روایتهایی از نواب و سلگی؛ دو باجناق و دوست خوب شهید
آرزو سیف همسر شهید سلگی میگوید:شهید نواب و شهید سلگی هر چه به هم نزدیک بودند با وصلت نزدیکتر هم شدند. آن دو شهید همکار خوب، با جناق خوب و دوست خوب یکدیگر بودند.در تمام شادیها و غمها یار و یاور هم بودند.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، شهید محمد قاسم سلگی یکی از شهدای اقتدار است که در انفجار پادگان شهید مدرس در آبان ماه 90 به همراه سردار شهید حسن طهرانی مقدم و دیگر همکارانش در جهادخودکفایی سپاه به شهادت رسید. آرزو سیف همسر این شهید در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به فعالیتهای مختلف شهید میگوید: پس از جنگ ایشان همانند قبل در نیروی هوایی سپاه در یگان موشکی به دلیل تخصص فنی به همراه حاج حسن طهرانی مقدم و مهدی نواب و سایر همرزمانش شروع به ادامه کار کرد. در سالهای پس از جنگ در سالهای 1370 تا 1374 در اکثر شهرهای مرزی کشور از جمله سیستان و بلوچستان و بندرعباس مشغول به فعالیت نظامی بود. او در استفاده و تعمیرات انواع ماشینهای سنگین، توانایی بسیاری دارا بود. که مسئولیت فرماندهی ترابری به ایشان داده شد.
آرزو سیف در ادامه به گرفتاریهای شغلی فراوان شهید سلگی اشاره میکند و از روزهایی میگوید که او برای درست انجام دادن تمام این مسئولیتها روزها و هفتههایی زیادی را در خانه نبود. او میگوید: بچههای من وقتی سنشان کم بود از بس پدرشان را نمیدیدند او را نمیشناختند. تا قیافهاش را میدیدند فرار میکردند. خودش هم از این مسأله ناراحت بود اما به خاطر هدفی که داشت از پا نمینشست و میگفت اینها درست میشود. میگفت من خوشحالم که کارم درست پیش میرود. او جاده میساخت تا مسیر برای ساخت موشک فراهم باشد. مشکلات جسمی زیادی سراغش آمده بود اما میگفت الحمدلله چون ما هدفمان این است که کار اسلام روی زمین نماند خدا کمک کرده و روی پاییم و خوب پیش میرویم. آقای سلگی سی یا چهل درصد جانباز شیمیایی ریوی بود. و اینها به خاطر کار با مواد شیمیایی بود.
همسر شهید سلگی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید میگوید: یک اخلاقی داشت وقتی کاری دستش میگرفت باید آن را تمام میکرد حتی برای این کار تا نیمههای شب هم نمیخوابید. میگفت از وقتی کار را شروع کردم هیچ وقت چیزی را نصفه کاره رها نکردم. به خاطر همین اخلاق همه کارهایش را خوب انجام میداد. شهید سلگی بسیار خانواده دوست هم بود. به خانواده پدری خودش و به خانواده مادری من از نظر کمک مالی و عاطفی هر دو کم نمی گذاشت. درباره تربیت فرزندان هم در خانواده بسیار مهربان و با گذشت بود و همیشه نماز اول وقت را به فرزندان گوشزد می کرد. به هر کس میخواست کمک میکرد و نمیگذاشت کسی بفهمد.
او در ادامه به دوستی نزدیک شهید محمد سلگی و شهید مهدی نواب اشاره میکند و میگوید: این دو بزرگوار یعنی شهید نواب و شهید سلگی هر چه به هم نزدیک بودند با وصلت نزدیکتر هم شدند. آن دو شهید همکار خوب، با جناق خوب و دوست خوب یکدیگر بودند. شهید نواب با فرزندان من دوست و همدل و رازدار بود. فرزندان شهید سلگی با شهید نواب بسیار دوست و شهید نواب هم با آنها بسیار مهربان بود و آنها را نصیحت هم میکرد. در زمان فوت پدر شهید نواب، ایشان هنوز با خواهر من ازدواج نکرده بود. شهید سلگی تا هفتم پدر شهید نواب کمکش بود و هر روز خانواده شهید نواب را به بهشت زهرا می برد. آن دو شهید بزرگوار در تمام شادی ها و غمها یار و یاور هم بودند.
ارسال نظر