقسیم مى شوند. وضعیت اطفال مسلمانان در جهان آخرت تا حدود زیادى براى متکلمان واضح و روشن بوده و اختلاف چندانى در مورد آن به چشم نمى خورد. بیشتر مباحث و اختلاف متکلمان، درباره وضعیت اطفال مشرکان و کفّار است که از سویى غیر مکلّف هستند و از سوى دیگر در بسیارى از احکام فقهى تابع والدین خود به شمار مى روند. بر اساس برخى روایات، هنگام درگذشت کودکى از مؤمنان، ندایى در ملکوت آسمان ها و زمین در مى افتد و درگذشت او را خبر مى دهد؛ چنانچه یکى از والدین کودک یا هر دوى آنان یا بعضى از خویشان او قبلاً درگذشته باشند، آن کودک به آنان سپرده مى شود و در غیر این صورت به حضرت فاطمه علیها السلام سپرده مى شود تا با درگذشت اولین نفر از والدین یا خویشان او، به آنان بازگردانده شود. (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص490).
بر اساس روایات دیگرى، اطفال مؤمنان از ابتدا به سرپرستى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مى آیند و روز قیامت به والدینشان بازگردانده مى شوند. (تفسیر قمى، ج2، ص332).
روایات دیگرى حاکى از آن است که اطفال مؤمنان تا قبل از روز قیامت و تحویل به والدینشان، به حضرت ابراهیم علیه السلام و ساره سپرده مى شوند. (توحید، ص 393).
در چگونگى جمع بین این اخبار، علامه شُبّر معتقد است کودکان مؤمنان یا از همان ابتدا به فاطمه زهرا علیها السلام داده مى شوند و سپس وى اطفال را به حضرت ابراهیم علیه السلام و ساره تحویل مى دهد و یا بر اساس اختلاف مراتب معنوى پدران و والدین این کودکان، آنان به حضرت زهرا علیها السلام و یا حضرت ابراهیم علیه السلام و ساره، سپرده مى شوند. (حق الیقین فى معرفة اصول الدین، ج2 ، ص146).
در مورد وضعیت کودکان مسلمانان در روز قیامت، متکلمان شیعه و سنى معتقدند این اطفال وارد بهشت خواهند شد. سید مرتضى در رسائل خود، ورود کودکان مسلمانان را به بهشت تفضلى الهى دانسته است که موجب خشنودى والدین آنها خواهد شد که خود نوعى پاداش در حق آنان است. (رسائل، ج4، ص34)
علامه شُبّر بهشتى بودن اطفال مسلمانان را از نظر علماى امامیه به دلیل آیه: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» اجماعى دانسته است. (حق الیقین، ج2، ص144).
اکثر قریب به اتفاق متکلمان سنى و شیعه بر ورود کودکان مسلمان به بهشت، اتفاق نظر دارند و عده معدودى در مسئله توقف کرده و حکم آن را به مشیّت الهى واگذار کرده اند.
اما در مورد وضعیت اطفال مشرکان و کافران در قیامت، اقوال متفاوتى از سوى متکلمان سنى و شیعه ابراز شده است.
هیچ یک از علماى امامیه به داخل شدن اطفال مشرکان در جهنم، به تبع پدرانشان معتقد نیستند. (حقّ الیقین، ج2، ص146) اما در عین حال اختلاف نظرهایى نیز در بین آنان دیده مى شود. این نظرات به اختصار عبارتند از:
1. یا داخل بهشت شده و یا در «اعراف» ساکن مى شوند. این نظریه به اکثر متکلمان امامیه نسبت داده شده است (نور البراهین، ج2، ص385؛ حق الیقین، ج2، ص146).
2. خداوند در روز قیامت آنان را به داخل شدن در آتش امتحان مى کند، چنانچه فرمان او را اطاعت کنند، آتش بر آنان بَرد و سلام (خنک) شده و پاداش مى یابند و اگر اطاعت نکردند، آنان را به آتش دوزخ درمى آورد. هواداران این نظریه، روایاتى به همین مضمون در تأیید گفتار خود نقل مى کنند. این نظریه به اکثر محدثان شیعه از جمله کلینى و صدوق نسبت داده شده است. (حق الیقین، ج2، ص147).
3. خداوند بر اساس علمش به آینده آنان عمل مى کند. اگر بداند که کودکى در صورت ادامه زندگى و پس از دوران بلوغ، مؤمن و سعید مى شود، او را داخل بهشت مى کند و اگر بداند کافر و شقى مى شود، او را داخل آتش خواهد کرد. (همان، ص 146).
4. آنان خادمان اهل بهشت خواهند شد. (همان، ص 144).
منشأ اختلاف آراى علماى امامیه، اختلاف روایاتى است که به مضامین مذکور، وارد شده است. (التوحید، ص 291ـ 293؛ نور البراهین، ج2، ص383).
در عین حال که دسته اى از روایات، بر ورود اطفال مشرکان در آتش دلالت دارد، هیچ یک از متکلمان امامیه بر این عقیده نیستند که اطفال مشرکان عذاب خواهند شد. آنان در جمع بندى این روایات معتقدند، این دسته از روایات یا بیانگر جارى شدن احکام دنیوى کفّار مانند نجاست، عدم غسل و کفن و... بر کودکان آنان است، یا از باب تقیه و در مقام موافقت با نظر اهل سنت بیان شده اند، یا مربوط به اطفالى است که در قیامت از فرمان الهى سرپیچى مى کنند و یا دال بر ورود اطفال مشرکان با پیروانشان در آتش دارد؛ اما آنان در آتش نخواهند سوخت و آتش بر آنان سرد و خنک خواهد بود. (نور البراهین، ج2، ص383ـ 384).
در جمع بندى آن دسته از روایاتى که بیانگر امتحان اطفال مشرکان از طریق امر کردن آنان به داخل شدن در آتش است، شیخ صدوق اعتقاد دارد معیار عدل و ظلم خوشامد یا نفرت ما انسان ها از چیزى نیست. هنگامى که حکمت کارى بر ما روشن نباشد، باید به صفات و حالات فاعل آن بنگریم. از آنجا که صفات کمال خداوند از قبییل حکمت، بى نیازى، عدالت و علم او از پیش اثبات شده است، در مى یابیم که تمام افعال او حکیمانه و بر صواب است و به دور از ظلم و جهالت. هر چند ممکن است حکمت و علت برخى از افعال او بر ما پوشیده باشد. (التوحید، ص 395ـ 396).
در مورد همین دسته از روایات و در پاسخ به این سؤال که آیا در قیامت که جاى پاداش و عقاب است، چگونه تکلیف و امتحان وجود دارد؛ شیخ صدوق معتقد است بهشت و جهنم دار جزاست؛ اما تکلیف اطفال مشرکان قبل از آن و در غیر بهشت و جهنم است و پس از اطاعت یا عصیان، آنان به بهشت یا جهنم خواهند رفت. (خصال، ص 283)، علامه شبّر نیز ممکن مى داند که سراى قیامت براى عده اى فقط دار جزا باشد و براى گروهى دیگر دار تکلیف و جزا. (حق الیقین، ج2، ص149).
در جمع بندى دلایل متکلمان امامیه در مورد وضعیت اطفال مشرکان و کافران در قیامت مى توان گفت: دلایل آنان از دو بخش سلبى و ایجابی تشکیل شده است. دلایل سلبى در ردّ تعذیب اطفال و ورود آنان به جهنم؛ و دلایل ایجابى در تأیید ورود آنان به بهشت، اعراف و امتحان شدن آنان است؛ متکلمان در این مسیر از دلایل عقلى و نقلى بهره برده اند.
دلیل عقلى متکلمان امامیه در ردّ تعذیب اطفال مشرکان، قبییح بودن تعذیب غیر مکلفان است با این توضیح که پاداش و عقاب یا بهشت و جهنم در قبال رفتار مثبت و منفى مکلفان قرار داده شده است و وقتى فردى مکلف نباشد، استحقاق ثواب یا عقاب را نیز دارا نیست. خواجه نصیرالدین طوسى از این دلیل استفاده کرده است. (کشف المراد، ص318). این دسته از متکلمان به دلایلى که فرقه حشویه بر جواز تعذیب اطفال مشرکان اقامه کرده اند، پاسخ داده اند. دلایل این فرقه عبارتند از:
1. گفتار نوح «وَلا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً کَفّاراً» (نوح:27) دلیل است که کودک مى تواند موصوف به فاجر و کافر شود.
2. در دنیا مى توان اطفال کافران را به دلیل کفر پدرانشان به خدمت گرفت. این خدمتکارى عقوبتى در حق اوست که قبیح محسوب نمى شود.
3. احکام طفل در دفن، میراث و... تابع احکام پدر اوست. لذا احکام اخروى آنان نیز یکسان است.
علامه حلّى در پاسخ به این دلایل مى گوید: 1. آیه مورد استشهاد از باب مجاز است. معناى آیه این است که فرزندان قوم نوح، در آینده و پس از بلوغ همانند پدران خود فاجر و کافر خواهند شد، نه آن که در حال طفولیت چنین هستند.
2. هر مشقت و رنجى عقوبت نیست و خدمتکارى طفل از این قبیل است؛ نظیر حجامت که گرچه دردناک است، اما عقوبت محسوب نمى شود. آرى، به خدمت گیرى طفل مشرک، براى پدر او عقوبت و براى خود او امتحان است که در مقابل این امتحان عوض دریافت خواهد کرد.
3. تبعیت طفل در بعضى از احکام (دنیوى) از پدر خود به شرط عقوبت نبودن آن در حق طفل، مورد پذیرش است. آنچه مورد انکار است مجازات طفل به دلیل جرم پدر اوست که قبیح مى باشد. (کشف المراد، ص 318).
حاصل آنکه با توجه به حکمت و رحمت خداوند و منزّه بودن او از ظلم و جور، خداوند کسى را بدون اتمام حجت، مجازات و عذاب نخواهد کرد. از این رو اطفال مشرکان و کافران، یا بر اساس برخى اخبار در قیامت مورد تکلیف و امتحان قرار مى گیرند، یا در اعراف ساکن مى شوند، یا در درجات پایین بهشت جاى مى گیرند و یا خدمتگزاران بهشتیان خواهند بود. سزاوار است که تعیین وضعیت آنان را به علم و عدل الهى واگذار کنیم. (حق الیقین، ج2، ص150).
4. دیوانگان (مجانین): در مورد وضعیت دیوانگان و مجانین در قیامت، بر خلاف موضوع اطفال مشرکان، بحث مفصّلى از سوى متکلمان مطرح نشده و به اختصار از آن عبور کرده اند. اما مشابه با آن، اختلاف نظر اندکى به چشم مى خورد. برخى معتقدند در روز قیامت با تفضل الهى عقل آنان کامل شده و به بهشت درخواهند آمد. (کنز الفوائد، ج1، ص250).
روایاتى نیز وجود دارد که حاکى از تکلیف شدن آنان به ورود در آتش است که در قبال طاعت یا عصیان، آتش بر آنان سرد و خنک شده و یا خواهد سوزانید. (التوحید، ص 292ـ 293). در تفسیر و توضیح این روایات مباحثى که در مورد اطفال مشرکان گذشت، در این موضوع نیز جارى خواهد بود و همان نتایج به دست خواهد آمد. (حق الیقین، ج2، ص150).
ارسال نظر