درجات دعا و آثار آن
هیچ کس سؤالى نکرد و دعایى ننمود مگر این که چیزى عاید او شد، یعنى: کسى اللّه نگفت که لبیک نشنود.
به گزارش پارس به نقل از حوزه، در ادامه شرح دعای سحر به بررسی پسندیدهترین اقوال در تکوین وتشریع وهمچنین درجات دعا و آثار آن می پردازد .
«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىٌّ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ»
خداوندا! از تو درخواست مىکنم پسندیدهترین سخنهایت و رضایتبخشترین قولت را، در صورتى که همه گفتار تو رضایتبخش و تمام سخنهایت پسندیده است، خدایا پس درخواست مىکنم به حق تمام سخنها و گفتارت.
کلام هر متکلّم جلوه ذات او است به حسب مقام ظهور
قول خداوند سبحان همان کلام اوست، و کلام هر متکلّم جلوه ذات اوست به حسب مقام ظهور، و بروز ملکات باطنه اوست در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج الفاظى، چنانچه اگر قلبى نورانى و صافى از کدورات عالم طبیعت شد، کلام او نیز نورانى بلکه نور خواهد بود، و همان نورانیتِ قلب جلوه در کسوه الفاظ مىنماید. بر این اساس است که در زیارت نورانى جامعه کبیره در شأن ائمّه هدى علیهمالسلام وارد شده است: «کَلامُکُم نُور». چه این که وجود مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام کلام خداى سبحان را تجلّى او معرّفى مىکند: «فَتَجلّى لهم سبحانه فى کتابه» .
و اگر قلبى ظلمانى و مکدّر شد، فعل و قول او نیز ظلمانى و مکدّر خواهد بود، به حسب اختلاف قلوب تجلّیات الهى نیز مختلف خواهد بود. الفاظ خاکى و جملات پلید و کلمات آزاردهنده خواهد شد. و از آنجایى که ذات اقدس اله به حسب «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» ، در کسوه اسما و صفات تجلّى بر قلوب انبیا و اولیا مىکند، لذا به حسب اختلاف قلوب آنها تجلّیات مختلف خواهد بود.
حالات سالک و مقامات او در سیر و سلوک عرفانى مختلف است، زیرا انسان مظهر اسم «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» است، در هر حالى و شأنى محبوبش با اسمى براى او ظاهر مىشود و معشوق و مطلوبش به تجلّى تازهاى از لطف و قهر و جلال و جمال براى او تجلّى مىکند. و گاهى ممکن است به یک اسم دوگونه تجلّى و دو طور ظهور نماید، یک جلوه به گونه کثرت در وحدت باشد و در این حال بر زبانش سخنى متناسب به آن حال جارى شود و چیزى بگوید که دلالت بر وحدت دارد، بگوید: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ...»، لفظ قول را مفرد بیاورد. و در جلوه دیگر به گونه تجلّى وحدت در کثرت باشد و سلطان کثرت بر دل او غالب گردد، پس در این حال کلامى را مترنّم شود که مناسب با حالش باشد و دلالت بر کثرت نماید و بگوید: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کلماتک...» و کلمات را به لفظ جمع بیاورد. این نکته بیان یکى از اسرار دعاى سحر است که لفظ «قول» را مفرد و لفظ «کلمات» را به صیغه جمع آورده است. تمام قول خداى سبحان پسندیده است و سخط در آن راه ندارد، ذات اقدس اله با قول تکوینىاش ماهیات را به راه مستقیمشان از حیث وجود و کمالات وجودى هدایت نموده و با قول تشریعى خود نفوس مستعد را براى خروج از قوه به فعل در جهت علم و عمل هدایت کرد. پس بنابراین، هرکس که با هدایت تکوینى یا تشریعى هدایت شد، به سبب پیروى از قول تکوینى خداوند و اطاعت از امر «کن» و پیروى از قول تشریعى و اطاعت اوامر تکلیفى اوست، و هرکه هدایت نشد به دلیل عدم استعداد و مخالفت با امر تکوینى حق و شقاوت او و عدم اطاعتش از امر تکلیفى خداست.
*پسندیدهترین اقوال در تکوین وتشریع
پسندیدهترین اقوال در تکوین همان قول ذاتى است که به واسطه آن اسماى الهى در حضرت علمیّه به ظهور رسیدند، و در تشریع، علم توحید است که خداوند به واسطه فرشتگان و رسولانش بر بندگان افاضه نموده و نیز علم تهذیب نفس است که سعادت انسانها به آن حاصل مىشود. و از همه پسندیدهتر، توحید محمّدى صلىاللهعلیهوآله است که در لیله مبارکه قدر به واسطه کلام جمعى احدى قرآنى نازل شده است.
بارى! انسان به اقتضاى تقلّبات قلبش که دائما در تطوّرات گوناگون قرار دارد، و در پرتو نور تجلّیات ربّانى هرگاه اسمى و صفتى از اسما و صفات الهى را طلب مىکند، این دعا ودرخواست از روى عادت و در حدّ یک لفظ نیست، بلکه با تمام وجود خواهان آن است، و با حفظ جمیع شرایط دعا مىگوید: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ»، پسندیدهترین قول حق تعالى را مىخواهد تا بتواند جانشین او باشد، و وقتى با دید ملکوتى نگاه مىکند، تمام قول او را پسندیده مشاهده مىکند «وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىٌّ». و چه دلنشین و دلربا است بعد از معرفت شهودى به اسما و صفات مىگوید: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ».
*«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَسآئِلِکَ بِاَحَبِّها اِلَیْکَ وَکُلُّ مَسآئِلِکَ اِلَیْکَ حَبیبَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَسآئِلِکَ کُلِّها».
خداوندا! از تو درخواست مىکنم محبوبترین مسئلتها و حاجاتى که برآوردهاى، در صورتى که تمام حاجتها که برآوردهاى محبوب است. خدایا! پس درخواست مىکنم به حق تمام حاجاتى که برآوردهاى. به حول و قوّه الهى چند نکته و اصل پیرامون دعا و درخواست مطرح مىشود:
یکم: باید دانست که دعا یکى از شروط و معدّات حصول استعداد و قابلیت جان انسان براى گرفتن انوار عالم ملکوت که حقایق علمى و معارف حقه الهى است، مىباشد. هیچ کس سؤالى نکرد و دعایى نکرد مگر این که چیزى عاید او شد، یعنى: کسى اللّه نگفت که لبیک نشنود و اگر به آن مقصود خاصش در هنگام دعا نرسید و بدان نایل نشد، بهتر از آن که توجّه به عالم قدس و نایل شدن به وجدان استعداد است، براى او حاصل شد. لذا ذوات قدسى معصومین علیهمالسلام فرمودند: هر وقت دعا کردى و سؤال نمودى دست بر روى خود بکش، اشاره به این که بدان گرفتى و عطیه او را بر چشم خود نِه، و هیچ دعا و سؤالى نمىشود مگر این که خواهنده علاوه بر یافتن عطیه، قابلیت و قرب براى کسب فیض بیشتر پیدا کرده است. پس این خداى سبحان است که عطیه او مقدمه عطایاى بیشترى است.
دوم: درجات دعا و آثار آن گوناگون است: 1. دعا به زبان استعداد، این گونه دعا قطعا اثر مىکند، چون اگر موجودى استعداد دریافت کمال و فیض را داشت و نقص در قبولِ قابل نبود و در فاعل یعنى خداى سبحان هم که بخل و امساک نیست و او هر موجودى را که به استعدادى مجهز شود، به مقصد مىرساند. «قَالَ دعا به زبان استعداد قطعا اثر مىکند. رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ، درباره همین قسم از دعا یعنى به زبان استعداد است که قرآن کریم فرمود: «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» . همه آنچه در آسمانها و زمیناند، خدا را مىخوانند، و نیز فرمود: «وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُـمُوهُ» ، یعنى: هرچه را به لسان استعداد خواستید به شما داد.
2. دعا به زبان حال، که نازلتر از لسان استعداد است، در این قسم نیز همانند قسم اوّل یعنى زبان استعداد، دعاى لفظى مطرح نیست فقط حالت خضوع، درخواست، التجا و مانند آن پدید مىآید که شخص چیزى را طبق حالت ویژهاى که دارد از خداوند درخواست مىکند، هرچند استعداد آن به نصاب تامّ نرسیده باشد. 3. دعا به زبان مقال، این گونه دعا کردن در تأثیر مانند دو قسم سابق نیست، هر چند صبغه عبادى آن محفوظ است: «الدعاء مخّ العبادة»
انسان عبد محض به عنوان امتثال امر خداى سبحان دعا مىکند
سوم: انسان عبد محض به عنوان امتثال امر خداوند سبحان که فرمود: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» ، دعا مىکند، عبد تامّ در عبودیت است که سؤال او مشوب به حظوظى نیست، زیرا او در پرتو حضور دائمىاش استعداد خود را و آنچه که از تجلّیات حق به حسب استعدادش بر وى فایض مىشود را مىداند و مىشناسد، پس سؤالش عنوان امتثالى دارد، و قصد و همتش مقصور در امتثال اوامر مولى است.
چه این که چنین انسانى منزه است از طلب غیر حق بلکه نظرش مقصور بر حق است به طور جمع در مقام وحدتش و به طور تفصیل در مظاهرش.
چهارم: وعده الهى تخلّفپذیر نیست، ولى احراز تمام شرایط و فقدان همه موانع در برخى از ادعیه آسان نیست، امّا در بعضى از ادعیه احراز آن قطعى و اجابت آنها نیز حتمى است و آن دعاى خالص بنده مخلَصى است که به قرب نوافل بار یافته و با زبان بى زبانىِ ذات اقدس اله در مقام فعل، ندا یا نجوا دارد.
دعاى چنین داعى حتما اجابت مىشود، زیرا چنین دعایى واجد همه شرایط اجابت و فاقد همه موانع آن است، و این گونه دعاها یقینا محبوب الهى است.
*انسان موحّد، واسطه را فقط مجراى فیض خدا مىداند
پنجم: انسان موحّد، واسطه را فقط مجراى فیض خدا مىداند و مىگوید: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» . و اگر نعمتى به او رسید فقط از خدا مىداند، همان گونه که اگر از لغزشى نجات یافت مىگوید: «و کم من عثارٍ وقیته» ، و اگر کسى به اقتضاى بینش توحیدى خود، مانند وجود مبارک امام سجاد علیهالسلام بگوید: «یا نعیمى و جنّتى و یا دنیاى و آخرتى یا أرحم الراحمین» . تمام هستى او را ایمان به خدا فرا گرفته است، از این رو با تمام وجود و از سر اخلاص خدا را مىخواند و قطعا خداى سبحان هم به سرعت دعاى وى را اجابت مىکند.
ششم: دعا از اجزاى تأثیر کار الهى است، یعنى کار خدا در این نشئه طبق قابلیتها و استعدادهاى افراد است، و یکى از شرایطى که در تحقّق نصاب استعداد سهم دارد، دعاى داعى است.
هفتم: در نامهاى که وجود مبارک امیرمؤمنان علیهالسلام براى فرزند بزرگوارش مرقوم فرموده اند آمده است:
«وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکفَّلَ لَکَ بِالاْءِجَابَةِ، وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ» .
*خزانه آسمانها و زمین، همان اراده الهى است
بدان که آن خداوندى که گنجینههاى آسمانها و زمین به دست اوست، به تو اجازه دعا داد، و اجابت آن را به عهده گرفته و به تو دستور داده است از او مسئلت کنى و او عطا فرماید و تو از او رحم بخواهى، او به تو رحم فرماید. خزانه آسمانها و زمین، همان اراده الهى است «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَلَهُ کُنفَیَکُونُ» ، نه اینکه گوشهاى از آسمان انبارخدا باشد، وجودمبارک حضرت موسى علیهالسلام به خداى سبحان عرض کرد: پروردگارا خزائن خود را به من بنما!
ذات اقدس اله فرمود: «یاموسى! اِنَّ خزائنی اذا اردت شیئا أناقول له کن فیکون» .
و به بیان دیگر خزائن الهى، همان موجودات مجرد نورىاند که مظهر اراده حق سبحانه و تعالى هستند و فیض الهى از آنها تنزل مىکند. «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» .
وجود مبارک امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهالسلام در این نامه مىفرماید: خدایى که خزائن آسمانها و زمین به دست اوست، به تو اجازه داده که دعا کنى،
بینش توحیدى ایجاب مىکند انسان موحّد همه چیز را از خداوند بخواهد. یعنى: مجموعه کلیدهاى این خزائن را به دست تو سپرده است.
هشتم: بر اساس توحید افعالى انسان در همه امور مادى و معنوى خود محتاج است و هیچ موجودى در هیچ وضع و حالى در تأثیر مستقل نیست، این بینش توحیدى ایجاب مىکند که موحّد کامل همه چیز را از خداوند بخواهد، گرچه خداى سبحان بر اساس نظم علّى و معلولى جهان را تدبیر مىکند.
نهم: وجود مبارک امام صادق علیهالسلام فرمود: «اِن المؤمن لیدعوا اللّه عزّوجلّ فى حاجته فیقول اللّه عزّوجلّ: اَخّروا اجابته شوقا الى صوته و دعائه...» گوش فرا دادن خداوند سبحان به صداى داعى بهترین اجابت دعاى اوست، زیرا اگر خداوند از چیزى راضى و به آن در مقام فعل (نه در مقام ذات) مبتهج باشد همه موجودها در صدد تأمین رضاى آن شخص و تحصیل ابتهاج او خواهند بود. از علل عدم استجابت دعا نداشتن معرفت کافى به خداوند سبحان است.
دهم: نداشتن معرفت کافى به خداوند سبحان از علل عدم استجابت دعاست، چنان که وجود مبارک امام صادق علیهالسلام در جواب از سؤال علّت عدم استجابت برخى از دعاها فرمود: «لانّکم تدعون من لاتعرفونه» ، کسى که شناخت کامل به مدعوّ ندارد، خدا را در ردیف سایر علل و وسایط خود قرار مىدهد، که این خود نوعى شرک است، این سخن منافات با اصول گذشته ندارد که دعا بدون استجابت نیست، زیرا نداشتن معرفت کافى به خدا، مانع اصلى تحقق دعاست. بارى! ممکن است مقصود انسان سالک داعى در این درخواست که مىگوید: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَسآئِلِکَ بِاَحَبِّها...» این باشد که خدایا من در مسیر خلافت و جانشینى تو مىخواهم مجراى فیض تو باشم، وسیله قرب تو باشم، آیینه نشانگر تو باشم، آیت لطف تو باشم، کلیددار خزائن تو باشم.
پی نوشت:
حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی
ارسال نظر